مناجات با خدا ...

مناجات با خدا
مناجات با خدا

ای خدای مهربان و بخشنده،

در این روزگارِ دشوار و طاقت فرسا،در این روزگارِ اندوه بارِ لبریزِ از مشکل ، لبریز از تنهایی ، در این روزگاری که نا امیدی افسار آینده را به دست گرفته و ریشه شادی ما را در آتش مصیب سوزانده. به سوی تو می‌آیم ، به سوی تو تا از تو شکایت کنم...

خدایا من از تو می‌پرسم ، چرا چهره زشت شکنجه را در جهان می‌بینیم؟

چرا مجرمان آزادند اما بی‌گناهان عذاب می کشند؟

چرا کودکان در جنگ باید بمیرند؟

چرا به زنان تجاوز می شود؟

چرا حق ، در زیر پا له می شود؟

من از تو می‌پرسم ، چرا تو را نمی‌بینم؟

چرا تو را نمی شنوم؟

چرا تو را احساس نمی‌کنم؟

چرا تو را نمی‌فهمم؟

من از تو می‌پرسم آری از تو می پرسم آیا واقعاً رحیم و رحمانی؟

آیا واقعا قوی و قادری ؟

آبا واقعا کبیر و کریمی؟

آیا واقعا ناصر و نصیری ؟

یا اینکه تنها یک خدای بی‌تفاوت و بی‌رحمی؟

من می‌دانم تو قدرتمند ی ، من میدانم می‌توانی همه چیز را تغییر دهی. پس چرا این همه درد و رنج را در دنیا می‌بینیم؟

من می‌دانم تو حاکمی من می دانم نمی‌خواهی بندگانت در غم باشند . پس چرا این همه بی‌عدالتی در دنیا وجود دارد؟

من می‌دانم بندگانت را دوست داری. من می دانم می‌خواهی مردم خوشبخت ، مردم خوشحال باشند. پس چرا این همه اندوه در زندگی حضور دارد؟

خدایا ، خداوندا نمی‌دانم واقعا نمیدانم وَ درک نمیکنم چرا این همه سختی این همه مشکل این همه اضطراب این همه آزار ، لحظه لحظه عمر ما را محاصره کرده ...

اما من می‌دانم که تنها تو را می‌پرستم وباید تنها از تو یاری بجویم. من به تو ایمان دارم. وَ امیدوارم روزی تو را بفهمم تورا بشنوم تو را ببینم تو را درک کنم من امیدوارم روزی لبخند تورا احساس کنم و در سایه چشمان تو ، از شادی،از صلح از دوستی از نشاط مردم لذت ببرم...

ای خدای غزیز و مهربان،

به من یاری ده تا ناگواری ها را به راحتی به دوش بکشم. به من یاری ده تا ایمانم تا باورم راحفظ کنم. به من یاری ده تا علاقه تا محبت تو را در قلبم بر پا کنم.

آمین.

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

سه شنبه - ۲۵ مهر ۱۴۰۲