انرژی و خسیسان جنسی!

پرسش: گفتید كه برای رسیدن به كیمیاگری درونی، به انرژی زیادی نیاز است. لطفاً در مورد «انرژی» بگویید.
چگونه می‌توانیم آن را اضافه كنیم و چگونه آن را حفظ كنیم؟
از چه راه هایی آن را از دست می‌دهیم و آیا می‌توانیم آن را از منابع بیرونی به دست آوریم؟

اوشو: نخست این‌که تو بخشی از یك انرژی بی‌کران هستی، موجی در اقیانوسی بی‌كران.
اگر بتوانی این را به یاد بسپاری، هرگز انرژی از دست نمی‌دهی، زیرا یك منبع بی‌پایان همیشه در دسترس هست. تو فقط یك موج هستی و در اعماقِ وجودت، اقیانوسی نهفته است.

تو به دنیا می‌آیی.
چه كسی به تو زندگی می‌بخشد؟
چه كسی به تو انرژی می‌دهد كه در بدن حركت كنی؟
چه كسی به بدن انرژی می‌دهد تا یك موجود، دستگاهی زنده، ظریف و خودكار شود؟
بدن، هفتاد، هشتاد و گاهی صدسال پیوسته زنده می‌ماند؛ و اینك دانشمندان می‌گویند كه مرگ فقط یك حادثه و نقص فنی است و بدن می‌تواند تا بی‌نهایت به كار خودش ادامه بدهد.
دانشمندان می‌گویند كه نیازی به وجود مرگ نیست. مرگ وجود دارد زیرا ما قادر نبوده‌ایم از انرژی بی‌پایانی كه در اطراف‌مان است استفاده كنیم!

پس نخستین نکته‌ای كه باید به یاد داشت این است: تو بخشی از یك انرژی بی‌نهایت هستی.

اگر بتوانی این را بیشتر و بیشتر احساس كنی، آگاه خواهی شد كه هیچ انرژی از دست نمی‌دهی. آن منبع در اختیار قرار می‌گیرد و تو یك وسیله نقلیه برای آن می‌شوی.
آنگاه هر کاری میل‌ات بود انجام بده... كسی با عمل كردن انرژی از دست نمی‌دهد!

این یكی از توهمات ذهن انسان است كه اگر كاری انجام دهی، انرژی از دست می‌دهی.

نه! اگر چنین فكری داشته باشی كه با فعالیت كردن انرژی از دست می‌دهی، انرژی از دست خواهی داد، نه توسط انجام آن كار، بلكه با داشتن چنین فكری.
برعکس، تو با فعال بودن، می‌توانی انرژی بگیری.

وقتی مردم بازنشسته می‌شوند، شروع می‌کنند به فکر کردن كه اینك انرژی كمتری دارند، پس باید بیشتر استراحت كنند و آسوده باشند و نباید هیچ كاری انجام دهند، وگرنه انرژی از دست می‌دهند و آنگاه زودتر از آن‌كه باید، می‌میرند.
آمارها می‌گویند كه با کار نکردن، ده سال از طول عمر كاسته می‌شود؛ شخصی كه كار می‌کند شاید تا هفتادسالگی زنده می‌بود ولی با بازنشستگی، در شصت سالگی می‌میرد.

بدن تو یك پویایی است. هرچه بیشتر از آن استفاده كنی، انرژی بیشتری توسط آن منبع بی‌كران تأمین می‌شود.
تو از انرژی استفاده می‌کنی و سپس انرژی بیشتری از آن منبع در اختیار قرار می‌گیرد.

به درختان نگاه كن. خورشید طلوع می‌کند و آب روی برگ‌های درختان شروع به بخار شدن می‌کنند. لحظه‌ای كه یك برگ شروع كند به بخار كردن آب، از ریشه‌ها آب تازه شروع به گردش می‌کند، زیرا این یك روند طولانی است. برگ آب را جذب می‌کند و سپس نزدیك برگ، خشك شدن اتفاق می‌افتد.
آن خشكی بی‌درنگ آب را از تركه می‌مکد، آنگاه تركه خشك می‌شود و تركه، آب را از شاخه‌اش می‌مکد. این روند تا ریشه‌ها ادامه می‌یابد و سپس ریشه آب را از زمین می‌مکد. اگر برگ‌ها فكر كنند: «اگر ما آب را بخار كنیم، خواهیم مرد و از تشنگی هلاك می‌شویم» درخت خواهد مرد!
زیرا در این صورت منابع جدید در دسترس نخواهند بود، آن‌وقت ریشه‌ها قادر به عمل كردن نخواهند بود.

تو نیز همین گونه در بی‌نهایت ریشه داری.
وقتی انرژی مصرف می‌کنی، از بی‌نهایت انرژی می‌مکی.
ریشه‌هایت شروع می‌کنند به کار کردن.

در ذهن انسان این فكر بسیار كاذب وجود دارد كه ما توسط فعالیت انرژی از دست می‌دهیم.
نه! هرچه بیشتر فعال باشی، انرژی بیشتری خواهی داشت، هرچه كمتر فعال باشی، انرژی كمتری خواهی داشت؛ و این در مورد تمام فعالیت‌های زندگی صدق می‌کند.

بیشتر عشق بورز و عشق بیشتری برای بخشیدن خواهی داشت.
یك خسیس بشو و فكر كن: «اگر بیشتر عشق بورزم، آن‌وقت عشقم تمام می‌شود و دیر یا زود دیگر عشقی نخواهم داشت، پس بهتر است آن را حفظ كنم» آن‌وقت عشق‌ات خواهد مرد و قادر به عشق‌ورزی نخواهی بود.
بیشتر عشق بورز و عشق بیشتری در اختیارت خواهد بود.
بیشتر مصرف كن و بیشتر خواهی داشت!


قانون زندگی این است.
«می‌توانی شیرینی را بخوری و هنوز هم آن را داشته باشی!»

همین قانون در مهر، عشق، فعالیت یا هر بعد دیگر صادق است.
در هر چیز كه می‌خواهی بیشتر باشی، بیشتر انجامش بده.
اگر می‌خواهی منبعی بی‌نهایت از عشق باشی، آن‌وقت به بخشیدن عشقت تا جایی كه می‌توانی ادامه بده.
خسیس نباش، فقط خسیس‌ها هستند كه انرژی از دست می‌دهند.
و همگی ما خسیس هستیم، برای همین است كه همیشه احساس می‌کنیم انرژی ما ته كشیده است.
ولی این فكر می‌تواند خطرناك و زهرآگین باشد. اگر این فكر را داشته باشی، ذهن از طریق هیپنوتیزم آن را فعال می‌کند.

برای نمونه تا همین چند دهه‌ی گذشته، در سراسر دنیا چنین پنداشته می‌شد كه انسان مقدار مشخصی انرژی جنسی دارد. اگر معاشقه كنی، نیروی جنسی از دست می‌رود.
این فكر در سراسر دنیا خسیسان جنسی را آفرید!
تمام این فكر كاذب است. ولی اگر چنین فكری در ذهن داشته باشی، آنگاه هر وقت عشق‌بازی كنی، پیوسته خودت را هیپنوتیزم می‌کنی و به خودت تلقین می‌کنی كه انرژی از دست داده‌ای، آن‌وقت انرژی واقعاً تلف می‌شود.
این فكر در ذهنت حك می‌شود؛ و وقتی معاشقه می‌کنی، چنان باز و آسیب‌پذیر و نرم هستی كه هر آنچه فكر كنی، عمیقاً وارد وجودت می‌شود؛ و سپس عواقب آن به دنبال خواهد آمد، احساس كمبود انرژی می‌کنی و حس می‌کنی انرژی از دست داده‌ای؛ و وقتی‌که چنین احساسی داشته باشی، همان فكر قدیم بازهم بیشتر تقویت می‌شود.

وارد یك چرخه‌ی باطل می‌شوی...

اینك دانشمندان و زیست شناسان می‌گویند كه سكس یك انرژی بی‌نهایت است.
نمی‌توانی آن را از دست بدهی، زیرا هر روز ایجاد می‌شود، توسط خوراك، با نفس‌كشیدن، با فعالیت‌های روزانه نیروی جنسی خلق می‌شود.
این انرژی یك چیزِ انبار شده نیست كه اگر مقداری از آن برداشت كنی، همان مقدار از بین برود و كمتر داشته باشی.
چنین نیست!
نیروی جنسی در جایی انبار نشده است بلکه هرلحظه در حال خلق شدن است.
اگر آن را مصرف نكنی، فاسد می‌شود و می‌میرد.
اگر آن را مصرف نكنی، تو را فاسد و بی‌جان می‌کند.
آن‌وقت آن جریان متوقف شده است. ولی اگر به جاری شدن ادامه بدهی، بیشتر و بیشتر در دسترس خواهد بود.

مسیح درجایی می‌گوید: «اگر بكوشی به زندگی بچسبی، آن را از کف خواهی داد و اگر آماده باشی آن را از دست بدهی، آن را به فراوانی خواهی داشت.»

در سراسر دنیا تا این قرن (قرن بیستم) به كودكان آموخته بودند كه هرگونه خارج شدن منی، به هر راهی، بسیار مضر است: «شاید دیوانه شوی، شاید فلج شوی، دست‌کم خرفت خواهی شد و امكانش زیاد است كه دیوانه و خل و ناتوان شوی!»
این مطلقاً دروغ است!
ولی همین آموزش خیلی از افراد را دیوانه كرد، ناتوان ساخت و خیلی‌ها را خرفت و میان‌مایه كرد... این فكر بسیار خطرناك است... وقتی یك كودك رشد می‌کند و چهارده یا پانزده ساله می‌شود، شروع می‌کند به از دست دادن منی!
او نمی‌تواند در این مورد كاری بكند.
او استمنا خواهد كرد و اگر اخلاقیات خیلی او را مقید كرده باشد، استمنا نخواهد كرد ولی در خواب و رؤیا منی از دست خواهد داد.
و این تبلیغات همه‌جا هست: «اگر منی از دست بدهی، همه‌چیز از دست خواهد رفت!»
هنوز هم اگر نزد قدیسان قدیمی و پیروانشان در هند بروی همین را خواهند گفت؛ یك قطره منی مساوی است با چهل روز كار برای بدن!
پس بدن باید چهل روز كار كند تا بتواند یك قطره منی بسازد و بنابراین اگر یك قطره از دست بدهی، چهل روز از زندگی‌ات تلف شده است!

كودكان خردسال هیچ‌چیز در این موارد نمی‌دانند و بسیار پذیرا هستند.
وقتی‌که تمام جامعه چنین آموزش می‌دهد، آنان توسط این اراجیف هیپنوتیزم می‌شوند؛ و آن‌وقت كاری نمی‌توانند بكنند زیرا وقتی بدن آماده باشد، منی باید بیرون بیاید؛ و این آموزش در همه‌جا شایع است و آنان نمی‌توانند به هیچ‌کس بگویند كه منی از دست می‌دهند. آنان این واقعیت را پنهان می‌کنند. در درون رنج می‌برند. پیوسته تحت شكنجه هستند.

آنان فكر می‌کنند كه استثنا هستند و نمی‌دانند كه همه به همین درد مبتلا هستند، زیرا هیچ‌کس در این مورد حرف نمی‌زند و هركس در این مورد سخن بگوید، علیه آن سخن می‌گوید. بنابراین هر پسری فكر می‌کند كه او استثنا است و فقط برای اوست كه چنین اتفاقی می‌افتد.

و حال بر اثر این تلقینات کاذب دچار سرگیجه می‌شود و احساس می‌کند هوشمندی‌اش نقصان یافته و به‌زودی دیوانه خواهد شد و زندگی‌اش به هدر رفته است!

افراد زیادی برای من نامه می‌نویسند كه زندگی‌شان بر باد رفته است زیرا كه منی بسیار از دست داده‌اند و نیروی جنسی زیادی را به هدر داده‌اند ولی فقط همین فكر است كه خطرناك است و فقط اگر این فكر وجود داشته باشد، آن مضرات اتفاق خواهند افتاد!
هر مفهومی می‌تواند کمک‌کننده یا مانع باشد؛ و زندگی كردن بدون مفاهیم دشوار است.

چه در عشق و چه در سكس و چه در فعالیت، هرچه باشد، همیشه به یاد بیاور و از این مفهوم سرشار باش كه هر وقت چیزی را می‌بخشی، بیش‌ازپیش توسط ریشه در دسترس‌ات خواهد بود و مقدار بیشتری به تو داده می‌شود.
جهان هستی بسیار بخشاینده است، بخشاینده‌ای بی‌قیدوشرط.

اگر تو نیز یك بخشاینده باشی، دستان‌ات همیشه خالی است و هستی می‌تواند بیشتر به تو ببخشد.

اگر یك خسیس باشی، رابطه‌ات با الوهیت قطع شده است. آنگاه همچون موجی كوچك خواهی زیست و همیشه می‌ترسی كه از دست بدهی.

همچون یك اقیانوس زندگی كن. اقیانوس‌گون باش.
هرگز به کم‌آوردن و از دست دادن فكر نكن.
هیچ‌چیز از دست نمی‌رود، هیچ‌چیز نمی‌تواند از دست برود؛ و تو یك فرد نیستی، تو فقط به‌ظاهر یك فرد به نظر می‌رسی.
آن كل به تو متصل است.
تو فقط چهره‌ای از آن كلیت هستی؛ درست آن چهره‌ای كه آن كل در تو اتفاق افتاده است. نگران انرژی نباش، انرژی هرگز تمام نخواهد شد!

این جهان هستی بی‌آغاز و بی‌پایان است.
لذت ببر، جشن بگیر، فعال باش و همیشه یك بخشنده، یک دهنده باش.
یك دهنده‌ی تمام بودن، طوری كه هرگز به فكر نگه داشتن هیچ‌چیز نباشی... تنها نیایش واقعی، این است.
بخشیدن یعنی نیایش كردن.
بخشیدن یعنی عشق ‌ورزیدن.
و كسانی كه بتوانند بدهند، همیشه به آنان بیشتر داده خواهد شد.

Osho
Osho
برگردان: محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد