مهندس معمار/ منتقد
یک یک به درون خویش تبعید شدیم*
نگاهی به دو فیلم کوتاه پانسمان و میزبان (امید عبدالهی)
پانسمان ماجرای یک بحران خانوادگیست که در سکوت روایت میشود، فیلم به روز بعد از یک بحران میپردازد و با پرهیز از هر گونه اغراق و یا تاکیدی به مخاطب فرصت همراهی با شخصیتها و البته بازسازی وقایع را(در کوتاهترین زمان ممکن) میدهد و البته فیلمساز در مسیر این بازسازی از نظر بصری چیزی برای مخاطب کم نمیگذارد و با قاببندیها و استفادهی درست از رنگهای سرد مخاطب رادرست و دقیق همراهی میکند.
در فیلمهایی که وابسته به دیالوگ نیستند یا دیالوگمحور نیستند برای برقراری ارتباط با مخاطب، فیلمساز راه سختتری در پیش دارد که یکی از بهترین گزینهها استفادهی درست از فرم است، اتفاقی که در پانسمان افتاده. در چنین فیلمهایی مخاطب به میمیک بازیگران،طراحی صحنه، نشانههای تکراری و غیرتکراری، فضایی که داستان در آن شکل میگیرد و پیش میرود، متمرکز میشود و در این شرایطی اهمیت پرداختن به جزییات دو چندان میشود. مخاطب میتواند در ذهن خود برای آنچه که میبیند داستانی متفاوت از دیگران تصور کند و خلاقانه موقعیت میان شخصیتها را در ذهن خود از نو بسازد. خانهی آشفته، پانسمان دست مرد، آینهی شکسته، چهرهی غمزده و مبهوت زن، واکنش سرد و بیتفاوت دختربچه در برابر لبخند مرد، دری که به روی مرد گشوده نمیشود همه و همه حکایت از بحرانی دارند که بر این خانه و ساکنینش گذشته. حالا مرد آمده تا با جایگزین کردن آینهی تازه به جای آینه شکسته بر این زخم مرهمی بگذارد. پانسمان فیلم کوتاه جذابیست، در فیلم از هر گونه افراط در استفاده از عناصر بصری پرهیز و همه چیز به همان اندازه که لازم والبته کافیست به کار گرفته شدهاند.
میزبان
انگار مادر(صفا آقاجانی) رضایت چندانی به برگزاری مهمانی نداشته و برای پسرش شرط و شروطی گذاشته اما پسر کار خود را پیشبرده و مهمانی را به شکل دلخواه برپا کرده است و حالا مادر ناخواسته میزبان مهمانانیست که نه آنها را میبینند و نه آنها میزبان واقعی خود(مادر پسر) را میبینند. همه چیز پشت شیشهی مات در آشپزخانه در جریان است و البته صدای موسیقی و رقص و پایکوبی و آواز خواندن مهمانان.
در این فیلم کوتاه میزبان عنصر خیال برخلاف پانسمان چندان به کار نمیآید، آن سوی در و دیوار آشپزخانه اتفاق عجیب یا غیرقابلتصوری درجریان نیست، چیزی شبیه به مهمانیهای همیشگی. عبدالهی در میزبان با پرداخت درست و بهاندازهی جزییات، تنهایی مادر(و بعد پدر) را در میان شلوغی خانه به تصویر کشیده است. از افراد حاضر در عکس خانوادهی چهار نفره چیزی باقی نمانده، جز پسری که فقط حضور فیزیکی دارد و به دنبال خواستههای شخصی خودش میگردد، دختری که دیگر در خانه نیست و پدر و مادری که(خواسته یا ناخواسته) به زیرزمین تاریک و خلوت خانه تبعید شدهاند. نمایش این تنهایی و تبعید چه در چیدمان و طراحی صحنهی آشپزخانه و چه در زیرزمین به چشم میخورد. انتخاب رنگهای سرد برای فضای آشپزخانه، دری که بسته است و پنجرههایی که تنها راه ارتباط با فضای خارجی هستند، حس سلول زندان را تداعی میکنند. اتفاقی که در زیرزمین خانه هم تکرار میشود و در نهایت ختم میشود نگاه طولانی و خیرهی مادر به پنجره که رقص نور مهمانی را از آن میبیند. میزبان انعکاسیست از تبعیدهای خودخواسته یا به اجبار آدمها به دورن خود، آن هم درروزگاری که فاصلهی نسلها بیشتر و بیشتر میشود.
*محمدرضا شفیعی کدکنی
میتوانید دو فیلم کوتاه پانسمان و میزبان را در سایت ودیو تماشا کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره ملال
مطلبی دیگر از این انتشارات
باید مغزش را سوراخ کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره نفرت