♦ رویا را از كودكان نگیرید! ♦

◄ كودكان برای «انطباق با واقعیت» به رویا نیاز دارند.

هر کودک، به‌ویژه در دنیای متمدن و بافرهنگ، تحت اخلاقیات سركوبگر، كشیشان سرکوبگر و والدین سركوبگر زندگی می‌كند و نمی‌تواند بفهمد كه دقیقاً چرا رفتارهای طبیعی و خودانگیخته‌اش قابل‌قبول نیستند؟

او هنوز در ذهنش رشد نكرده است، ذهن آهسته پرورش می‌یابد، ولی او یك موجود طبیعی به دنیا آمده است بنابراین برای او درك این‌که چرا رفتار طبیعی او محكوم است بسیار دشوار است ولی چون به دلیل ناتوانی‌اش مجبور است به والدین متكی باشد باید خدایی را كه والدینش باور دارند بپذیرد و باید به تمام فرمان‌هایی كه والدینش به آن اعتقاد دارند گردن نهد.
آنان كودك را به كلیسا و یا به هر سازمان مذهبی كه به آن تعلق دارند می‌برند و این شروع برنامه‌ریزی اجباری برای كودك است.

رساله‌ی اصلی زیگموند فروید این بود كه تحت چنین شرایطی، كودك فقط آزادی را در رویا خواهد یافت. در آنجا دیگر والدین وجود ندارند، كشیش دیگر وجود ندارد، خدا دیگر وجود ندارد... نه اخلاقیاتی، نه سرزنشی، نه سركوبی، نه منعی.
او در رویا یك زندگی طبیعی و بسیار لذت‌بخش را زندگی می‌كند.

این برای او یك جایگزین می‌شود؛ و در این مورد من مطلقاً با زیگموند فروید موافق هستم.

كودك هنوز نمی‌داند كه رویا چیست و واقعیت چیست. دانستن این، قدری زمان می‌برد.
برای همین است كه اگر به عقب برگردی، قادر به یادآوری نیستی.

تا چهارسالگی، شاید قادر باشی چند چیزی را به یاد بیاوری اما ورای آن كاملاً خالی است. اتفاقات رخ داده‌اند. از زمان تولد تا چهارسالگی، اتفاقات رخ داده‌اند، ولی تو غالباً خاطره‌ای از آن‌ها نداری، زیرا هنوز ذهنی نداشته‌ای.

ذهن محصولی اجتماعی است. دست‌کم چهار سال طول می‌كشد تا كودك برنامه‌ریزی شود تا چیزهایی را كه برایش گفته می‌شود قبول كند، زیرا او می‌داند كه اگر قبول نكند، تنبیه خواهد شد، نه‌تنها در اینجا، بلكه در آتش دوزخ!
ولی در رویاهایش تا چهارسالگی، او از آزادی مطلق لذت می‌برد.

برای همین است كه زیگموند فروید گفته است كه رویاهای كودكان بسیار لذت‌بخش و زیبا هستند. در واقع، كودك فقط به سبب رویاهایش است كه می‌تواند با واقعیت منطبق شود.

اوشو - من خویشتن را جشن می‌گیرم
(I Celebrate Myself)
برگردان: محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد