مکان

این متن بخش‌هایی از خط داستانی را بر ملا می‌کند.

35 متری روی سطح آب با معرفیِ دختری(آزاده صمدی) آغاز می‌شود که به نظر می‌رسد مشکلی روحی دارد و همزمان از بیماری تنفسی رنج می‌برد. صحبت‌های مشکوک مردی پشت تلفن که سعی دارد دختر را به انجام کاری ترغیب کند هم گره‌ای از معمای شکل گرفته پیرامون حال روحی و اضطراب دختر باز نمی‌کند. بلافاصله با پسری(سیروس همتی) ماخوذ به حیا آشنا می‌شویم که شکل و شمایلی مذهبی دارد و به نماز ایستاده. نه به دختر می‌آید زنی بدکاره باشد و نه به پسر می‌آید طالب خلوت کردن با چنین زنی؛ ولی 35 متری روی سطح آب قرار است همین قصه ناممکن را تعریف کند.

پسر معذب است و دختر آنقدر تجربه دارد که به رویش نیاورد و به دنبالش راه بیفتد. 35 متری روی سطح آب نمایش همین سرگشتگی است. سرگشتگی در خیابان‎های تهران، به دنبال جایی برای معاشقه. اما تهران و مردمانش بی‌رحمتر از این حرفها هستند. فرقی نمی‌کند نگاه راننده تاکسی باشد، حرف‌های یک آشنای قدیمی در بازار، کنایه‌های صاحب مسافرخانه یا نگاه‌های پُر از تحقیر فراش مدرسه. هیچ یک از این نگاه‌های سنگین و حرفهای نیش‌دار مانع از هدفی نمی‌شوند که پسر در سر دارد و دوست دارد هر جور شده آن را به شکلی کاملاً شرعی و قانونی به انجام برساند.

35 متری روی سطح آب می‌توانست به فیلمی کمدی تبدیل شود که با دست گذاشتن بر محدودیتهای عرفی مردم ایران، خنده بر لب‌های بیننده‌اش بنشاند اما در عوض به فیلمی تلخ و ناراحت کننده تبدیل شده که در زمانی کوتاه علاوه بر بازتاب دادن یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در ایران، بیننده‌اش را به فکر فرو می‌برد. به خصوص اینکه فیلم محصول سال 1385 است(یعنی 15 سال پیش) اما ماجرایی که در جریان است آنقدر تازه است که گویی همه چیز همین امروز در تهران اتفاق افتاده است.