مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
پرسش همیشگی: زندگی جبر است یا اختیار؟
پرسش: آيا اعمال انسان مقيّد به اعمال زندگاني هاي گذشته ي اوست و اگر چنين است، در اين زندگاني چه كاري از عهده ي شخص بر مي آيد؟ اگر ما توسط كردارها و ارزش هاي زندگاني هاي گذشته مان كنترل مي شويم، حالا چه مي توانيم بكنيم؟
اوشو: انسان نه كاملاً مجبور است و نه كاملاً آزاد: يكي از پاهايش بسته شده و پاي ديگر آزاد است.
روزي كسي از علي ابن ابیطالب پرسيد: آيا انسان آزاد است يا در جبرِ اعمالش است؟
علي گفت: يكي از پاهايت را بلند كن.
آن مرد آزاد بود كه يكي از پاهايش را بلند كند، پس پاي چپش را بلند كرد.
آنگاه علي گفت: حالا پاي ديگرت را بلند كن.
و مرد پاسخ داد: شوخی میکنی؟ نميتوانم حالا آن ديگري را بلند كنم.
علي پرسيد: چرا؟
مرد پاسخ داد: فقط يكي را در هر لحظه ميتوانم بلند كنم.
علي گفت: زندگيِ انسان هم همين است. هميشه دو پا داري، ولي فقط مي تواني يكي از آن ها را در يك زمان از زمين بلند كني، يكي از آن ها هميشه در قيد است.
براي همين است مي توانيد با كمك پايي كه آزاد است پاي ديگر را روي زمين محكم نگه داريد. ولي اين امكان نيز هست كه با كمكِ پايي كه مقيّد است، پاي ديگر را آزادانه حركت بدهيد.
هر عملي كه در گذشته انجام داده ايد، انجام داده ايد. آزاد بوديد كه انجام دهيد، انجامش داده ايد. بخشي از شما محكم شده و در قيد است، ولي بخشِ ديگرِ شما هنوز آزاد است. آزاد هستيد تا عكسِ آنچه را كه انجام داده ايد عمل كنيد. مي توانيد كاري را كه در گذشته كرده ايد با انجامِ معكوسِ آن خنثي كنيد. مي توانيد با انجام كاري متفاوت، آن را نابود كنيد. مي توانيد با انجام عملي بهتر آن را مرخص كنيد. اين در توان انسان است كه تمام شرطيشدگيهاي گذشته اش را بشويد و پاك كند.
تا ديروز خشمگين بودي، آزاد بودي كه خشمگين باشي. البته، كسي كه هر روز در طول بيست سال گذشته خشمگين بوده است، مجبور است كه خشمگين باشد.
براي مثال، دو نفر را در نظر بگیرید: يكی در طول بيست سال گذشته پيوسته خشمگين بوده و يك روز صبح بيدار مي شود و نمي تواند دمپايي هايش را كنار تختخوابش پيدا كند و ديگری در بيست سال گذشته خشمگين نبوده و صبح از خواب بيدار مي شود و نمي تواند دمپايي هايش را كنار تختش پيدا كند، در اين موقعيت كداميك بيشتر احتمال خشمگين شدن دارند؟
طبعاً خشم در مرد اولي برمي خيزد، كسي كه در بيست سال گذشته مدام عصباني بوده است.
به اين معني او در جبر است، زيرا وقتي كه چيزي مطابق دلخواهش نباشد، عادت بيست ساله ي عصبانيت بي درنگ او را خشمگين مي سازد. او به اين معنا در جبر است كه بيست سال شرطي شدگي، او را به سمت چيزي سوق خواهد داد كه هميشه انجام داده است. ولي آيا او چنان مجبور است كه هيچ امكاني برايش نيست كه خشمگين نشود؟
نه! هيچكس هرگز چنين در جبر نيست. اگر او در همين لحظه آگاه شود، آنوقت مي تواند متوقف شود. اين امكان هست كه به خشم اجازه ي آمدن نداد. امكان دارد كه خشم متحول شود. و اگر شخص چنين كند، آن عادت بيست ساله ممكن است كه واقعاً يك مشكل باشد، ولي قادر نخواهد بود او را كاملاً باز بدارد زيرا اگر كسي كه آن عادت را ايجاد كرده با آن مخالفت كند، آنوقت آزادي دارد كه كاملاً آن را نابود كند. فقط با استمرار مي تواند از آن عادت رها شود.
اعمال گذشته شما را مقيد مي سازند، ولي كاملاً شما را مجبور نمي كنند. اعمال، شما را در بند نگه مي دارند، ولي نه به طور كامل. آن ها زنجيرهاي خود را دارند، ولي زنجيرها مي توانند گسسته شوند، هيچ زنجيري نيست كه نتواند گسسته شود. و چيزي كه قابل گسسته شدن نباشد، زنجير خوانده نمي شود.
زنجيرها شما را در قيد نگه مي دارند، ولي در ذات تمام زنجيرها اين امكان هست كه مي توانند گسسته شوند. اگر زنجيري باشد كه نتواند گسسته شود، نمي توانيد آن را زنجير بخوانيد. تنها آنچه كه شما را در بند نگه مي دارد و همچنين مي تواند گسسته شود مي تواند زنجير خوانده شود.
كردارهاي شما به اين معني زنجير هستند كه آن زنجيرها مي توانند گسسته شوند.
آگاهي انسان هميشه آزاد است. شما هميشه آزاد هستيد تا از راه هايي كه طي كرده ايد و قدم هايي كه برداشته ايد بازگرديد. بنابراين گذشته شما را محدود مي كند، ولي آينده ي شما كاملاً آزاد است. يك پا در بند است و پاي ديگر آزاد است. پاي گذشته بسته شده است و پاي آينده آزاد است. اگر بخواهي مي تواني پاي آينده را نيز در همان جهتي برداري كه پاي گذشته در بند بوده است. آنوقت كاملاً در جبر خواهي بود. و اگر مايل باشي، مي تواني پاي آينده را در جهتي مخالف با پاي گذشته برداري، و اين یعنی اختيار!
آن حالتي كه در آن هردو پا آزاد هستند، موكشا moksha نام دارد: اشراق.
و پايين ترين درجه ي جهنم آن حالتي است كه در آن هردوپا در بند باشند. به اين دليل نيازي نيست كه از گذشته بترسي يا از زندگاني هاي پيشين وحشت داشته باشي، زيرا كسي كه آن اعمال را انجام داده هنوز هم آزاد است تا اعمال ديگري انجام دیگری انجام دهد.
برگردان : محسن خاتمی
با کمی ویرایش
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ جاهطلبی ویرانگر والدین ♦
مطلبی دیگر از این انتشارات
باکرگی؛ معلول سرمایهداری، علت عشق
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ همیشه نگو «نكن!» ♦