در کنار دَرسِت ورزش رو هم ادامه بده!

آکادمی اسپایر قطر، لاماسیای بارسلونا و آکادمی آیاکس شاید بزرگترین و خوش‌نام ترین آکادمی های دنیا برای رفع نیاز تیم اصلی و استعدادیابی باشد که هر کدام داستان خاص خود را در طول سالیان اخیر داشته‌اند. لاماسیا که هر ساله در بدترین حالت ممکن حداقل یک بازیکن را به سمت ترکیب بارسلونا راهنمایی کرده‌است. یا آکادمی آیاکس که باعث شده تا این تیم هلندی یکی از بهترین تراز های مالی باشگاه های اروپایی را در کنار سود هنگفت حاصل از فروش بازیکنان مستعد و جوان خود داشته باشد. همچنین قهرمانی قطر در جام ملت های آسیا 2019، نتیجه استعداد یابی بی‌نظیر حتی به قیمت اعطای حق شهروندی این کشور به جوانان جویای نام افریقایی باشد.


اما اگر از فرهنگ ورزش اروپا اندکی فاصله بگیریم، به شرایط جذاب و خاص ورزش‌های امریکایی می‌رسیم که خود نوع دیگری از مدیریت موفق در عرصه ورزش را آشکار می‌کند. در خاک ایالات متحده خبری از کمپ اسپایر یا لاماسیا نیست. در عوض این، دانشجویانی که به قول پدر و مادرها، ورزش را در کنار درسشان ادامه داده‌اند به تیم های اصلی لیگ های حرفه‌ای کمک کرده و به رویای خود که بازی در این لیگ‌ها باشد دست می‌یابند. مشوقی برای رفتن به دانشگاه که به جای ایجاد نرخ بیشتر فارغ‌التحصیل بیکار، حداقل بستر دستیابی به رویاهای کودکی را فراهم می‌کند.

در این یادداشت، برای روند بهتر روایت، سراغ اتحادیه ملی بسکتبال یا به اختصار ان بی ای رفته‌ام تا مسیر ستاره شدن یک دانشجو در لیگی که اعتبارش حتی به زعم برخی از کارشناسان از جام‌جهانی بسکتبال هم بیشتر باشد.

در ابتدا باید بدانیم مراسم درفت چیست؟

درفت یا مراسم انتخاب بازیکن، یکی از مهم‌ترین اتفاقات هر فصل ان بی ای است. چرا؟ بگذارید این گونه به ماجرا نگاه کنیم. فرض کنید در یک فصل لیورپول دچار افت شود یا پاری سن ژرمن برای رسیدن به رویای بعید قهرمانی، نیاز داشته باشد که بازیکن تازه‌ای را به ورزشگاه خود بیاورد. طبیعتا این کار یا با آوردن بازیکنان با استعداد آکادمی تیم، خرید مقرون به صرفه بازیکنان جوان یا با گذاشتن چک چند صد میلیونی روی میز سران باشگاه مقابل انجام می‌شود. اما در ان بی ای خبری از آکادمی و یا خرج بی رویه دلارهای اعراب برای آوردن ستاره های نیست. در ان بی در پایان هر فصل و قبل از شروع فصل جدید که به اصطلاح آف-سیزن نامیده می‌شود، مراسم درفت را داریم.

از آنجایی که هیچ تیمی در ان بی ای به دسته پایین تر سقوط نمی‌کند، تیم‌های ضعیف‌تر باید هر چه سریع‌تر وضعیت خود را بهبود دهند. برای همین بیشترین شانس درفت یا انتخاب بازیکن از بین ستاره های کالج های آمریکا، در اختیار تیم های ضعیف تر لیگ است.

در اینجا هوش و درایت مدیران باشگاه و مربی تیم اهمیت زیادی دارد چراکه باید بهترین پیک درفت یا انتخاب را انجام دهد که ممکن است حاصل از ضعف تیم باشد یا در قبال انتقال بازیکن(ترید) در اختیارشان قرار بگیرد.

اما نکته مورد توجه این است که لزوما پیک یک بهترین و پیک شصت‌ام بدترین پیک نیستند. به طور مثال، مانو جینوبلی در زمان خود پیک 57 و سال بعد (2001) تونی پارکر در پیک 28 توسط سن‌آنتونیو‌اسپرز انتخاب شدند که افتخارات آنها را تریلی نمی‌کشد. یا درفت کوای لنرد در سال 2011 به عنوان پیک پانزدهم که یکی از ستاره های نسل خود است. یا در سوی دیگر تشکیل سوپر تیم گلدن استیت در سالیان اخیر ناشی از درفت های بی‌نظیر آنها یعنی دریماند گرین، کلی تامپسون و استفن کری که باز هم جزو پیک های اولیه نبودند.

"تصاویر بالا به ترتیب: مانو جینوبیلی، کوای لنرد و استفن کری"

قانون نانوشته‌ای نیز وجود دارد که پیک 13 ام پیک شانس است.

دوین بوکر، تایلر هیرو، داناوان میچل و کوبی برایانت فقید تنها بخشی از ستاره‌های انتخاب شده در پیک درفت 13 بوده‌اند.

یک سری از بازیکنان هم در بین 60 انتخاب قرار نمی‌گیرند و فقط با تیم ها تمرین می‌کنند تا در صورت رضایت، تیم‌ها با آنها قرارداد آزاد امضا کنند.نکته‌ای که وجود دارد، انتخاب این بازیکن‌ها از کالج های قدرتمند سراسر کشور است.

اما جدا از یاری رساندن به تیم های لیگ، دانشگاه ها و کالج ها چه سودی می‌کنند؟

در گذشته، اگر بازیکنی در دبیرستان، رویای مایکل جردن شدن را داشت و عملکردش هم به اندازه رویایش بزرگ بود، می‌توانست مستقیما به تیم های ان بی ای و مراسم درفت راه پیدا کند. اما قانونی به نام "وان اند دان" باعث شد تا دبیرستانی ها بالاجبار به کالج بروند و سودای فروش جرزی یا همان پیراهن شان را دوسالی به تعویق بیندازند. در مقابل این قانون صرفا بهانه ای برای پر کردن کالج‌ها بوده است و شواهد نشان می‌دهند که اکثر بازیکنان مراسم درفت، دانشجوی سال اولی بوده اند.

این قانون حواشی زیادی داشته و به طور مثال، بن سیمنز پرحاشیه از دوران کالج خود شاکی بود زیرا در آن زمان نه تحصیلات عالیه به سرانجام می‌رسد و نه درآمدی حاصل می‌شود. لبرون جیمز کبیر با آنکه حتی یک دقیقه هم بسکتبال دانشگاهی را تجربه نکرد، نیز مخالف این قانون است.


همه‌ش که شد ضرر! :(

از سوی دیگر، این قانون فایده هایی هم دارد. به طور مثال یک بازیکن دبیرستانی، رشد و قدرت فیزیکی کامل را ندارد تا مقابل غول های 25 تا 30 ساله لیگ قد علم کند. در نتیجه از آنجا که مربی گری در دوران بسکتبال دانشگاهی سخت گیرانه است، یکی دو سال بازی در کالج می‌تواند به این موضوع کمک شایانی کند. گر چه این نوع قوانین معمولا دچار تغییرات پشت سر هم هستند.


ممنون که وقت گذاشتین :)

امیدوارم که یه کمی جذب بسکتبال شده‌باشین

توی متن بعدی سراغ قوانین میرم

فعلا