دلنوشته_محیط زیست_ابوالقاسم کریمی

دلنوشته_محیط زیست_ابوالقاسم کریمی
دلنوشته_محیط زیست_ابوالقاسم کریمی


مادر ما زمین است
وطن ما زمین است
خانه ما زمین است
زندگی ما زمین است
_
ولی ما انسانها
برای نابودی زمین به پا خاسته ایم
هر روز جنگل‌ها کوچک‌تر می‌شوند
هر روز دریاها از زباله انباشته تر می‌شوند
هر روز آسمان خاکستری‌تر می‌شود
هر روز حیوانات بیشتری به انقراض نزدیک‌تر می‌شوند
_
آی انسانها
با شعار نمی‌توان زندگی را از مرگ نجات داد
با شعار نمی‌توان جنگل‌ها را از نابودی حفظ کرد
با شعار نمی‌توان دریاچه در حال خشکیده شدن را محافظت کرد
آی انسانها
زمین ناله می‌کند، اما صدایش در هیاهوی شعارهای ما گم می‌شود
زمین تشنه‌ی عمل است، تشنه‌ی عشقی واقعی. عشقی که در دل و جان ریشه بدواند و ثمره‌ی آن، احیای طبیعت باشد.
آی انسانها
پرندگان مهاجر، در آسمانی غبار گرفته، مسیر خود را گم می‌کنند.
رودخانه‌ها، رگ‌های حیات زمین، به رگه‌هایی از درد و اندوه تبدیل شده‌اند.
آری
با شعار نمی‌توان سبز ماند
شعارها رنگ باخته‌اند. دیگر فایده‌ای ندارند. وقت عمل فرا رسیده است…
_
آی انسانها
بیایم فریب دادن را کنار بگذاریم
بیاییم شعار دادن را رها کنیم
بیایم رفتار خود با زمین را اصلاح کنیم
شاید هنوز فرصتی باقی مانده باشد…
_
ابوالقاسم کریمی
ورامین
2/تیر/1403