نغمه غم انگیز

این یادداشت بخشی‌هایی از خط داستانی را برملا می‌کند.

دنیا همیشه یک شکل نمی‌ماند و هر آینه‌ای دو سو دارد. میزبان تلاشی است برای نمایش دنیایی که همیشه مورد غفلت واقع شده و در بی‌توجهی غرق گشته است. این بار به جای اینکه شاهد تحرکات جمع جوانانی باشیم که دور از چشم پدر و مادرشان پارتی گرفته‌اند، شاهد نگاه غمبار و سکوت و پدر و مادری هستیم که خودشان را زندانی کرده‌اند و به پسرشان اجازه داده‌اند پارتی بگیرد. دوربینِ اصغر عبدالهی با متانت خودش را وقف انتخابی خودخواسته می‌کند که زن و مرد داستان در این شب به خصوص کرده‌اند. اینکه خودشان را در آشپزخانه و حیاط حبس کرده‌اند و مجبور به خوابیدن در زیر زمین هستند تا اجازه کاری را به پسرشان بدهند که در قالب مناسبات عرفی چندان طبیعی به نظر نمی‌رسد؛ اما به شکل یک نیاز عمومی در آمده است. خود داری عبدالهی از نمایش پارتی و اکتفا کردن به نگاه مادر نگران و پدر عصبی، باعث شده مرز میان آشپزخانه و پذیرایی خانه که محل برگزاری پارتی است، خاصیتی آینه‌ای پیدا کند. آینه‌ای که بازتاب دهنده‌ی تصویر پدر و مادری است که به گذشته خود نگاه می‌کند اما آینده را در آن می‌بینند.

میزبان با ظرافت و بدون استفاده از دیالوگ، تنها با بهره‌گیری از سکوت جاری میان زن و مرد داستان، پرده از شکافی بر می‌دارد که میان نسل‌ها به وجود آمده است. نسل تازه برای بروز فردیت و عبور از مرزهای بلوغ هنوز اسیر مناسباتی است که زندگی در خانه پدر و مادر به آنها تحمیل می‌کند و همچنان نیازمند حمایتی ساختگی که هر چند با رضایت ابراز شده اما درمان تمامی مشکلات نیست. به همین دلیل است که صدای موسیقی‌ای که برای جوانها نوایی دل انگیز است به نغمه غم انگیز پدر و مادر تبدیل شده است.