سالمندی که من و شما باشیم!

خانم ۴۰ ساله برای کاهش وزن مراجعه کرده‌اند. لا به لای تنظیم برنامه غذایی‌شان سوال‌هایم را می‌پرسم.
_شیر هم مصرف دارید؟
_خیلی کم
_(فکر می‌کنم عدم تحمل لاکتوز دارند) چرا کم؟ دل‌پیچه می‌گیرید؟
_(انگار که حضور دختر ده ساله‌اش معذبش کرده. هوای اتاقم سنگین می‌شود) نه. بودجه خانواده اجازه نمی‌دهد.

البته این اولین گفتگوی «بودجه‌ی خانواده اجازه نمی‌دهد» محورِ من نیست! و وقتی بودجه‌ی خانواده برای خرید شیر اجازه ندهد، برای انواع گوشت، میوه، مغزی‌جات، روغن‌های سالم‌تر مثل زیتون و مکمل‌های غذایی مناسب هم اجازه نخواهد داد. با این اوصاف، غرض من از نگارش این یادداشت، نه پرداختن به دلایلِ روشنِ همه‌ی این واقعیات است و نه ارائه‌ی راهکار برای جبرانِ کمبودهای غذایی ناشی از آن. چرا که راهکار قطعی وجود ندارد و جبران قابل قبولی هم اتفاق نخواهد افتاد. در این یادداشت می‌خواهم بخشی از افکارم بعد از ملاقات با این مراجع محترم را به نگارش درآورم.

خانم «ش» ۴۰ ساله است. همسری ۴۵ ساله، و چهار فرزند در محدوده‌ی ۱۰ تا ۲۰ ساله دارد. این یعنی در سال ۱۴۴۰ اعضای این خانواده به ترتیب ۵۰ تا ۸۵ ساله خواهند بود. این از چه نظر مهم است؟ از این نظر که نسل آینده‌ی ما از جمله سیاستگذاران و مدیران و متولیان سلامت و خانواده‌ها با چه نوع سالمندی رو به رو خواهند بود؟ برای درک بهتر لازم است به اختصار دو مشکل رایج سالمندان را توضیح دهم:

یک) سارکوپنی (تحلیل عضلانی): از دست رفتن توده عضلانی که از جوانی آغاز شده و در سالمندی به اوج می‌رسد. طبیعتاً توده عضلانیِ کم‌تر یعنی اختلال حرکتی، احتمال شکستگی استخوان و ناتوانی بدنیِ بیشتر. به ساده‌ترین کلام، برای پیشگیری از سارکوپنی آزاردهنده باید از جوانی ورزش کرد و یک برنامه غذایی سالم شامل انواع منابع پروتئینی و در صورت نیاز مکمل‌ها را در دستور کار داشت.

دو) استئوپروز (پوکی استخوان): کاهش تراکم و قدرت استخوانی تا به حال خیلی از سالمندان و خانواده‌ها را با شکستگی‌های ناگهانی درگیر کرده. عوامل متعددِ موثر در پیشرویِ این رخداد همه زیرمجموعه سبک زندگی قرار می‌گیرند و شاید مهم‌ترینشان تحرک بدنی کافی و تغذیه مناسب از منابع کلسیم برای بالا بردن تراکم استخوانی است. با اشاره به این حقیقت که بیشتر این تراکم استخوانی به خصوص در خانم‌ها در نوجوانی شکل می‌گیرد، برای روشن شدن اهمیت رسیدگی به تغذیه و تحرک نوجوانان نیاز به توضیح اضافه نیست.

طبق شواهد موجود در حال حاضر، مجموعاً حدود ۲۵۰ میلیون نفر در دنیا از این دو مشکل در رنج هستند که این عدد در تعداد سالمندان دنیا قابل توجه بوده و هر روز در حال افزایش است. از طرفی باید سایر مشکلاتِ متاثر از سبک زندگی و شرایط عمومی جامعه از قبیلِ آلزایمر، مشکلات عصبی مثل پارکینسون، افسردگی و رنج ناشی از تنهایی یا اختلالات حواس از قبیل بینایی و چشایی را به آن اضافه کرد.

همه‌ی این‌ها برای نوشتن یک یادداشت علمی نیست. همه‌ی اینها قرار است یک تلنگر باشد که نگاهمان را چه در جایگاه مدیر، چه در جایگاه متولی سلامت و چه در جایگاه یک عضو از جامعه به آینده بدوزیم و مراقب باشیم مسیری که می‌رویم چه سالمندانی قرار است تحویلمان بدهد. ناتوان، نیازمند مراقبت و پرهزینه برای سیستم سلامت کشور، یا سالم، متخصص و راهنما برای نسل‌های بعدی؟
اگر بخواهم قابل درک‌تر سوالم را بپرسم، باید ببینیم «خودمان» در این مسیر قرار است به چه نسل سالمندی تبدیل شویم؟

حامد مردانی
۵ خرداد ۱۴۰۰