نگاهی کوتاه به برخی از فیلم های جشنواره ی فیلم کوتاه تهران

چیز هایی برای فروش، محمد قاسمی:

عناصر فیلم، به ویژه فیلمبرداری به خوبی در خدمت روایت و زوایه ی دید داستان قرار گرفته بود. حضور یک شی و به نوعی روایت داستان از دید شی ای که تا لحظه ی پایانی فیلم ناشناخته است، از عوامل مهم پیش برنده ی داستان و مهم ترین نقطه ی قوت فیلم بود.

پیکره، محسن صالحی فرد:

داستان با قوت خوبی شروع شد، اما در میانه ی فیلم حوادث کمی کند اتفاق می افتادند و روایت کند پیش می رفت. اما استفاده ی درستی از نمادها برای رساندن معنایی عمیق از دل یک داستان، شده بود و همچنین موضوع و داستان فیلم از جذابیت بالایی برخوردار بود.

گرگ، بهروز شمشیری:

رخ دادن داستان در جغرافیایی به دور از جغرافیای شهری و استفاده ی درست از زبان بومی از نقاط قوت فیلم بود. علی رغم اینکه اواسط فیلم حوادث خیلی سریع تر از ابتدا و انتهای فیلم رخ دادند، فیلم از داستان متفاوت و جالبی برخوردار بود.

دکولاژ، عرفانه صادق زاده:

فیلم، آغازی متفاوت و رمزآلودی داشت. بعد از چند ثانیه، مخاطب وارد روند داستان می شد و در ابتدا با چند مفهوم و تصویرهایی وهم آلود رو به رو می شد. برخلاف وسواسی که در استفاده از عناصر بصری در فیلم به کار گرفته شده بود، فیلم از دیالوگ هایی ضغیف برخوردار بود.

لبر کروموزوم 17،شروینه دیدنده:

استفاده از داستان زندگی یک فرد مبتلا به بیماری لبر برای آگاهی بخشی نکته ی خوبی بود. اما استفاده ی زیاد از narration در فیلم، گاهی باعث کند شدن روند فیلم می شد و بدین ترتیب مخاطب به سختی می توانست باقی داستان را دنبال کند.

نارس، محسن پوریوسفیان:

استفاده از جلوه های ویژه، نکته ای بود که فیلم را نسبت به باقی فیلم ها کمی متفاوت تر می کرد. اما همین متفاوت بودن داستان، اجرایی کردن ایده را کمی سخت می کرد. این فیلم علی رغم جلوه های ویژه ی خوب، در اجرایی کردن داستان و پیش بردن آن آنچنان موفق نبود.

بشقاب، عذرا خوان خواجه و رعنا واعظی:

فیلم سعی داشت به شیوه ی جدیدی از روایت داستان دست پیدا کند و برای این امر، از عناصر طنز نیز استفاده کرده بود. اما استفاده ی نا به جا از این عناصر در داستان، فیلم را تبدیل به فیلمی ضعیف کرده بود.