پیش از این زندگی، چه کسی بوده‌ام؟

پرسش: استاد عزیز، می‌دانم حلقه‌ای از یک زنجیر هستم و معتقدم اگر بدانم در زندگی قبلی‌ام کجا بوده‌ام گام گذاشتن در مسیر برایم ساده‌تر خواهد شد. نظر شما چیست؟

اوشو: گذشته هیچ جا نیست.

خیلی‌ها برایم نامه می‌نویسند: روشی را به ما بیاموز که بتوانیم زندگی‌های گذشته‌مان را به خاطر آوریم.

می‌خواهید با آن چکار کنید؟ حتی اگر به خاطر آورید که الکساندر مقدونی یا کلئوپاترا بوده‌اید این چه کمکی به شما می‌کند؟

این فقط پیچیدگی‌های بیشتر ایجاد می‌کند. همین حالا هم همه چیز به اندازه‌ی کافی درهم و برهم هست!

از همین رو هر بار که می‌میرید طبیعت همه‌ی درها را می‌بندد و این محبت بزرگی است چون در غیر این صورت دیوانه زاده می‌شدید!

به یاد آوردن همه‌ی زندگی‌های گذشته، شما را در وضعیت ناتوانی کامل قرار می‌دهد؛ زیرا ممکن است مادرتان در زندگی گذشته همسرتان و در زندگی دیگری دخترتان باشد! حال رفتارتان با او چگونه خواهد بود؟ مثل مادرتان؟ همسرتان یا دخترتان؟ گیج و گنگ خواهید شد!

نیازی نیست در مورد گذشته به زحمت بیافتید. هنگامی که آگاه شوید، نخستین چیزی که از ذهنتان محو می‌شود، گذشته است. گذشته، یک سوم ذهن انسان است و اساس و شالوده‌ی آن محسوب می‌شود. به همین دلیل با محو شدن گذشته، کل ساختمان شروع به ریزش می‌کند.

دومین چیزی که می‌رود، آینده است. وقتی دیروز نباشد درکی از فردا نیز نخواهید داشت. فردا چیزی نیست جز فرافکنش دیروز. شما مایلید خوشی‌های دیروز را فردا نیز تجربه کنید و همچنین گرفتاری‌های دیروز را فردا نداشته باشید. این فردای شماست. اگر دیروز محو شود، کار فردا هم تمام است. خیلی زود محو خواهد شد.

و آنگاه که دیروز و فردایی نباشد، امروز چه معنایی خواهد داشت؟ چیزی که میان این دو است. اگر هر دو کرانه‌ی رودخانه محو شوند، رودخانه نیز از بین خواهد رفت. پل روی آن نیز همین طور.

به این ترتیب رفته رفته و در سه مرحله زمان محو و نابود می‌شود. نخست گذشته، سپس آینده و در نهایت زمان حال. شما بدون زمان به جا می‌مانید. وضعیت بی زمانی... بودا به آن می‌گوید: نیروانا.

برگردان: فرهاد ارکانی - 1378