مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
هنر «مادر شدن»
مادر شدن یکی از بزرگترین مسؤولیتهای این دنیاست.
امروزه بسیاری از مردم را روی کاناپهی روانشناسها یا توی تیمارستانها میبینید... البته عدهای هم خارج از تیمارستانها هستند!
اگر رواننژندیِ انسانها را عمیقاً مورد بررسی قرار دهید در نهایت همیشه پای یک مادر در میان است! زیرا بسیاری از زنان میخواهند مادر باشند بدون این که چگونه مادر بودن را بیاموزند.
اگر در روابط مادر و کودک اشکالی پیش بیاید کل زندگی کودک به خطرمیافتد زیرا این رابطه، نخستین برخوردِ کودک با دنیای بیرون است؛ نخستین رابطه و همهی چیزهای دیگر پس از آن میآید.
اگر نخستین گام اشتباه باشد کل زندگی خراب می شود.
آرزو داری مادر شوی؟ هیچ اشکالی ندارد اما باید آگاهانه دست به این کار بزنی. قرار است یکی از بزرگترین مسؤولیتهای بشری را به دوش بگیری.
مردها در این زمینه آزادترند زیرا هرگزمسؤولیت مادر شدن را به عهده نمیگیرند. از این رو زنان مسؤولیتپذیرترند.
پس مادر شو اما هیچ وقت فکر نکن که چون یک زن هستی طبعاً می توانی یک مادر هم باشی. این تصور از اساس غلط است. مادر بودن هنری شگفت است که باید آن را بیاموزی... پس آموزش را از همین لحظه شروع کن!
بگذار چند نکته را برایت بگویم...
- اول: هرگز با کودک مثل خودت رفتار نکن.
تو مالکِ کودکت نیستی. او از تو به وجود آمده اما مایملک تو نیست. خداوند تنها تو را وسیله و واسطه قرار داده اما کودک جزو داراییهای تو نیست. به کودکت عشق بورز اما صاحبش نشو.
اگر مادری بخواهد مالک کودکش باشد زندگی او را تباه کرده است. کودک به یک برده تبدیل میشود.
با این کار، تو شخصیت کودک را متلاشی می کنی و او را تا حد یک شیئ تنزل میدهی.
فقط اشیا را میشود صاحب شد. تو میتوانی صاحب یک خانه یا اتومبیل باشی اما هرگز نمی توانی صاحب یک انسان باشی.
پس این نخستین درس است. برای آن آماده شو.
پیش از آن که کودک، قدم به این دنیا بگذارد تو باید بتوانی او را به عنوان یک موجودیت مستقل به رسمیت بشناسی... به عنوان یک شخصیت با حقوقی از آنِ خود و نه فقط به عنوان فرزندت.
- دوم: با کودک مثل آدم بزرگها رفتار کن.
رفتارت باید سرشار از احترام باشد. هستی تو را به عنوان میزبان انتخاب کرده است و خود به عنوان میهمان، قدم به درون تو گذاشته است... کودک بسیار شکننده و بی پناه است و شاید از همین رو احترام گذاشتن به او دشوار است.
ساده تر آن است که تحقیرش کنی زیرا کاری از دستش برنمی آید، نمی تواند تلافی کند، نمی تواند واکنشی نشان بدهد.
با کودک درست مثل بزرگ ترها با احترام رفتار کنید چرا که وقتی شما به یک کودک احترام میگذارید دیگر نمیتوانید عقایدتان را به او تحمیل کنید. شما سعی نمی کنید هیچ چیز را به او تحمیل کنید بلکه به او آزادی میبخشید. آزادی برای اکتشاف دنیا و یاری اش می کنید تا روز به روز در کشف دنیا، قدرتمندتر شود اما هرگز مسیری جلوی پایش نمیگذارید.
شما به او انرژی میبخشید و او را از حمایت و امنیت و هر آنچه که نیاز دارد سرشار میکنید و در عین حال یاریاش میکنید که تا میتواند در مسیر اکتشاف دنیا از شما دورتر و دورتر شود.
و صد البته در این آزادیبخشی همواره احتمال خطا نیز هست.
برای یک مادر بسیار سخت است که بیاموزد دادن آزادی به کودک فقط برای انجام کارهای خوب نیست! اشتباهات نیز در این آزادی می گنجند. پس کودک را هوشیار و هوشمند بار بیاورید اما هرگز گوشهایش را با پند و اندرز و توصیه پر نکنید. آنها پند و اندرز را از شما نمی پذیرند، فقط مجبور می شوند ریاکاری کنند تا دستشان رو نشود!
پس اگر کودکت را دوست داری فقط یک چیز را به یاد داشته باش: هرگز هرگز او را برای انجام هیچ کاری و در هیچ شرایطی تحت فشار قرار نده. این کار از او یک دروغگوی فریبکار می سازد.
- سوم: به اخلاقیات توجه نکن، به مذهب توجه نکن، به فرهنگ توجه نکن. گوشات را به ندای طبیعت بسپار.
هر چیز طبیعی، خوب است حتی اگر برایت بسیار دشوار باشد یا ناراحت کننده. تو طبیعی بار نیامده ای. والدین تو چیزی از هنر ناب عشق نمی دانسته اند و همه چیز خیلی تصادفی و هردمبیل پیش رفته است...
تو آن اشتباهات را دوباره تکرار نکن.
خیلی پیش میآید که تو ناراحت و نگران خواهی شد...
یک مثال بزنم: کودک خردسالت شروع می کند به بازی کردن با آلت تناسلیاش. خوب رویهی معمول برای هر مادری این است که جلوی او را بگیرد زیرا از ابتدا به او آموختهاند این کار غلط است و اگر کسی آنجا شاهد ماجرا باشد، مادر حسابی خجالتزده میشود.
هرچقدر میخواهی خجالت بکش! این مشکل توست. هیچ ربطی هم به کودک ندارد. خجالت بکش!
اگر احترامت را در بین اطرافیان از دست میدهی، از دست بده! اما در کار کودک دخالت نکن! بگذار طبیعت رویهاش را پیش بگیرد. تو آنجا هستی تا این رویه را تسهیل کنی نه این که به آن خط بدهی. تو آنجا هستی که کمک کنی، همین و بس.
خوب، علاوه بر رعایت این سه نکته، مراقبه را نیز آغاز کن.
پیش از آن که کودک زاده شود تو باید تا آنجا که می توانی در مراقبه باشی. تا زمانی که کودک در رحم توست، هر کاری که انجام می دهی به صورت ارتعاشاتی بیوقفه به او نیز منتقل میشود. اگر خشمگین باشی، شکمت از خشم فشرده می شود و کودک بلافاصله آن را احساس خواهد کرد. اگر غمگین باشی کودک غمزدگیات را احساس میکند و افسرده میشود.
کودک کاملا به تو وابسته است. هر احساسی داشته باشی، احساس کودک نیز همان است. او فعلا هیچ استقلالی ندارد. حال و هوای تو حال و هوای او نیز هست... پس جنگ و جدال ممنوع! خشم ممنوع!
به همین خاطر است که میگویم مادر شدن مسؤولیت عظیمی است. فداکاری زیادی میطلبد و طی نُه ماه باید خیلی خیلی هشیار باشی. کودک بسیار مهم تر از هر چیز دیگری است. مثلا اگر کسی به تو توهین کرد آن را بپذیر و خشمگین نشو. بگو: من باردارم و کودکم بسیار مهمتر از خشم من نسبت به توست. این وضعیت خواهد گذشت و تا چند روز دیگر من اصلا به یاد نخواهم آورد که چه کسی به من توهین کرد و من چه کردم اما کودکم قرار است دست کم شصت هفتاد سال در این دنیا زندگی کند. چه پروژه ی عظیمی!
حتی اگر دوست داشتی می توانی این اتفاق را جایی یادداشت کنی تا بعد از تولد کودک بروی تلافی کنی، اما حالا نه!
فقط بگو: من باردارم و اجازه ندارم عصبانی شوم.
من به این می گویم: هشیاری احساسی.
غم و اندوه ممنوع! خشم ممنوع! نفرت ممنوع! جنگ و جدال با شوهر ممنوع!
نگاه هردویتان باید به کودک باشد. با حضور او هر دوی شما در درجهی دوم اهمیت قرار میگیرید. کودک اولویت نخست شماست زیرا او زندگی جدیدی است و قرار است میوه و ثمرهی شما باشد.
اگر از همان ابتدا خشم و درگیری و نفرت را به ذهن او بفرستید برایش جهنمی به پا کردهاید که تا ابد در آن عذاب خواهد کشید. در این صورت بهتر است اصلا نگذارید به دنیا بیاید.
چرا باید انسانی را برای شکنجه و عذاب به این دنیا دعوت کنیم؟؟
خود دنیا به اندازه ی کافی عذاب آور و آوردن یک کودک به آن مخاطره آمیز هست! اما با وجود این اگر هنوز هم میخواهید بچه دار شوید دست کم بگذارید فرزندتان کودکی یکسر متفاوت باشد. کسی که گرفتار و بدبخت نیست. کسی که به شادتر شدن دنیا کمک میکند. کسی که به دنیا اندکی لبخند، اندکی عشق و اندکی سرزندگی میبخشد.
پس این روزها را جشن بگیر. برقص. آواز بخوان. به موسیقی گوش بده. مراقبه کن و عشق بورز.
ملایم باش. جنب و جوش زیادی نکن. شتابزده و عصبی نباش. آرام باش. مطلقا آرام.
میهمان عزیزی در راه است و تو باید پذیرای قدمش باشی.
اوشو- خدا فروشی نیست
مطلبی دیگر از این انتشارات
آفرین آمریکا!
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتقام نئاندرتال!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ فقط برای مُردگان رخ میدهد!