مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
◄ مردان هم «پریود» میشوند!
پرسش نخست:
استاد، چرا جهان هستی به زنان این بدبختی بزرگ؛ عادت ماهانه را داده است؟!
این یكی از آن چیزهایی است كه میدانی كه میآید و تمام آن عواطف و چیزهای جنونآمیزی را که به دنبال دارد با خود میآورد و درعینحال مشكلترین چیز این است كه بتوانی آن را مشاهده كنی ولی با آن هویت نیابی.
همچنین خندهآور هم هست، زیرا به نظر میرسد حتی مردان هم وقتی ما در این حالت هستیم، درگیر آن میشوند و با آن هویت میگیرند! چگونه میتوانیم چیزی را كه بخشی جدانشدنی از بیولوژی ماست مشاهده كنیم؟
اوشو: هنر مشاهدهگری یکسان است: چه چیزی را بیرون از خودت تماشا کنی و چه آن را درون بیولوژی خودت ببینی؛ این نیز خارج از تو است.
میدانم که مشکل است، زیرا تو با آن هویت گرفتهای. این «هویت گرفتن» باید گسسته شود.
وقتی که احساس میکنی عادت ماهانه نزدیک میشود، سعی کن تماشا کنی، سعی کن ببینی که همراه با خودش چه چیزهایی را میآورد؛ خشم، افسردگی، نفرت، تمایل برای جنگیدن و میلی برای اوقاتتلخی.
فقط تماشا کن و نه تنها تماشا کن بلکه به مردی که دوستش داری بگو:
«این چیزها درون من بالا خواهد زد. من بهترین کوششم را میکنم تا هشیار باشم، ولی اگر هویت گرفتم، نیازی نیست که تو درگیرش شوی، میتوانی فقط تماشا کنی. تو بسیار دور از آن هستی و بیرون از آن قرار داری.»
و مرد میتواند درك کند زنی که در این دوران قرار دارد دچار مشکل است. او به محبت تو نیاز دارد. زن نیز باید همین کار را بکند، زیرا شاید ندانید، ولی
مرد نیز عادت ماهانهی خودش را دارد!
اما چون عادت مردان تجلی جسمانی ندارد، در طول قرنها کسی متوجه نبوده که مرد نیز دچار این دوران میشود. مرد باید هم چنین باشد، زیرا او و زن، هردو بخشهایی از یک تمامیت کل هستند.
مرد نیز برای چهار یا پنج روز در ماه به سوراخی تاریک میرود. دستکم، تو میتوانی تمام مسئولیت را متوجه عادت ماهانهی خودت کنی! مرد حتی چنین کاری هم نمیتواند بکند، زیرا عادت ماهانهی او فقط عاطفی است؛ او از سیلان همان عواطفی گذر میکند که تو گذر میکنی و چون در مورد او تجلی جسمانی وجود ندارد هیچکس حتی در این مورد فکر هم نکرده است ولی این واقعیتی ثابتشده است.
بنابراین او بههیچوجه مزیتی بر تو ندارد و تو نیز نسبت به او دچار بدبختی خاصی نیستی!
مشکل وقتی برمیخیزد که مردی را دوست داری و به مدت زیاد با او زندگی میکنی و آهستهآهسته، آهنگ بدنهای شما بسیار با هم هماهنگ میشوند؛ بنابراین، وقتی که عادت ماهانه به تو دست میدهد، او نیز دچار قاعدگی خودش میشود!
مشکل واقعی از اینجا برمیخیزد:
هردوی شما در آن سوراخ تاریک قرار دارید، هردو افسرده هستید، هردو غمگین هستید، هردو پریشان هستید؛ و هر کدام مسئولیت این حالاتِ خود را به دیگری نسبت میدهید.
بنابراین، مرد نیز باید دوران عادت ماهانهی خودش را پیدا کند؛ و راه دریافتنش این است که فقط در دفتر خاطراتش بنویسد که هر روز چه احساس و چه حالتی دارد؛ و درخواهی یافت که یک دوران پنج روزه وجود دارد که پیوسته در افسردگی هستی، حال بدی داری و آماده جنگیدن هستی. اگر دو سه ماه تماشا کنی و در دفترت یادداشت کنی به یک نتیجهگیری قطعی خواهی رسید: این همان پنج روز است!
به زنت اطلاع بده: اینها پنج روز من هستند!
اگر این پنج روز با دوران ماهانهی زنت متفاوت باشند، خوب است و شانس آوردهای، زیرا مشکل نصف خواهد شد؛ بنابراین مرد میتواند تماشا کند که زن چه وقت اوقاتتلخی میکند و کارهای احمقانه انجام میدهد. نیازی ندارد که مشارکت کند، نیازی ندارد که پاسخی بدهد، نباید واکنش نشان دهد.
مرد باید خونسرد باشد و این فرصت را به زن بدهد تا ببیند که او خونسرد است، یعنی این که «من هشیار هستم!» ولی اگر این دو دوره باهم یکی باشند، آنوقت فاجعه خواهد بود!
ولی آنوقت نیز، هردو میتوانید هشیار باشید. تو نیز میتوانی ببینی که آن مرد در دوران قاعدگی خود قرار دارد و خوب نیست که روی این مرد بیچاره باری اضافی خالی کنی و او نیز میتواند درك کند که تو در حال رنج بردن هستی؛ خوب است که بار خودم را نزد خودم نگه دارم.
فقط مشاهدهگر باشید.
اگر قرص ضدبارداری مصرف میکنی، شاید این دوران از بین برود. برای بیشتر زنان، قرص چیزی کامل است. قاعدگی از بین میرود؛ بنابراین، آسیبی نمیرسد، قرص مصرف کن؛ و همین چند روز پیش شنیدم که برای مردان نیز قرصی ساختهاند، پس او نیز میتواند از این قرصها مصرف کند.
ولی این فقط موقعیت بیولوژیک شما را تغییر خواهد داد. نکتهی مهمتر این است که هشیار باشید. بسیار مهمتر است که از اوضاع آگاه باشی و هویت پیدا نکنی.
البته آن قرصها میتوانند درد جسمانی تو را برطرف کنند و من کاملاً با آن موافق هستم. نیازی نیست که بیجهت درد بکشی اگر بتوانی درد را برطرف کنی؛ بنابراین قرصی را پیدا کن و از رنج و دردهای جسمانی رها شو.
و مرد نیز باید چنین کند. فقط نکته این است که مرد بیچاره میلیونها سال است که از این واقعیت بیخبر است، زیرا این دوران برای او همراه با عوارض جسمی نیست. ولی عوارض روانی وجود دارند و دقیقاً یکسان است.
و هشیار بودن را میتوانی به هزار و یک نوع تمرین کنی. نیازی نیست که بیجهت دردهای جسمانی را تحمل کنی. آن قرصها بهیقین میتوانند دوران قاعدگی را متوقف کنند و همچنین میتوانند امکان باردار شدن را از بین ببرند که خودش برکتی است؛ زیرا دنیا به جمعیت بیشتر نیازی ندارد!
پرسش دوم:
همیشه هنگام قاعدگی دیوانه میشوم! ماه قبل چیزهایی را در خانه شکستم. چرا همیشه در دروان قاعدگی احساس ویرانگری به من دست میدهد؟
اوشو: احساس «وحشی بودن» چیز بدی نیست، ولی شکستن چیزها خوب نیست!
هرگاه احساس وحشی بودن داری، وحشیانه برقص ولی هرگز چیزی را نابود نکن! شاید مشکلی نباشد میتوانی یک تُنگِ آب را بشکنی ولی خود فکر ویرانگری بد است: به تو نگرشی ویرانگرانه نسبت به زندگی میدهد و آن تُنگ آب فقط یک بهانه است.
تو واقعاً مایلی که چیزهای باارزشتری را نابود کنی، حتی روابط باارزش، آدمهای اطرافت...
ولی نمیتوانی آن مقدار نابود کنی، پس یک تُنگ بیچاره را میشکنی که تقصیری نداشته است!
برای بسیاری از زنان دوران قاعدگی قدری ویرانگر است و دلیل آن بسیار بیولوژیک است. باید درک کنی و قدری هشیار و آگاه باشی تا بتوانی قدری از سطح جسم بالاتر بروی؛ وگرنه همواره در چنگال آن گرفتار هستی.
اگر باردار باشی، قاعدگی متوقف میشود زیرا همان انرژی که در دروان قاعدگی آزاد میشد، شروع میکند به سازندگی: کودکی را خلق میکند. وقتی که باردار نیستی، آن انرژی هر ماه انباشته میشود و نمیتواند سازنده باشد؛ پس مخرب میشود.
پس وقتی که زن در دوران قاعدگی است، برای آن چهار یا پنج روز، نگرشی بسیار ویرانگرانه دارد، زیرا نمیداند که با آن انرژی چهکار کند؛ و آن انرژی در حال ارتعاش است، تو را در درونیترین هستهی وجودت دنبال میکند و نمیتوانی هیچگونه خلاقیتی به آن بدهی.
تمام انرژیهای خلاقه میتوانند ویرانگر شوند و تمام انرژیهای ویرانگر میتوانند سازنده شوند.
برای نمونه، هیتلر؛ او از همان ابتدا میخواست یک نقاش بشود، ولی اجازه نیافت. او نتوانست در امتحانات ورودی دانشکدهی هنر قبول شود. مردی که میتوانست یک نقاش شود، یکی از ویرانگرترین مردمان دنیا شد. با همان انرژی او میتوانست یک پیکاسو شود؛ و یک چیز قطعی است او انرژی لازم را داشت. همان انرژی میتوانست سازنده باشد. (این مطلب را بخوانید)
زنان بهطور معمول ویرانگر نیستند. در گذشته هرگز ویرانگر نبودهاند، زیرا پیوسته آبستن بودند. یک کودک به دنیا میآمد و بار دیگر آبستن میشدند. در تمام عمرشان از این انرژی استفاده شده است.
اینک، برای نخستین بار در دنیا، یک خطر جدید در حال ظهور است و آن ویرانگری زنان است زیرا اینک نیازی نیست که آنان پیوسته باردار باشند. درواقع، آبستن شدن تقریباً منسوخ شده است. ولی آن انرژی کماکان وجود دارد.
زنان با این انرژی اضافی ویرانگر میشوند و زندگی خانوادگی و روابط خودشان را ویران میکنند. شاید آنان سعی کنند به راههای مختلف این را توجیه کنند، ولی در واقع این مرحلهی ویرانگری است. این انرژی را دارند و نمیدانند با آن چه کنند.
روشهای کنترل زایش کانالیزه شدن خلاقیت آن را مسدود کرده است. اینک اگر کانالهایی برای آن باز نشود، بسیار ویرانگر خواهند شد.
در غرب، زندگی خانوادگی تقریباً از بین رفته است. یک تضاد پیوسته وجود دارد، یک جنگ دائمی، کشمکش و بدرفتاری با یکدیگر؛ و دلیلش این است: یک مشکل بیولوژی ولی هیچکس این دلیل را درک نمیکند.
پس هرگاه فکر میکنی که عادت ماهانه شروع میشود، هشیارتر باش و قبل از اینکه شروع شود، قدری وحشیانه برقص!
میتوانی به ورای طبیعت بروی، زیرا تو یک طبیعت والاتر نیز داری.
هر کس میتواند و باید به ورای بیولوژی برود وگرنه اسیر هورمونهاست!
پس هرگاه احساس کردی که داری ویرانگر میشوی، شروع کن به رقصیدن!
رقصیدن انرژی تو را به خودش جذب میکند. کاری متضاد را انجام میدهی. میگویی که مایلی در این چند روز استراحت کنی و هیچ کاری انجام ندهی، ولی کاری بکن؛ هر کاری! یک پیادهروی طولانی؛ زیرا انرژی به رها شدن نیاز دارد. زمانی که نکته را دریافتی، زمانی که رقصیدن تو را کاملاً آزاد میکند، آن چهار روز دوران قاعدگی زیباترین روزهای تو خواهند بود زیرا هرگز مانند این روزها پرانرژی نیستی!
برگردان محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد
مطلبی دیگر از این انتشارات
دموكراسی؟! شوخی میکنید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
هدف از زندگی چیست؟... نه، واقعا!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تناسخ؛ چرخهی زایش دوباره