مهندس معمار/ منتقد
چرخهی بیپایان
یادداشتی بر فیلم کوتاه اسباببازی(نیما رحیمپور)
خواندن این نوشته بخشی از داستان فیلم را لو میدهد.
فیلم کوتاه در کنار تمامی فاکتورهایی که برای جذب و البته تاثیرگذاری بر مخاطب نیاز دارد، باید سوژه و ایدهای را مطرح کند که درکوتاهترین زمان ممکن ذهن مخاطب را درگیر و تمام حواس او را از آن خود کند. فیلمساز فیلم کوتاه در صورتی به موفقیت دست مییابدکه در اندک فرصتی که در اختیار دارد ارتباطی درست و منطقی را میان مخاطب و سوژه شکل دهد، کاری که نیما رحیمپور در فیلم کوتاه اسباببازی به شکلی درست و البته در قالبی مناسب انجام داده؛ نیما(علی خوشبین) در انتظار اسباببازی تازهایست. چیزی جذابتر از عروسکها، ماشینها و لگوهای ریز و درشتی که اتاقش را پُر کردهاند اما عروسک تازه فراتر از یک اسباببازی ساده یا معمولیست. گندم برای سرگرم کردن نیما به خانه آورده نشده و یا برای اینکه او را از تنهایی نجات دهد، بلکه همه چیز پیچیدهتر و حتی هولناکتر ازتصورات مخاطب به نظر میرسد و ورود گندم به خانه آغاز ماجرایی عجیب است.
فیلم کوتاه اسباببازی ایدهی جذابی دارد، ایدهای که فیلمساز آن را با اندک مقدمهای مطرح کرده و سپس به شکل مناسبی بسط داده است و درست در نقطهای که مخاطب با اصل ماجرا(عروسکی که کاملا شبیه به انسان است و در ظاهر هیچ تفاوتی با یک بچه ندارد) کنار آمده و آن را در جایگاه ماجرایی دور از ذهن و تخیلی که بالاخره ممکن است روزی اتفاق بیفتد پذیرفته، ناگهان غافلگیر میشود وخود را در میان چرخهای میبیند که میتواند بارها و بارها تکرار شود. فیلمساز چه درانتخاب سوژه و چه در پرداخت آن خلاقانه عمل کرده و با پرهیز از ایجاد محدودیت برای خود یا ورود به حاشیه و پرداختن به جزییات بدون کارکرد، تنها به مطرح کردن ایده بسنده نکرده و به جزییاتی پرداخته که در پیشبرد قصه تاثیرگذارند. اسباببازی ماجرایی را به تصویر میکشد که شاید در نگاه اول دور از انتظار و غیرواقعی به نظر برسد اما با راهی که تکنولوژی در پیش گرفته، هر چیزی ممکن است عجیب باشد اما احتمال به واقعیت پیوستن آن هم وجود دارد.
میتوانید فیلم کوتاه اسباببازی را در سایت ودیو تماشا کنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
درونی، خانه، تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای رفتن، باید جعل کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی برای "ترس خود را جابهجا میکند"