مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
تاریخ بزرگ؛ از مِهبانگ تا انسان
برگرفته از سخنرانی «دیوید کریستین» در TED
{در ابتدای سخنرانی فیلمی از نیمرو شدن تخم مرغی در ماهیتابه، منتها به صورت وارونه، یعنی از آخر به اول پخش میشود.}
- بله، این یک تخم مرغ نیمرو است! ولی در حین این که اون رو می بینید امیدوارم کمکم احساس پریشان خاطری کنید! چون احتمالاً متوجه شدید اون چیزی که در واقع داره اتفاق می افته اینه که تخم مرغ داره خودش رو از حالت مخلوط بودن در میاره و الان خواهید دید که زردی و سفیدی به هم میپیوندند و دوباره به داخل پوسته تخم مرغ برمیگردند!
و همه ما در درونمون می دونیم که نحوه عملکرد جهان به این صورت نیست!
یک تخم مرغ زیبا و پیچیده است که میتونه چیزهای حتی پیچیده تری هم خلق کنه مثل جوجه ها.
و همه ما در درونمون می دونیم که حرکت جهان از بی نظمی بسوی نظم نیست.
در واقع این حس درونی در یکی از پایه ای ترین قوانین فیزیک منعکس شده:
قانون دوم ترمودینامیک، یا قانون انتروپی.
در واقع این قانون بیان میکنه که گرایش عمومی جهان حرکت از نظم و ساختار به سوی بی نظمی، بیساختاری، در واقع به سوی بینظمی و اختلاط است.
به خاطر همینه که اون ویدیو یه مقداری عجیب و غریب به نظر میاد.
و حالا به اطرافمون نگاه کنیم. چیزی که اطرافمون می بینیم، پیچیدگیای گیجکننده است...
«اریک بینهوکر» تخمین می زنه که تنها توی شهر نیویورک حدود 10 میلیارد اس.کا.یو (شاخصه کالا یا خدمات قابل فروش یا عرضه) یا کالای متمایز در حال داد و ستد است.
این صد برابر بیشتر از تعداد همه موجودات روی زمینه!
و آن کالاها در حال داد و ستد شدن بوسیله گونه ای هستند که تقریبا تعدادشون هفت میلیارد نفره که از طریق تجارت، مسافرت و اینترنت بهم متصل هستند؛ به صورت یک سیستم جهانی که پیچیدگی شگفت انگیزی داره.
خب معمای بزرگ اینه:
در جهانی که از قانون دوم ترمودینامیک تبعیت می کنه، چگونه ممکنه خلق کردن پیچیدگی هایی از نوع آنهایی که توضیح دادم، نمایان بشه؟
خب جواب نظر میرسه این باشه که جهان میتونه پیچیدگی رو خلق کنه، ولی با مشکلات فراوان!
در علم اقتصاد، اونا در شرایطی پدیدار میشن که همکار من «فرد اسپیر» بهشون میگه «شرایط گلدیلاک»:
نه زیاد گرم، نه زیاد سرد!
دقیقا به اندازه برای خلق پیچیدگی.
و چیزهای اندکی پیچیدهتر به وجود میآیند.
و جایی که شما چیزهای کمی پیچیدهتر داشته باشید،
می توانید چیزهای پیچیدهتری بدست بیاورید.
و به این صورت پیچیدگی به صورت مرحله به مرحله ساخته میشه.
هر مرحله سحرآمیز است چون اثر یک چیز کاملا جدید را که تقریبا از عدم به وجود آمده را میآفریند.
ما به این موقعیت های زمانی در تاریخ بزرگ، موقعیتهای زمانی آستانهای میگوییم و در هریک از این آستانه ها پیش رفتن سختتر و دشوارتر میشه...
پیچیدگیها شکنندهتر می شوند، آسیبپذیرتر میشوند...
قانون شرایط گلدیلاک سفت و سختتر می شود و مشکلتر می توان پیچیدگی به وجود آورد.
حالا ما به عنوان موجوداتی در نهایت پیچیدگی ناچاریم این داستان رو بدونیم که چگونه جهان، پیچیدگی به وجود میاره علیرغم قانون دوم،
و این که چرا به معنی آسیب پذیری و شکنندگیه.
و این داستانیه که ما در تاریخ بزرگ تعریف می کنیم.
ولی برای انجام این کار، شما باید یه کاری کنید که ممکنه در اولین نگاه، کاملا غیر ممکن به نظر برسه.
شما باید همه تاریخ جهان رو یک دفعه بررسی و نظاره کنید.
بنابراین بیایید شروع کنیم!
بیایید با برگردوندن زمان به عقب شروع کنیم
13.7 میلیارد سال!
هنگامی که زمان آغاز شد.
دور و بر ما هیچ چیزی نیست.
حتی زمان یا فضا هم وجود ندارند.
تاریک ترین و خالی ترین چیزی رو که میتونید تصور کنید و میلیاردها بار اون رو به توان سه برسونید
و اون جاییه که ما هستیم!
و بعد ناگهان بنگ!
جهان پیدا میشه، کل جهان هستی.
و ما از اولین زمان آستانهای خود گذشتهایم.
جهان خیلی خرد و کوچکه، اون از یک اتم هم کوچکتره.
فوق العاده داغه.
شامل همه چیزهاییه که امروز در جهان هستی وجود داره.
پس میتونید حدس بزنید که اون در حال انفجاره و با سرعت باورنکردنیای در حال توسعه و بسط پیدا کردنه و در ابتدا تیره و تاره ولی خیلی سریع چیزهای متمایز و مجزایی شروع می کنن به نمایان شدن در اون تیرگی.
در خلال ثانیه اول،
خود انرژی به نیروهای متمایزی شکسته میشه
شامل الکترومغناطیس و نیروی جاذبه.
و انرژی یه کار فوق العاده دیگه هم میکنه،
سفت میشه که ماده رو تشکیل بده؛
کوارک ها که پروتون ها را تشکیل خواهند داد
و لپتون ها که شامل الکترون ها هستند.
و همه اینها در ثانیه اول اتفاق می افته.
حالا ما 380,000 سال جلو میآییم.
این مقدار زمانی دو برابره زمانیه که انسانها روی کره زمین بودهاند!
و حالا اتمهای سادهای نمایان شدهاند
از هیدروژن و هلیوم.
حالا من میخوام چند لحظه مکث کنم،
380,000 سال بعد از به وجود آمدن جهان،
چون ما در واقع اطلاعات و شناخت زیادی
درباره جهان در این مرحله داریم...
ما از همه مهمتر می دونیم که همه چیز فوقالعاده ساده بوده،
ابرهای عظیم الجثهای از اتم های هیدروژن و هلیوم؛
و اونها هیچ ساختاری ندارند.
یک خمیر کیهانی!
ولی این کاملا هم درست نیست...
مطالعات جدید به وسیله ماهوارههایی مثل ماهواره WMAPنشان داده اند که در واقع در اون تصویر پشت زمینه تفاوت های ریز و کوچکی وجود دارند. چیزی که شما اینجا مشاهده می کنید، ناحیه های آبی رنگ حدودا هزاران درجه سردتر از ناحیه های قرمز رنگ هستند.
اینها تفاوت های کوچکی هستند، ولی کافی هستند برای جهان که به راه خودش ادامه بده به مرحله بعد برای تولید پیچیدگی... و طرز کارش به این صورته.
نیروی جاذبه در جایی که چیزهای بیشتری باشن خیلی پرقدرته بنابراین در مناطقی که چگالی بالاتری داریم، نیروی جاذبه شروع می کنه به فشرده کردن ابرهای تشکیل شده از اتم های هیدروژن و هلیوم.
پس ما میتونیم تصور کنیم جهان هستی ابتدایی رو که در حال تجزیه شدن به میلیاردها ابره و هریک از ابرها فشرده است. هرچه چگالی بالاتر برود نیروی جاذبه قوی تر می شود، حرارت در مرکز هریک از ابرها شروع به افزایش می کند، و بعد در مرکز هریک از ابرها، دما از سطح دمای آستانه ای بالاتر می رود که 10 میلیون درجه است، پروتون ها شروع می کنند به گداخته شدن، انرژی عظیمی در آنجا آزاد می شود، و، بنگ!
ما اولین ستاره های خود را بدست آورده ایم!
حدود 200 میلیون سال پس از انفجار بزرگ، ستاره ها در سرتاسر جهان پیدا شدند، میلیاردها ستاره.
و جهان در این زمان به طرز قابل توجهی جالبتر و پیچیدهتره.
ستاره ها شرایط گلدیلاک رو پدید می آورند برای گذشتن از دو آستانه جدید.
وقتی ستاره های خیلی بزرگ می میرند، دماهای بسیار بالایی پدید میآورند که پروتون ها شروع میکنند به گداخته شدن به صورت ترکیبات مرموز و عجیب و غریب تا همه عناصر جدول تناوبی را تشکیل دهند.
اگر شما هم مثل من یک حلقه طلا به دست دارید، اون در حین یک انفجار سوپرنوا ساخته شده است!
در این زمان جهان از نظر شیمیایی خیلی پیچیده تره و در یک جهان پیچیده از نظر شیمیایی پیچیده،
ساختن چیزای بیشتری امکان پذیره و چیزی که شروع به رخ دادن می کنه...
اینه که، در مجاورت خورشید های جوان، ستاره های نوظهور، همه این عناصر ترکیب میشوند، با هم میچرخند، انرژی ستاره آن ها را به هم می زند، آنها ذرات را تشکیل می دهند، کریستالهای یخی را تشکیل میدهند، گرد و غبارها را تشکیل میدهند، صخرهها را تشکیل میدهند، آنها شهابهای آسمانی را تشکیل میدهند و در نهایت آنها سیارهها و ماهها را به وجود میآورند.
منظومه خورشیدی ما هم به همین صورت تشکیل شده، چهار و نیم میلیارد سال پیش!
سیارههایی مثل زمین ما که از صخره تشکیل شده اند به مقدار قابل توجهی پیچیدهتر از ستارهها هستند به خاطر این که شامل تنوع خیلی بیشتری از مواد و عناصر هستند.
بنابراین ما از آستانه چهارمین پیچیدگی گذشتهایم...
حالا پیشرفت دشوارتر میشود:
مرحله بعد موجوداتی را معرفی میکند که به مراتب شکنندهتر، به مراتب آسیب پذیر هستند، ولی در عین حال خیلی خلاقانهترند!
و به مراتب قادرند پیچیدگی های بیشتری تولید کنند.
البته که من دارم راجع به موجودات زنده صحبت می کنم!
موجودات زنده توسط قوانین شیمی به وجود آمدهاند.
ما بسته های بسیار بزرگ شیمیایی هستیم.
پس شیمی بر نیروی الکترومغناطیس چیره می شود.
و شیمی روی محدودهی محدودتری نسبت به نیروی جاذبه عمل میکند، و این دلیل این است که چرا من و شما از ستاره ها و سیاره ها کوچکتر هستیم.
حالا شرایط ایدهآل شیمی کدامهاست؟
شرايط گلدیلاک چهها هستند؟
خب ابتدا، شما به انرژی احتیاج دارید،
ولی نه بیش از اندازه.
در مرکز ستاره، مقدار انرژی بیش از حد است که هرکدام از اتم ها دقیقا بعد از به هم پیوستن دوباره از هم جدا میشوند.
و نه کمتر از اندازه،
در فضای بین کهکشانها، مقدار انرژی بسیار کمی موجود است که اتم ها امکان ترکیب شدن با هم را ندارند.
چیزی که لازم است مقدار کافی و اندازه ای از انرژی است که اتفاقا، سیاره ها به اندازه کافی دارا هستند، چون آنها به ستاره ها نزدیکند، اما نه خیلی نزدیک.
همچنین شما به محدوده وسیعی از عناصر شیمیایی نیاز دارید،
و شما به مایعی مثل آب نیاز دارید.
چرا؟
چون در گازها، اتم ها به سرعت از کنار هم رد میشوند و نمیتوانند به هم برخورد کنند.
در جامدها، اتم ها ثابتند و نمیتوانند حرکت کنند.
در مایعات، آنها میتوانند گشت بزنند و با همدیگر برخورد کنند و برای تشکیل مولکولها به همدیگر متصل شوند.
حالا شما کجا میتوانید شرایط گلدیلاک این چنینی پیدا کنید؟
خب سیاره ها عالی هستند،
و سیاره زمین در اوایل عمر خود از این جهت تقریبا کامل و بی نقص بود!
اون دقیقا در فاصله مناسبی نسبت به ستارهاش قرار داشت برای این که بتونه اقیانوس های آب های آزاد رو شامل بشه و در اعماق آن اقیانوسها در شکافهایی که روی پوسته زمین وجود داره، شما گرمایی دارید که از داخل زمین به آب وارد می شود... و شما عناصر بسیار متنوعی دارید.
در آن منافذ عمیق اقیانوسی، فعل و انفعالات شیمیایی خارقالعادهای اتفاق افتاد و اتم ها به انواع ترکیبات عجیب و غریبی با هم آمیختند.
ولی، البته که زندگی از فعل و انفعالات شیمیایی بالاتر و برتره!
شما چگونه تثبیت می کنید اون مولکول های عظیم رو که قابل زیست و بقا به نظر می رسند؟
خب اینجاست که زندگی یک فوت و فن کاملا جدید رو معرفی میکنه:
شما یک فرد یا موجود رو تثبیت نمی کنید،
شما قالب و الگوی اون رو تثبیت می کنید.
اون چیزی رو که اطلاعات رو با خودش حمل می کنه،
و شما به اون الگو اجازه می دید که خودش رو تکثیر کنه.
و البته که دی.ان.ای، همون مولکول زیبایی است که حاوی اطلاعاته!
هر پله از اون حاوی اطلاعاته.
پس دی.ان.ای حاوی اطلاعاتیه که میشه با اونا موجودات زنده رو ساخت.
و علاوه بر این دی.ان.ای خودش رو تکثیر میکنه.
و الگو رو سرتاسر اقیانوسها پراکنده میکنه.
بنابراین اطلاعات منتشر می شه.
دقت کنید که اطلاعات جزوی از داستان ما شد.
هرچند زیبایی واقعی دی.ان.ای توی ناقص بودنشه.
وقتی که داره خودش رو تکثیر می کنه، به ازای هر بیلیون پله یک بار به احتمال زیاد یه اشتباه بوجود میاد.
و این به این معنیه که اون دی.ان.ای این شکلی داره یاد میگیره!
اون داره راههای جدیدی یاد میگیره برای به وجود آوردن موجودات زنده
چون چندتا از اون اشتباهات موفقیت آمیز از آب درمیان.
پس دی.ان.ای در حال یادگیریه و داره تنوع بیشتر و پیچیدگی بیشتری می سازه.
و ما میتونیم ببینیم که این اتفاق داره در خلال چهار میلیارد سال میافته.
موجودات زنده بیشتر عمر خودشون رو روی زمین به صورت نسبتاً سادهای گذروندند:
تک سلولی ها!
ولی تنوع بسیار زیادی داشته اند و در درونشون پیچیدگی بسیاری داشتهاند.
بعد بین 600 تا 800 میلیون سال پیش، موجودات چند سلولی پدیدار شدند.
قارچ ها و ماهی ها به وجود آمدند،
گیاهان به وجود آمدند،
دوزیستان و خزندگان به وجود آمدند،
و بعد، البته دایناسورها!
و گهگاه فاجعههایی هم هست،
65 میلیون سال پیش یک شهاب آسمانی به زمین برخورد کرد،
نزدیک یوکاتان پنسیلوانیا؛ که شرایطی شبیه به یک جنگ اتمی را به وجود آورد، و دایناسورها از روی زمین محو شدند.
خبر بدی برای دایناسورها بود.
ولی خبر عالی برای نیاکان پستاندار ما بود!!
که شروع کردند به رشد کردن در تو رفتگیهایی که دایناسورها از خودشون به جا گذاشته بودند.
و ما، انسانها قسمتی از همان نبض تکامل خلاقانه هستیم که 65 میلیون سال پیش با برخورد یک شهاب آسمانی به زمین شروع شد!
انسانها حدودا 200,000 سال پیش پدیدار شدند.
و من معتقدم ما هم به عنوان یک آستانه در این تاریخ مهم به حساب میآییم.
بذارید دلیلش رو توضیح بدم:
دیدیم که دی.ان.ای به صورتی یاد میگیره، که بر اطلاعات خودش اضافه میکنه
ولی روند اون خیلی کنده.
دی.ان.ای به اطلاعات خودش اضافه می کنه،
از طریق اشتباهات تصادفی ای که بعضی از آنها اتفاقا خوب عمل می کنند.
ولی دی.ان.ای در واقع راه سریع تری برای یادگیری به وجود آورده است
موجوداتی دارای مغز ساخته است و اون موجودات میتوانند بلا درنگ یاد بگیرند.
آنها اطلاعات را ذخیره میکنند، آنها یاد میگیرند.
ناراحت کننده اینه که وقتی آنها میمیرند، اطلاعات آنها نیز همراه با آنها از بین میرود.
حالا اون چیزی که انسانها را متمایز میکند زبان و قابلیت تکلم آنهاست.
ما به خاطر داشتن زبان خوشبختیم!
سیستمی برای برقراری ارتباط، خیلی قدرتمند و خیلی دقیق که ما میتوانیم آنچه را که آموختهایم با دقت بالایی با دیگران به اشتراک بگذاریم که اون می تونه در ذهن ذخیره بشه.
و این به معنیه اینه که اون میتونه حتی بعد از نابودی فردی که اونو یاد گرفته باقی بمونه،
و اون می تونه از نسلی به نسل دیگه روی هم انباشته بشه.
و به خاطر همینه که به عنوان یک موجود، ما خیلی خلاق و قدرتمند ایم،
و به همین خاطره که ما دارای تاریخ هستیم.
به نظر میرسه که ما تنها موجوداتی هستیم که در طول چهار میلیارد سال از این هدیه برخوردار بودهایم.
من این توانایی را یادگیری بههمپیوسته مینامم.
این چیزیه که ما رو متمایز میکنه.
ما میتونیم عملکرد اون رو در مرحلههای ابتدایی تاریخ بشر ببینیم.
ما موجوداتی بودیم که فرگشت یافتیم
در سرزمینهای ساوانا در آفریقا،
ولی بعد شما میبینید انسانها به محیطهای جدیدی مهاجرت کردند...
به سرزمینهای بیابانی، به جنگلها، به تُندراهای مربوط به عصر یخ در سیبری، به محیطهای سخت و دشوار...
به آمریکا، به استراليا...
هر یک از مهاجرت ها یادگیریِ چیزهایی رو به همراه داشته
آموختن راه های جدیدی برای بکار گرفتن محیط؛
راه های جدیدی برای کنار آمدن با محیط اطرافشان.
بعد، 10,000 سال قبل، با استفاده از یک تغییر ناگهانی در آب و هوای اقلیمی؛ با به پایان رسیدن آخرین دوره یخبندان، انسانها آموختند که کشاورزی کنند.
کشاورزی یک منبع عظیم انرژی بود.
و با به کارگیری آن انرژی، جمعیت انسانها چند برابر شد.
جامعهی انسانی وسیعتر، متراکم تر و به هم پیوستهتر شد.
و بعد، از 500 سال قبل، انسانها شروع کردند به پیوند برقرار کردن با همدیگر بصورت جهانی
به وسیله کشتیرانی، بوسیله قطارها، از طریق تلگراف، از طریق اینترنت، تا الان که انگار ما داریم یک مغز جهانی را تشکیل می دهیم!
از تقریبا هفت میلیارد نفر روی زمین
و اون مغز با سرعت در حال یادگیریه!
و در طول 200 سال گذشته، اتفاق دیگری هم افتاده است:
ما به یکی دیگر از منابع انرژی برخورده ایم؛ به منابع فسیلی.
پس منابع فسیلی و یادگیری به هم پیوسته با هم این پیچیدگی گیج کننده را توضیح میدهند که ما در اطراف خود میبینیم.
خب، حالا ما اینجاییم!
ما در یک سیاحت بودیم، یک سیاحت به گذشتهی 13/7 میلیارد ساله!
امیدوارم شما هم موافق باشید که این یک داستان فوقالعاده است.
حکایتی که انسانها در اون نقش عجیب و خلاقانه ای بازی میکنند.
ولی همچنین شامل اخطارهایی هم هست...
یادگیری به هم پیوسته، نیروی خیلی خیلی قدرتمندیه،
و ما انسانها مسوول آن هستیم!
من خیلی خوب به یاد دارم که به عنوان بچه ای در انگلستان بزرگ می شدم،
در دوره بحران موشک های کوبا زندگی می کردم.
برای چند روز، تمامی کره زمین در مرز نابودی قرار داشت.
و دقیقا همان اسلحه ها هنوز آنجا هستند؛ و همچنان مسلح هستند!
اگر ما به تله نیافتیم، دیگران منتظر ما هستند.
ما در حال سوزاندن سوختهای فسیلی به سرعتی هستیم که انگار در حال خراب کردن شرایط گلدیلاک هستیم
که تمدن انسانها را امکان پذیر کرد
خب، تاریخ بزرگ کاری که میتونه بکنه اینه که نهاد و سرشت پیچیدگی و شکنندگی ما رو به ما نشون بده
و خطراتی که رویاروی ما هستند، و همچنان می تونه نشوندهندهی قدرت ما به واسطهی «یادگیری به هم پیوسته» باشه...
و اکنون، در نهایت این چیزیه که من میخوام.
می خوام که نوهی من دانیل و دوستاش و هم نسلیهاش در سراسر دنیا حکایت «تاریخ بزرگ» رو بدونن و اون رو آن قدر خوب بدونن که بتونن درک کنند...
هم رقابتها و مخاطراتی که با آنها روبرو هستیم
و هم فرصتهایی که با آنها روبرو هستیم.
و بخاطر همینه که گروهی از ما داریم یک برنامه آنلاین رایگان می سازیم راجع به تاریخ بزرگ برای دانشآموزان دوره دبیرستان در سراسر دنیا.
ما معتقدیم که این تاریخ بزرگ ابزار حیاتی و اساسیای برای آنها خواهد بود، وقتی دانیل و هم نسلیهایش
با مخاطراتی و رقابتهایی بزرگ و همچنین فرصتهای بزرگی که در این موقعیت حساس زمانی پیش روی آنهاست در تاریخ سیارهی زیبای ما مواجه میشوند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا «ناشاد بودن» را ترجیح میدهیم؟ (بخش نخست)
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ بگذارید فرزندانتان زیر باران برقصند! ♦
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ چگونه میتوانم با پدرم دوست باشم؟ ♦