دلنوشته_محیط زیست _ابوالقاسم کریمی

دلنوشته_محیط زیست _ابوالقاسم کریمی
دلنوشته_محیط زیست _ابوالقاسم کریمی



دلنوشته_محیط زیست


ما انسان هستیم

وَ این به معنی داشتن نیاز داشتن احساس است

چه کسی دوست ندارد که عاشق زندگی باشد؟

چه کسی دوست ندارد که در هوای سالم نفس بکشد؟

چه کسی دوست ندارد که شاد و خوشبخت باشد؟

چه کسی دوست ندارد که زندگی سالم داشته باشد؟

اما برای رسیدن به خواسته ها و نیازهای خود ، باید چه کار کنیم؟


بله باید تلاش کرد باید استقامت به خرج داد باید در همکاری و هماهنگی استوار بود

اما با توجه به تخریب های محیط زیستی،گرمایش جهانی،خشکسالی و بسیاری دیگر از مصیبت هایی که انسان برای زمین به وجود آورده ، ایا نسل های آینده میتوانند به طبیعی ترین نیازهای خود دست پیدا کنند؟


خانه لوکس چه اهمیتی خواهد داشت اگر هوا ناپاک باشد

پول فراوان چه اهمیتی خواهد داشت اگر انقراض نزدیک باشد

موقعیت اجتماعی بالا چه اهمیتی خواهد داشت اگر بیماری وجود داشته باشد

رئیس بودن چه اهمیتی خواهد داشت اگر آبادانی رویا باشد

آیا در یک خانه ی ویران سلامتی،شادی،خوشبختی و امید وجود دارد؟


آیا در یک خانه ویران میتوان امنیت را جستجو کرد؟

آیا برای ملت بیمار و نا امید ، پول میتواند شادی به همراه بیاورد؟

آیا برای زمین خسته ، ثروت انسانها مهم است؟

ما انسان هستیم

وَ آیا این به معنی بی احساس بودن است؟

اگر احساس در ما وجود دارد

پس چرا به محیط زیست و طبیعت اهمیت نمیدهیم؟

پس چرا نسبت به تخریب های محیط زیستی بی تفاوت نشسته ایم؟

پس چرا جنگل ها را از سوختن و آب را از آلوده شدن ، نجات نمی دهیم ؟


ما انسان هستیم

پس چرا زندگی نسل های آینده برای ما بی اهمیت است؟


آیا ما واقعا انسان هستیم؟


نوشته:ابوالقاسم کریمی

12/بهمن/1399 ورامین