من دیده به رَه دارم

یادداشتی بر فیلم کوتاه اسب سفید بالدار(مهیار ماندگار)

خطر اسپویل(لو رفتن بخشی از ماجرای فیلم)

اسب سفید بالدار در ساختن فضایی متفاوت و متناسب با فیلم‌نامه به بهترین شکل عمل کرده است. فیلمساز مرز باریک میان واقعیت و رویا را پیش گرفته و آن‌قدر سوژه و ایده‌ی ابتدایی را جدی گرفته و به جزییات قصه پرداخته که فیلم اسب سفید بالدار نه تنها در میان فیلم‌های کوتاه هر جشنواره‌ای به جایگاه ویژه‌ای دست می‌یابد بلکه در ذهن مخاطب هم ماندگار می‌شود. ماجرا از جدایی دختر و پسری در دوران کودکی آغاز می‌شود، پسر و خانواده‌اش شهر را ترک می‌کنند. پسربچه، طاها، پس از بیست سال برای دیدن دختر به همان‌ شهر باز می‌گردد اما در قالب و قامت آن‌چه که دختر بچه بیست سال پیش از او خواسته و این شروع قصه‌ای‌ست که تلخی و غمِ عشقی از دست رفته را در بستری متفاوت روایت می‌کند. اسب سفید بالدار از غمی می‌گوید که این‌بار با اشک و آه همراه نیست همان‌طور که در مکالمه‌ی میان بچه‌ها هم به آن اشاره می‌شود. طاها باید مسیری را طی کند تا به رهایی پایانی برسد، به جایی که باید برای پرواز و گذشتن از کوه‌ها قدرت و توان کافی داشته باشد.

فضای فانتزی فیلم و حضور موجودی که نیمی انسان است و نیمی حیوان و ترکیب آن با فضای اطراف و واکنش دوگانه‌ی آدم‌ها در برابر طاها(که ظاهرش برای بعضی عادی‌ و طبیعی‌ست و برای عده‌ای ترسناک و عجیب) همه و همه اسب سفید بالدار را به فیلم متفاوتی تبدیل کرده‌ که تصویر عجیب و عریانی از عشق را برای مخاطب ترسیم می‌کند. طاها به چیزی تبدیل شده که دختربچه در کودکی از او خواسته اما دختربچه فقط به دنبال ظاهر یک اسب بوده با بال‌های سفید نه عشق و علاقه‌ و شوری که سال‌ها در قلب و ذهن طاها رشد کرده و او را به خواسته‌ی معشوق تبدیل کرده است.

می‌توانید فیلم کوتاه اسب سفید بالدار را در سایت ودیو تماشا کنید.