آرامش نبود ... الان هست ...

معلق بودم تو رابطه باهات

بین زمین و هوا ...

بودن یا نبودن ...

شدن یا نشدن ...

نفهمیدی ... هیچ وقت نفهمیدی دارم عذاب میکشم

نفهمیدی هروقت که دارم بهت پیام میدم استرس اینو دارم که یه وقت کسی نبینه ، کسی نگه چرا سرت یه سره تو گوشیه ، کسی چپ چپ نگام نکنه

نبودی ...

تو هیچ کدوم از شرایط سخت زندگیم نبودی

معلق بودم تو رابطه باهات

هیچ وقت قبول نمیکردی که چه قدر دارم اذیت میشم

میگفتی قبول کردیا ولی مطمئن بودم یه لحظه دلت واسم نمی سوخت

رابطه ای شروع شده بود که تهش معلوم نبود میشه یا نه

دیگه بریدم ... دیگه هیچی واسم مهم نبود ... دلم آرامش میخواست چیزی که با بودن کنار تو از دستش داده بودم

از نظر تو همه تقصیرا گردن منه

من جنبه عشق نداشتم . من تو رو شکستم . من ...

اما ...

ولش کن .

بزار گردن من باشه . گفتن فایده ای نداره وقتی قبول نمیکنی . تو جای هردوتامون تو این رابطه انتخاب کردی

نیستی ... سخت میگذره ... اما آرامش هست .