گاندوها را حفظ کنید

خطر اسپویل

در خلاصه داستان کامیون آبی آمده است: این مستند با روایت راننده کامیون آب رسان روستائی، به قصه مردم بلوچستان و تمساح ایرانی، رقابت و خطراتی که برای به دست آوردن آب در بلوچستان وجود دارد می‌پردازد. اما بعد از چند دقیقه‌ی ابتدایی که به کامیون آب رسان و روستای مقصدش پرداخته می‌شود، مستند خودش را دوپاره می‌کند و به داستان آقای شجره، مردی که از دهان خودش بیرون می‌کشد و به تمساح‌ها غذا می‌دهد، می‌پردازد و بعد، در چند دقیقه‌ی انتهایی، دوباره به سراغ کامیون آب‌رسان می‌رود. کامیون آبی به راحتی می‌توانست تبدیل به دو مستند جدا شود. یکی درباره‌ی کامیون آب و دیگری درباره‌ی آقای شجره و یا حتی سه مستند، دیگری درباره‌ی گاندوها.

کامیون آبی تصمیم گرفته است که تمام این سه موضوع را با هم در یک مستند کوتاه بگنجاند، که نتیجه‌اش غیرمفصل بیان کردن هر سه موضوع است. با این حالت کامیون آبی تبدیل به مستندی شده است، که به دنبال موقعیت مکانی بکر و شخصیت‌های خاص، ارزش دیدن دارد، اما در انتها ناامید خواهید شد از این که به هیچ‌کدام از سه شخصیت (گاندوها، آقای شجره، راننده کامیون آب) نزدیک نشده‌اید. کامیون آبی تبدیل به مستندی شده است که صرفا شما را با آن چه در بلوچستان می‌گذرد و سختی‌هایی که مردم آن‌جا از سر می‌گذرانند آشنا می‌کند و اطلاعات شما را افزایش می‌دهد. اما به هیچ یک از آن‌ها آن قدر شما را نزدیک نمی‌کند که با آن‌ها همذات پنداری کنید.

نماهای خوب فیلم و کارگردانی اکثراً درست، متاسفانه با بی‌دقتی در انتخاب دقیق داستان و جداسازی روایت‌ها بی‌فایده گشته است.

کامیون آبی از آن‌جایی که درد مردمی زجرکشیده را بازگو می‌کند، قابل احترام است و از آن جایی که اطلاعات بدیعی در اختیار می‌گذارد، ارزش دیدن دارد.

کامیون آبی را در وُدیو ببینید.