کودکی از دست رفته


درباره‌ی فیلم کوتاه پسری که ناپدید شد(آیدا علی‌مددی)

پسری که ناپدید شد سوی دیگری از فقدان را نشانه می‌رود؛ فقدان به معنای کمبود. این‌بار کسی به دلیل مرگ از دست نرفته، جای کسی از نظر فیزیکی خالی نیست. پدر و مادر هستند، حضور دارند اما فقط حضور فیزیکی. پدر حضوری تحمیل شده دارد و با فشار روحی و آزار جنسی که به دانیال وارد می‌کند در ذهن او تمایل به "نامرئی شدن" را تقویت می‌کند، مادر هم از سر وظیفه و حتی اجبار(و به گفته‌ی خودش از سر لطف) از فرزندش نگهداری می‌کند. دانیال فقدان را در دنیای کودکانه‌اش به شکل‌های مختلفی به کار می‌برد؛ نبودن و مرگ خرگوش را "قایم شدن" می‌داند و افتادن دندانش را "مردن". در فضای ذهنی او مفاهیم در جایگاه درست و واقعی خود جا نگرفته‌اند و تعریف نشده‌اند، او برای هر چیزی تعبیر دیگری دارد. موقعیت خرگوش و دانیال در آغاز و پایان فیلم درست شبیه به یکدیگر است؛ در ابتدا هر دو در سکوت، بی‌حرکت هستند و در پایان هم هر دو خوشحال و سرخوشند از این دیده نشدن. در میانه‌ی فیلم هم دانیال با گوش‌های عروسکی‌اش باز هم شباهتش به شرایط خرگوش را یادآوری می‌کند، موقعیتی که دوست دارد در آن قرار بگیرد؛ نامرئی باشد و از دسترس پدر و مادرش پنهان شود. کسی پیدا شود و او را در کیسه‌ای بگذارد و مخفیانه از این دو خانه که هر کدام به شکلی حکم قفس برای او دارند نجاتش دهد. کارگردان در ترسیم موقعیتی که در فضای ذهنی کودک شکل گرفته تا حدود زیادی موفق عمل کرده و این موقعیت ذهنی را در فضای بیرونی و محیط اطراف منعکس می‌کند. پسری که ناپدید شد روایتی‌ست از تنهایی؛ تنهایی کودکی که با وجود حضور فیزیکی پدر و مادر در زندگی‌اش از محبت و امنیت آن‌ها بی‌بهره است.

‌می‌توانید فیلم پسری که ناپدید شد را از مجموعه‌ی رکوئیم در سایت ودیو تماشا کنید.