هیچکس نی مورد علاقه مرا ننواخت
خطر اسپویل
پریزاد داستان زندگی پیرزنی از روستاهای شمال کشور را روایت میکند که تنها در روستا زندگی میکند، بافتی سنتی را میبافد و همانطور که خودش میگوید گلیچ نامزدش است و فرزندش.
پریزاد با داستانی از زبان پیرزن آغاز میشود. داستان پریای که در غاری زندانی شده است و باید تا به همیشه گلیچ ببافد. تا این که روزی چوپانی برایش نی مینوازد و با هم از غار میگریزند. غاری که در انتها میفهمیم در نزدیکی خانهی پریزاد قصهی ما قرار دارد. پریزاد هرگز از زبان بومی خارج نمیشود و متکلم وحده بودن پیرزن را بر هم نمیزند. تمام تمرکز و توجه بر پیرزن است. با این حال اتمسفر و موقعیت مکانی بیشخصیت رها نمیشوند. در بین صحبتهای پریزاد، روستا جان مییابد. جانی حتی پیرتر از اسلام. روستا نه تنها از منظر مذهب بلکه از منظر مکانی، همان قبرستانهای اطراف، هم شخصیت مییابد.
در قابها از همان ابتدا کارگردان ثابت میکند که قاب را میشناسد. از زمانی که داستان پری و چوپان را تصویری میکند تا زمانی که پریزاد را پشت دستگاه نشان میدهد یا در حال شستن گلیچها در رودخانه. با این فیلم مهدی ایمانی شهمیری همانطور که لایق آن بود نامزد دریافت بهترین کارگردانی مستند از جشنواره فیلم کوتاه تهران شد.
موسیقیهایی که طی فیلم شنیده میشوند کاملا در خدمت هدف نهایی، نزدیک کردن مخاطب به پریزاد، هستند. همچنین تدوین و صدا.
پریزاد را در وُدیو ببینید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معلم بودن را دوست بدارید
مطلبی دیگر از این انتشارات
به ما کمک کنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
آق سو، بدون بیطرفی