♥ چرا رابطه‌هایم شکست می‌خورند...

▲ دوباره زندگی كردن زخم‌های كودكی ▲

◄ مردان زیادی نزد من می‌آیند و می‌گویند كه از زنان می‌ترسند.
آنان به سبب این ترس نمی‌توانند رابطه‌ای بامعنی با زنی ایجاد كنند و آن ترس همیشه آنجا هست. وقتی كه در ترس هستی، رابطه توسط آن ترس آلوده می‌شود. قادر نیستی با تمامیت حركت كنی.
از ته قلب در رابطه نیستی، همیشه می‌ترسی؛ ترس از مردود شدن؛ ترس از اینكه آن زن بگوید نه!

و ترس‌های دیگری هم وجود دارند.
اگر آن مرد از روش‌های توصیه شده معمولی استفاده كند و بگوید «من از زنان نمی‌ترسم و هر روز قوی‌تر می‌شوم!» اگر از چنین روش‌هایی استفاده كند، می‌تواند به‌طور موقت ترس‌ها را سركوب كند، ولی آن ترس سر جایش هست و بارها و بارها و بارها بیرون خواهد آمد.

◄ باید نام «یانوف» را شنیده باشید، كسی كه درمان ازلی (Primal Therapy) را دوباره كشف كرد. درمان ازلی بخشی از پراتی پراساو است. این یكی از قدیمی‌ترین فنون پاتانجلی است.

در درمان ازلی، یانوف به مردم آموزش می‌دهد كه به كودكی خودشان بازگردند. اگر چیزی وجود داشته باشد، اگر مشكلی باشد، دردسری باشد، تو به آن منبع اصلی می‌روی كه از آنجا آغاز شده. زیرا می‌توانی تلاش كنی كه مشكل را حل كنی، ولی تا زمانی كه به ریشه نروی، مشكل حل نخواهد شد.

معلول‌ها را نمی‌توان حل كرد، باید با زور آن‌ها را به صورت علت درآورد.

درست مانند این است كه درختی وجود دارد و تو آن را نمی‌خواهی، ولی شروع می‌کنی به بریدن شاخه‌ها و برگ‌هایش و شاخه‌های بیشتری جوانه می‌زنند! یك برگ را می‌کنی و سه برگ به‌جایش سبز می‌شود!
باید به سراغ ریشه‌ها بروی.

در درمان ازلی، او باید به عقب پرتاب شود. مردی كه از زنان می‌ترسد، نشان می‌دهد كه باید با مادرش تجربه‌ای داشته باشد كه سبب آن ترس شده است، زیرا مادر نخستین زن است.

در زندگی می‌توانی با زنان بسیاری به عنوان همسر، معشوقه یا دختر یا دوست رابطه داشته باشی، ولی تصویر مادر همواره پابرجاست.

این نخستین ارتباط تو است. تمام ساختار ارتباطی تو با زنان بر روی این پایه استوار خواهد بود و آن پایه رابطه‌ی تو با مادرت است.

پس اگر مردی از زنان بترسد، باید به گذشته هدایت شود، باید در خاطراتش به عقب بازگردد، باید بازبگردد و منبع ازلی آن ترس را، كه از آنجا آغاز شده، پیدا كند. شاید یك حادثه معمولی و بسیار جزئی بوده باشد كه او اینك كاملاً آن را از یاد برده است. ولی اگر به عقب برود، آن زخم را در جایی خواهد یافت.

تو می‌خواستی كه مادرت دوستت داشته باشد، همان‌طور كه هر كودكی مایل است، ولی مادرت توجهی نداشت. او زنی پرمشغله بود. باید به انجمن‌ها و باشگاه‌ها و اینجا و آنجا سركشی می‌کرد.
او حاضر نبود سینه‌اش را در اختیار تو قرار دهد زیرا می‌خواست بدنش متناسب بماند. او می‌خواسته پستان‌هایش دست‌نخورده باقی بماند و توسط تو نابود نشود. او می‌خواسته پستان‌هایش همیشه جوان بمانند و بنابراین آن‌ها را از تو دریغ كرده بود. یا، شاید مشكلات دیگری در ذهنش داشته است.
تو فرزندی نبودی كه او خواهانش بوده باشد، تو همچون یک‌بار گران آمدی و از همان ابتدا خواستنی نبودی.
یا شاید او از شوهرش نفرت داشته و تو صورتت مانند شوهرش است، نفرتی عمیق یا چیزی شبیه آن.
ولی تو باید به گذشته بازگردی و باید یک‌بار دیگر كودك بشوی.

◄ به یاد داشته باش: هیچ مرحله از زندگی هرگز گم نمی‌شود.
كودكی تو هنوز در درون تو است.
چنین نیست كه آن كودك اینك مرد جوانی شده است. نه!
آن كودك در درون باقی می‌ماند و آن مرد جوان بر روی آن تحمیل می‌شود و سپس آن پیرمرد روی مرد جوان قرار می‌گیرد، لایه به لایه.
آن كودك هرگز به مرد جوان تبدیل نمی‌شود. كودك آنجا باقی می‌ماند، لایه‌ای از مرد جوان روی آن را می‌گیرد. مرد جوان هرگز پیرمرد نمی‌شود، لایه‌ای دیگر، از سالخوردگی روی آن را می‌گیرد.

تو همچون یك پیاز می‌شوی، لایه‌های بسیار و اگر نفوذ كنی، تمام لایه‌ها هنوز آنجا هستند، دست‌نخورده.

در درمان ازلی، یانوف به مردم كمك می‌کند تا دوباره كودك شوند. آنان لگد می‌زنند، گریه می‌کنند، فریاد می‌کشند و آن فریاد از هم‌اکنون نیست. آن فریاد متعلق به این انسان كنونی نیست، به آن كودكی كه پنهان است تعلق دارد.
وقتی آن فریاد؛ آن فریاد ازلی (Primal Scream) بیرون می‌آید، بسیاری از چیزها، بی‌درنگ متحول می‌شوند.

این بخشی از روش پراتی پراساو است.
شاید یانوف از این خبر نداشته كه پاتانجلی، تقریباً پنج هزار سال پیش، نظامی را آموزش می‌داده كه هر معلول می‌بایست به علتش بازگردانده شود!

فقط علت را می‌توان برطرف كرد. می‌توانی ریشه را ببُری و آن‌وقت درخت خواهد مرد ولی نمی‌توانی به قطع كردن شاخه‌ها بپردازی و امیدوار باشی كه درخت بمیرد! درخت جان بیشتری خواهد گرفت!

پراتی پراساو واژه‌ای زیباست، پراساو یعنی زایش.
وقتی كه كودكی زاده می‌شود، پراساو است. پراتی پراساو یعنی كه در خاطرات بار دیگر زنده می‌شوی، به خود زمان زاییده شدن بازمی‌گردی، به آن زخم كه در آن زمان زاده شدی برمی‌گردی و بار دیگر آن تجربه را زندگی می‌کنی. به یاد داشته باش: تو آن را به یاد نمی‌آوری، آن را زندگی می‌کنی، بار دیگر آن را دوباره زندگی می‌کنی.

یادآوری متفاوت است. می‌توانی به یاد بیاوری: می‌توانی در سكوت بنشینی، ولی فردی كه بودی باقی می‌مانی: یادت می‌آید كه وقتی كودك بودی مادرت سخت تو را كتك زد.

آن زخم وجود دارد، ولی این یك یادآوری است.
تو حادثه‌ای را به یاد می‌آوری كه گویی برای دیگری رخ داده است.
زندگی كردن دوباره‌ی آن تجربه، پراتی پراساو است. دوباره زندگی كردن آن یعنی بار دیگر كودك شوی نه اینكه به یادت بیاید، آن را بار دیگر زندگی خواهی كرد.

مادرت تو را در حافظه نمی‌زند، بار دیگر در همین‌جا تو را می‌زند: آن زخم، آن خشم، آن ضدیت، آن جمع شدن تو، طرد شدن و واکنش‌های تو، گویی كه همه‌چیز دوباره به وقوع پیوسته است...

اوشو (یوگا؛ آلفا و امگا - جلد چهارم)
برگردان: محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد