مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
♦ همیشه نگو «نكن!» ♦
◄ چه خوب است كه گلها به آموزگاران و رهبران و سیاستكارهای شما گوش نمیدهند.
◄ اگر همه بر طبق طبیعت خودشان زندگی میکردند و سعی نمیکردند كس دیگری باشند، هوشمندی عظیمی درون شما منفجر میشد!
◄ من تاریخ بشریت را به تمامی جنایتی ناعادلانه و طولانی علیه تکتک انسانها میخوانم. این امر فقط در خدمت صاحبان منافع بوده است.
تاكنون هیچکس به لایههای عمیقتر عملكرد جامعه نگاه نكرده است.
ولی تنها راه بیان روش عملكرد جامعه این است كه بگوییم كاملاً جنایتكارانه بوده است.
جامعه به طبقات و سلسلهمراتب نیاز دارد.
تاكنون، جوامع همیشه رقابتی بودهاند و همین مفهوم رقابت برای انسان خطرناك است.
تو یك انسان را فقط در مقایسه با دیگری احمق میخوانی ، در مقایسه با كسی كه هوش بیشتری دارد.
روزی كودكی خردسال چیز جالبی به من گفت...
من میهمان خانهشان بودم و یك روز عصر در باغ نشسته بودم و او تنها فرزند آن خانواده بود. او بیش از شش سال نداشت.
از او پرسیدم: اسمت چیست؟
او گفت: تا جایی كه به نام من مربوط است، تاكنون فكر میکردم اسمم «نكن» است! الان چند وقتی است که به مدرسه میروم و در آنجا بود كه فهمیدم اسمم این نیست!
او چیزی بسیار بااهمیت را بیان میکند. كودك هر كاری كه بكند، بزرگترها وجود دارند كه به او بگویند «نكن!»
هیچکس مجاز نیست بر اساس ذات طبیعی خودش شكوفا شود؛ و همین، سبب اساسی برای خلق این همه احمق در دنیاست. ولی اینها در خدمت هدفی مشخص هستند. اگر مردم مجاز بودند طبق طبیعت خودشان شكوفا شوند، بدون هیچ رقابت، بدون هیچ آرمان و انضباط تحمیلی، آیا فكر میکنید هیچکس در این دنیا آدلف هیتلر را بهعنوان یك رهبر قبول میکرد؟
فقط به رهبران خود نگاه كنید!
برای برخی اشخاص كه نفسشان را ارضا كنند، وجود احمقها یك ضرورت مطلق است.
فقط لحظهای فكر كن: اگر هركس بر طبق طبیعت خودش زندگی میکرد و سعی نداشت كس دیگری باشد، هوشمندی عظیمی درون شما منفجر میشد.
چه خوب است كه گلها به آموزگاران و رهبران و سیاستكارهای شما گوش نمیدهند. وگرنه آنان به گلهای سرخ میگفتند، «چه میکنید؟ یك نیلوفر آبی باشید!»
گلهای سرخ البته اینقدر احمق نیستند!
ولی اگر فقط برای خاطر ادامهی بحث، گلهای سرخ شروع كنند به تبدیل شدن به گلهای نیلوفر آبی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
دو چیز قطعی است: یكی اینكه دیگر گلهای سرخ وجود نخواهند داشت، زیرا تمام انرژی آنان درگیر این است كه چگونه نیلوفر آبی شوند و دومین چیز این است كه یك بوتهی گل سرخ نمیتواند نیلوفر آبی بپرورد.
برنامه درون ساخت بذر او چنین توانی را ندارد.
آیا تاكنون با درختی برخورد کردهای كه بتوانی به آن «كودن» خطاب كنی؟
یا اینكه خیلی هوشمند باشد، یك نابغه تا لیاقت دریافت جایزه نوبل را داشته باشد؟!
انسان مختل شده است!
همه سعی دارند از تو فرد دیگری بسازند، والدین، معلمان، مدرسه، دانشگاه، مذاهب، موعظهگران، همسایگان... همگی میکوشند از تو چیزی بسازند كه نمیتوانی باشی. تو فقط میتوانی خودت بشوی.
من تاریخ بشریت را به تمامی جنایتی ناعادلانه و طولانی علیه تکتک انسانها میخوانم.
این امر فقط در خدمت صاحبان منافع بوده است: مردمانی كه در قدرت هستند؛ اهل دانش، كه نوعی دیگر از قدرت است و مردمان ثروتمند، كه این هم نوع دیگری از قدرت است.
آنان مایل نیستند كه هیچکس در خودش مركزیت داشته باشد.
زیرا انسانی كه در خودش متمركز باشد نمیتواند مورد بهرهکشی قرار بگیرد، نمیتواند برده شود، نمیتواند تحقیر شود، نمیتواند وادار شود كه احساس سرطانیِ گناه را در خودش رشد دهد.
اینها دلایلی هستند كه انسانیت نتوانسته است رشد طبیعی خودش را داشته باشد.
از همان ابتدای كودكی، همه مورد سرزنش هستند ، هرچه كه بگوید و هركاری بكند، هرگز درست نیست.
طبیعی است كه او از گفتن هر چیزی میترسد و وحشت دارد كه كاری از خودش انجام دهد.
اگر مطیع باشد مورد تحسین است، اگر از قوانین و مقرراتی كه توسط دیگران وضع شده پیروی كند، مورد احترام است. همه او را تحسین میکنند. راهكار چنین است: اگر انسانی سعی دارد روی پای خودش بایستد، او را سرزنش كن و اگر فقط یك مقلد باشد، او را تحسین كن!
طبیعی است كه در چنین محیطی، بذر درونی او، نیروهای بالقوهی او هرگز فرصت رشد نخواهند یافت.
من دستم را در مخالفت با تمام گذشتهی بشریت بلند میکنم.
این تاریخی متمدن و انسانی نبوده است.
این روش ابداً به رشد و شكوفایی انسانها کمکی نکرده است.
اوشو - اوم مانی پادمه هوم
Osho: Aum Mani Padme Hum
برگردان : محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد
مطلبی دیگر از این انتشارات
تقصیرِ ماهیهاست که ما سکسکه میکنیم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
♥ چرا رابطههایم شکست میخورند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تقویم تاریخ : دومیلیون سال پیش در چنین روزی...