زن هستی یا مرد!؟

پرسشی از باگوان راجنیش (اوشو)

  • پرسش: استاد عزیز؛ گاه حس می کنم یک مرد هستم و سایر مواقع یک زن هستم. آیا می توانم هر دو باشم یا این که دارم به شیزوفرنی مبتلا می شوم؟

اوشو: همه ی انسانها هر دو جنس هستند، تو از این موضوع آگاه شده ای و این خیلی خوب است. بینش فوق العاده ای در درون ات ایجاد شده است. آری، همه هر دو هستند! اما تا امروز جامعه، همه را به یک سان شرطی کرده است. ما این گونه آموخته و بار آمده ایم که مرد، مرد است و زن، زن است.

این چنین رده بندی از اساس غلط است و در تضاد با طبیعت.

وقتی مردی می خواهد گریه کند فورا همه می گویند: مثل زن ها نباش! مثل دختربچه ها زار نزن! این قدر نازک نارنجی نباش! مرد که گریه نمی کند!

این یاوه گویی محض است! در چشم مردها نیز همان تعداد غده ی اشکی هست که در چشم زن ها. اگر قرار بود مردها گریه نکنند طبیعت، غدد اشکی را از چشم هایشان حذف می کرد. این یک جور سرکوبگری ظالمانه است.

به همین صورت اگر یک دختر، رفتارهای به اصطلاح مردانه از خود نشان بدهد، اطرافیانش احساس می کنند مشکلی برایش پیش آمده؛ شاید یک مشکل هورمونی. او پسرنما شده است.

همه ی این ها چرت و بی معنی است. این تقسیم بندی و این گونه خط و مرز کشیدن، طبیعی نیست بلکه صرفا سیاسی و اجتماعی است.

زن ها مجبورند بیست و چهار ساعته نقش یک زن را ایفا کنند. مردها نیز مجبورند بیست و چهار ساعته نقش یک مرد را ایفا کنند. این اصلا طبیعی نیست و حاصل اش بی شک گرفتاری و بدبختی بیشتر برای این دنیاست.

لحظاتی هست که یک مرد ملایم است و می خواهد زنانه رفتار کند. لحظاتی هست که زن و شوهر باید نقش هایشان را با هم عوض کنند و این بسیار بهنجار و هماهنگ با سرشت طبیعی انسان هاست.

اگر یک مرد مجبور نباشد بیست و چهار ساعته مرد باشد آرامش بیشتری خواهد یافت. به همین ترتیب اگر یک زن مجبور نباشد بیست و چهار ساعته زن باشد طبیعی تر و خودانگیخته تر خواهد شد.

حتما دیده اید که گاه به هنگام طغیان خشم و نفرت، یک زن از مردها نیز خطرناک تر به نظر می رسد و همچنین گاه به هنگام آرامش، یک مرد از هر زنی لطیف تر و دوست داشتنی تر می نماید. و این لحظات مرتب جای خود را عوض می کنند... تو هر دوی این حالات هستی. پس نترس که شیزوفرنیک، دوشخصیتی یا چیزی شبیه این شده باشی! این دوگانگی بخشی از ساختار طبیعی توست. بینش درستی به سراغت آمده است. از دستش نده و نگران چیزی نباش.

در طول شبانه روز این تغییر حالات بارها و بارها اتفاق می افتد، درست مثل تعویض شیفت کاری. ساعاتی مرد هستی و ساعاتی دیگر زن... و اگرآن را خوب زیر نظر بگیری دقیقا می فهمی چه مدت مرد و چه مدت زن هستی. این تغییرات از یک دوره ی تناوب مشخص پیروی می کنند. در مکتب یوگا روی این قضیه خیلی کار شده است. اگر نفس کشیدن ات را با دقت نظاره کنی می توانی زمان دقیق جابجایی ها را پیدا کنی. هنگامی که سوراخ چپ بینی بازتر است، تو زنانه ای و هنگامی که سوراخ راست بینی بازتر است تو مردانه ای... و کمابیش پس از 48 دقیقه، جابجایی دوباره اتفاق می افتد.

وقتی تو با سوراخ چپ بینی نفس می کشی نیمکره ی راست مغزت فعال می شود و این نیمکره، بخش زنانه ی مغز است.

اما وقتی با سوراخ راست بینی نفس می کشی نیمکره ی چپ فعال می شود که نیمکره ی مردانه است.

(به همین دلیل چپ دست ها که نیمکره ی راست مغزشان فعال تر است عموما طبع شعر و روحیه ی هنرمندانه ی بیشتری دارند. م)

می توان با این قضیه بازی کرد:

اگر یک زمان بسیار خشمگین شدی کاری که باید بکنی این است: سوراخ راست بینی ات را بگیر و با سمت چپی چند نفس عمیق بکش. بلافاصله خشم تو ناپدید می شود! زیرا برای خشمگین بودن باید بخش مردانه ی وجودت فعال باشد.

امتحان کنید! شگفت زده خواهید شد.

فقط با تغییر شیوه ی تنفس، دگرگونی عظیم و شگفت انگیزی در وجودت رخ می دهد.

وقتی احساس سرما می کنی، از سوراخ چپ بینی نفس بکش و در ذهن به گرما فکر کن، بلافاصله گرما تمام وجودت را خواهد گرفت.

کارهایی هست که بهتر است در حالت مردانه انجام شوند. مثل کارهای سخت بدنی، حمل یک بار سنگین و... سوراخ های بینی تان را امتحان کنید، اگر در حالت مردانه نیستید بهتر است آن کار را به وقت دیگری موکول کنید زیرا ممکن است به بدن تان آسیب بزنید.

وقتی با یک کودک بازی می کنید یا حتی یک حیوان خانگی، وضعیت زنانه بهتر می تواند برایتان ایجاد نزدیکی و محبت کند. وقتی می خواهید شعر بگویید، نقاشی بکشید یا آهنگ بسازید هم باید در وجه زنانه باشید. مگر آن که بخواهید یک «مارش نظامی» بسازید که در آن صورت وجه مردانه نیز کفایت می کند!

اگر به درستی نظاره گر این پدیده باشید، رفته رفته بیشتر به ماهیت این دوگانگی و قطبیت پی خواهید برد. وجود این دوگانگی یک نعمت است و راهی است که طبیعت برای استراحت دادن یافته است.

وقتی وجه مردانه خسته می شود، وجه زنانه زمام امور را به دست می گیرد تا وجه مردانه استراحت کند و برعکس...

می شود گفت این یک جور اقتصاد درونی است. نوبت های کاری جا به جا می شوند.

اما جامعه همواره آموزه هایی نادرست ارائه کرده است. این که مرد، مرد است و باید شبانه روز مرد باشد. این بار گران و کمرشکنی است. زن هم باید بیست و چهار ساعته زن باشد؛ ملایم و غمخوار و مهربان. این نیز وظیفه ی دشواری است.

گاه زن دلش می خواهد بجنگد، خشمگین باشد، چیز پرت کند!... و این اصلا بد نیست در صورتی که بازی درونت را بشناسی. همه ی این دوگانگی ها و جابه جایی ها، بازی فوق العاده ای است. بازی خودآگاهی.

خدا خود را این گونه در وجود شما تقسیم کرده است تا با خودش قایم باشک بازی کند! و زمانی که بازی تمام می شود، زمانی که شما هر آنچه را که می بایست از این بازی آموختید. زمانی که درس تان را خوب فراگرفتید... آن گاه گذری به فراسوی آن خواهید داشت.

برگردان: فرهاد ارکانی