پس از او

این یادداشت بخشی از داستان فیلم را لو می‌دهد.

از دست دادن همسر/عشق زندگی آن هم به شکلی ناگهانی یکی از سخت‌ترین ضربه‌های روحی‌ است که هر کسی می‌تواند تجربه کند. نکته اینجاست که ما آدم‌ها، درست یا غلط عاشق تصویری از دیگران می‌شویم که از آنها در ذهن‌مان ساخته‌ایم. تصویر که الزاماً ممکن است ارتباطی با شخصیتِ واقعی آن شخص نداشته باشد. مرگ، آن هم به شکل ناگهانی که برملا کننده‌ی بسیاری از رازهای هر کسی است، یکی از موقعیت‌هایی است که همچون آینه عمل کرده و تصویری تازه از هر شخصی را در خود بازتاب می‌دهد. مرد یا زنی که تا پیش از مرگ تصویری تثبیت شده در ذهن همسر خود داشته ممکن است پس از مرگ به شخصیتی دیگری تبدیل شود. شخصیتی که تفاوتی آشکار و شاید آزاردهنده با انسانی داشته باشد که زمانی عاشقانه دوست داشته می‌شده. در سوگ سیاوش در مورد چنین موقعیتی است. زنی(با بازیِ تینا پاکروان) که همسرش سیاوش را در تصادف از دست داده به شکلی اتفاقی یا شاید برنامه ریزی شده متوجه می‌شود همسرش به احتمال زیاد در طول ازدواجشان در حال خیانت کردن به او بوده. مسئله اینجاست که او باید چه واکنشی از خود بروز دهد؟ با پیگیری ماجرا تصویر زیبایی که از همسر/عشق زندگی‌اش در ذهن دارد را مخدوش کند یا موضوع را به فراموشی بسپارد و به زندگی‌اش بدون سیاوش اما با تصویر ساختی و خوشایندی که از او دارد ادامه دهد؟

سوال سختی است و خوشبختانه در سوگ سیاوش بنا ندارد با دیالوگ‌های طولانی و موقعیت‌های گل درشت به آن پاسخ دهد. از این رو شاهد سکوتی هستیم که زن رفته رفته به آن دچار می‌شود و شکل گیری حس و حالی که با تغییر دیدگاه زن به زندگی همراه است.