گردآوری داستان کوتاه آموزنده/1

داستان
داستان

مردي به استخدام يك شركت بزرگ چند مليتي درآمد. در اولين روز كار خـــود، با مسوول كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: « يك فنجان قهوه براي من بياوريد ».

‏صدايي از آن طرف پاسخ داد: « شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي‌داني با چه كسي حرف مي‌زني؟ »

‏كارمند تازه وارد گفت: « نه »

صداي آن طرف گفت: « من مدير اجرايي شركت هستم، ابله »

‏مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: « و تو مي‌داني با چه كسي حرف مي‌زني بيچاره ؟!!»

مدير اجرايي گفت: « نه »

کارمند تازه وارد گفت: « خوبه » و سريع گوشي را گذاشت.