مرگ در ماتریکس!

چرا وقتی‌ كه‌ شما در «ماتريكس‌» می‌ميريد در دنيای‌ واقعی‌ هم‌می‌ميريد؟!

ذهنی‌ كه‌ در «ماتريكس‌» اسير است‌، كاملاً متقاعد شده‌ كه‌ آن‌چه‌ می‌بيند واقعيت‌است‌ به‌ طوری‌ كه‌ دقيقاً همان‌ می‌شود كه‌ باور دارد.

قدرت‌ تلقين‌ و ذهن‌، مافوق‌ تصور است‌. اگر ذهن‌ انسان‌ چيزي‌ را بپذيرد، جسم‌ به‌طور كامل‌ از آن‌ تبعيت‌ مي‌كند و همين‌ است‌ راز انسان‌های‌ افليجی‌ كه‌ با قدرت‌ اراده‌ وتلقين‌ از جاي‌ خود بلند مي‌شوند و شفا مي‌يابند.

براي‌ مثال‌ اگر شما دچار يك‌ سانحه‌ شويد، بر طبق‌ قانون‌ «ماتريكس‌» كه‌ «همه‌ چيزبايد طبيعي‌ باشد»، بدن‌ شما شروع‌ به‌ خونريزي‌ مي‌كند. «ماتريكس‌» اطلاعات‌ دقيقي‌ ازبدن‌ انسان‌ دارد و مي‌داند كه‌ چه‌ مدت‌ پس‌ از خون‌ريزي‌، بايد از هوش‌ برويد و سپس‌ مرگ‌به‌ سراغتان‌ بيايد. اين‌ اطلاعات‌ با قدرت‌ هرچه‌ تمام‌تر به‌ مغز شما القا مي‌شود كه‌ شما درحال‌ مرگ‌ هستيد و پس‌ از زمان‌ معيني‌ جسم‌ حقيقي‌ شما به‌ اين‌ باور مي‌رسد كه‌ ديگر قادربه‌ ادامة‌ حيات‌ نيست‌. قلب‌ از حركت‌ بازمي‌ايستد و تمام‌!

«ما، اشرف‌ مخلوقات‌، بازيگراني‌ هستيم‌ كه‌ لذت‌هايي‌ فراچنگ‌ داريم‌ و همچون‌ سگان‌آبزي‌ در نظام‌ كائنات‌ به‌ شناگري‌ سر مي‌كنيم‌. نه‌ مي‌توانيم‌ بميريم‌ و نه‌ بيش‌ از آنچه‌ وهم‌-انگاره‌ها بر پرده‌ی نمايش‌ مي‌توانند به‌ خود صدمه‌ بزنند، مي‌توانيم‌ به‌ خود صدمه‌ بزنيم‌،اما با هر خراش‌ رنجباري‌ مي‌توانيم‌ اين‌گونه‌ باور كنيم‌ كه‌ صدمه‌ خورده‌ايم‌...»

مهم‌ پذيرفتن‌ يا نپذيرفتن‌ ذهن‌ است‌. مثلاً اگر كسي‌ يكي‌ از اعضاي‌ بدنش‌ را از دست‌بدهد، يا در واقع‌ در خواب‌ِ ماتريكسي‌ِ خود ببيند كه‌ مثلاً پايش‌ را از دست‌ داده‌ است‌، مغز او باور مي‌كند كه‌ ديگر آن‌ پا وجود ندارد و لازم‌ نيست‌، علايمي‌ را به‌ آن‌ قسمت‌ ارسال‌ كند.به‌ اين‌ ترتيب‌ آن‌ پا از گردونه‌ی حيات‌ شخص‌ خارج‌ مي‌شود!

حتماً بارها شنيده‌ايد كه‌ افراد معلول‌ گاه‌ در قسمت‌هايی از بدنشان‌ كه‌ ندارند، احساس‌درد يا خارش‌ می‌كنند!؟

اين‌ موضوع‌ نياز به‌ تأمل‌ بيشتری‌ دارد.

{برگرفته از «ماتریکس؛ مکاشفه قرن» - نشر مس - 1381}