§ خلاقيت؛ پادزهر خشونت §

ما هزاران سال كار کرده‌ایم تا از زمین یك تیمارستان بزرگ بسازیم... و متاسفانه موفق شده‌ایم!

◄ مشكل واقعی خشونت نیست.
مشكل واقعی این است كه چگونه به مردم كمك كنیم سازنده باشند.
انسان سازنده نمی‌تواند خشن باشد زیرا انرژی‌های او خداگونه خواهد بود.
هرگاه چیزی را خلق می‌کنی خداگونه می‌شوی؛ در هستی مشارکت می‌کنی؛ نمی‌توانی خشن باشی، نمی‌توانی ویرانگر باشی، غیرممكن است. ولی ما هزاران سال است كه تمام درهای ممكن را به روی سازندگی بسته‌ایم.

◄ تمام بشریت در موقعیتی یكسان قرار دارد.
ما هزاران سال كار کرده‌ایم تا از این زمین یك تیمارستان بزرگ بسازیم... و متاسفانه موفق شده‌ایم!

همه جا همین است: مردم یكدیگر را می‌کشند.
خشونت به این سبب در همه جا وجود دارد كه ما به طرق گوناگون اجازه‌ی خلاق بودن را از انرژی‌های مردم گرفته‌ایم و هرگاه انرژی‌های سازنده منحرف شوند، ویرانگر می شوند.

مشكل واقعی خشونت نیست. مشكل واقعی این است كه چگونه به مردم كمك كنیم سازنده باشند. انسان سازنده نمی‌تواند خشن باشد زیرا انرژی‌های او به سمت آفرینشگری حركت می كنند. ما خداوند را خالق می‌خوانیم. هرگاه چیزی را خلق می‌کنی در خداگونه می‌شوی.
آن‌گاه دیگر نمی‌توانی خشن باشی، نمی‌توانی ویرانگر باشی، غیرممكن است.

ولی ما به جای اینكه به مردم كمك كنیم سازنده باشند، به آنان آموزش داده‌ایم تا ویرانگر باشند.
ما جنگجویان و سربازان را بسیار محترم شمرده‌ایم.
در واقع، جنگجو كسی است كه باید سرزنش شود، نه تحسین. او ویرانگر است!
به جنگجو نباید احترام گذاشت. ما به سالكان نیاز داریم، نه سربازان. ما به عشاق نیاز داریم، نه جنگجویان.

◄ در الکساندر مقدونی چه چیز بزرگی وجود دارد؟
او را به این سبب كبیر می‌گویند كه خشن‌ترین شخص زمان خود بود. او میلیون‌ها انسان را در دنیای شناخته شده‌ی آن زمان كشت. و ما هنوز او را «كبیر» می‌خوانیم!

چه چیز بزرگی در پادشاهان، امپراطوران و تاریخ آنان وجود دارد؟ آنان باید كاملاً فراموش شوند.
نادر شاه، چنگیزخان، تیمورلنگ، چرا باید این‌ها را به یاد بیاوریم؟

◄ چرا كودكان خردسال باید تمام این حماقت‌هایی را كه انسان نسبت به انسان انجام داده بشنوند؟
زیرا ما هنوز هم می‌خواهیم مردم بجنگند!
سیاست كاران از خشونت تغذیه می‌کنند.
ملیت‌ها از خشونت تغذیه می‌شوند.
اگر خشونت از بین برود فقط یك بشریت باقی می‌ماند.

◄ چرا این مرزها وجود دارند؟

زیرا بدون این مرزها، سیاست‌كار از بین می‌رود و آشكار است كه او نمی‌خواهد از بین برود.
او منافع زیادی دردرون این مرزها دارد پس از مرزها باید محافظت شود!
و تنها راه دفاع، كشتن است و هركس كه کشنده‌ی بزرگ‌تری است، برنده اوست!

و همین واقعه در مقیاس کوچک‌تر در زندگی مردم نیز صادق است:
به مردم آموزش داده شده كه «تا خشن نباشی در زندگی موفق نخواهی شد. باید بسیار خشن باشی. تنها آن‌وقت است كه می‌توانی جاه طلبی‌هایت را برآورده سازی!»

یك انسان نرم‌خو نمی‌تواند موفق شود، باید شكست بخورد، زیرا نمی‌تواند وارد مسابقه شود. نمی‌تواند هُل بدهد و مردم را كنار بزند، نمی‌تواند بر سر دیگران پا بگذارد.
تمام سیاست كارها به این دلیل ساده جانی هستند كه جنایت منفعت دارد. تو فقط باید چنان حیله گر باشی كه دستگیر نشوی!

◄اساسی‌ترین قانون این زندگی خشن این است: تمام وسیله‌ها خوب هستند، اگر به هدف برسانند.
و البته، به جای بحث كردن، زیرا مباحثه زمان می‌برد و شاید هرگز به نتیجه نرسد، بهتر است كه شمشیر بكشی! این‌گونه، اوضاع بی درنگ معین می‌شود.
ساده‌تر است با شخصی بجنگی و تعیین كنی كه حق با كیست!

◄ «حق با زور است!» (Might is right)
این قانون هنوز هم پابرجاست: قانــون جنگــل!

ما انسان را متمدن می‌خوانیم؟ انسان هنوز خیلی جا دارد تا متمدن شود!
تمدن فقط مفهومی ذهنی است كه هنوز محقق نشده است.
انسان فقط در سطح متمدن است، تمدن او بی‌نهایت شکننده است.

فقط كافی است قدری آن را خراش دهی و آن حیوان را خواهی یافت كه بیرون می‌آید؛ حیوانی درنده خو، بسیار بیشتر از هر حیوان درنده خوی دیگر؛ زیرا حیوانات وحشی، هرچقدر هم كه وحشی باشند، بمب حمل نمی‌کنند؛ بمب‌های اتمی یا هیدرژنی!

در مقایسه با انسان و خشونت او، هیچ حیوان دیگری به پای او نمی‌رسد و در گذشته قانون چنین بوده است.
فقط بوداها (به روشنی و بیداری رسیده‌ها) استثنا هستند.
آنان تنها انسان‌های متمدن هستند.
باقی جمعیت مردم، هنوز بسیار نامتمدن‌اند.

اوشو (راهنمای روحانی Guida Spirituale)
برگردان: محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد