https://www.instagram.com/ecotourist_couple
مضرات و خطرات کتاب خواندن را بشناسیم
البته بر همگان مزایا و فواید کتاب خواندن مبرهن است و اگر هم نباشه با چنان شوق و ذوقی از تریبون های مرجع اجتماعی, اهمیت کتاب خوانی تکرار می شود که دیگه مطمئن میشویم که از این فعل جز خیر و برکت چیزی ساطع نمی شود.
اما بنا به قاعده همیشگی این دنیا, گل بدون خار و درمان بدون عوارض و سود خالص بدون ضرر وجود ندارد و این "ین" همیشه "یانگی" را در دل خود حمل میکند لذا در صدد هستیم پاره از معایب کتاب خوانی را در سطور زیر ذکر کنیم:
شماره یک: معیار انتخاب شما برای یک کتاب چیست؟ اگر کتاب خواندن برای شما به چالش کشیدن تفکر خودتان هست لایق یه تبریک درست و حسابی هستید در غیر این صورت باید خطر دیکتاتوری یک جانبه نگری را جدی بگیرید. اکثر ما کتابی را انتخاب میکنیم که با سلیقه فکری مان جور باشد و بالعکس کتاب هایی را که با طرز فکر ما جور در نمی آیند بدون درنگ و با قضاوت قبلی پس می زنیم. درست مثل آدمی که دوستان خود را بر اساس مشترکات ذهنی و رفتاری انتخاب میکند ما نیز در کتاب خواندن تمایل داریم که حلقه ای امن از تایید بی پایان به دور خود بسازیم و از دایره امنیت روانی خارج نشویم.
شماره دو: ممکن است به خواب بروید و هرگز زبان سخن گفتن خودتان را پیدا نکنید. باید اعتراف کنم که این نکته را از نیچه غر زده ام, در فصلی از غروب بتان , نیچه به روشنی خاطره خود از کنار گذاشتن تمامی کتاب ها برای آنکه خود تن به آب بزند را تشریح میکند, لحظه ای که برای او تبدیل شدن به پیامبر بجای یک ملانقطی را به همراه داشت.
شماره سه: سپر بدست گرفتن و زره پوش شدن در برابر واقعیت. خب این رو دیگه همگی میشناسیم و یه جورایی ادامه همان شماره یک هست. مهمترین ابزار قبل از مطالعه هر کتابی چیست؟ داشتن شک منطقی به هر ادعایی, وظیفه ما تایید هیچ دیدگاهی نیست بلکه بزرگترین مسئولیت ما در برابر شعورمان است و تکرار مکرر این واژه "چرا؟" که اگر چیزی جز این باشد هرچه بیشتر بخوانیم مصداق خر عیسی هستیم که به کعبه رفته باشد و بارکش خوانده هایمان می شویم.
شماره چهار: سندرم پیتزای قورمه سبزی ( سطحی گرایی حاد), همانطور که در شماره های قبل گفتم خواننده هیچ گاه نباید خود را مدیون و وام دار هیچ نویسنده و دیدگاهی بداند, آزادگی مهمترین ارزش نجات بخش هر انسانی هست اما این حرف به معنی شلخته خوانی و گذر سطحی از موضوعات مختلف نیست. ما میراث دار هزاران سال تمدن مکتوب هستیم و شاید هیچ حرفی باقی نمانده باشد که گفته نشده است, پس برای آنکه چرخ را از نو اختراع نکنیم بهتر آن است که در مسیر سلیقه خود در موضوعی عمیق شویم, از کجا معلوم شاید چرخی را از زیر خاک در بیاوریم و یا حتی ابداعی جدید داشته باشیم, اما اگر بخوانیم و بخاطر بسپاریم و بگذریم در بهترین حالت به ویکی پدیای جاندار بدل میشویم!
شماره پنج: اومپا لومپای فرهنگی: یکی از متداول ترین و عمیق ترین آسیب های مطالعه بدون داشتن قدرت تحلیل , تبدیل شدن به یک فقره اومپالومپای فرهنگی است که در عین اینکه از همه چیز اطلاع دارد از هیچ چیز مطلع نیست. داشتن تحلیل غلط به مراتب از نداشتن آن ارزشمند تر است در اینجا لااقل شانس اصلاح وجود دارد و تنها کار ما خوردن خوراک اطلاعاتی نیست بلکه پردازشی ( ولو نادرست) روی آن صورت میگیرد, اتفاقی که اگر با چاشنی آزادگی مخلوط شود قطعا ره به ترکستان نمی برد.
خوشحال میشوم نکات دیگر را شما به این لیست اضافه کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا «ناشاد بودن» را ترجیح میدهیم؟ (بخش دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرسش همیشگی: زندگی جبر است یا اختیار؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
والدین باید یاد بگیرند بگویند: «بله»!