December 11، 19:19:19
دو ساعتی بود که داشتم با خانم میم صحبت میکردم و اون ازم پرسید که چی آرومم میکنه؟
بهش جوابمو دادم،
روزی که بی نیاز باشم.شاید مسخره به نظر بیاد اما به نظرم دوران نوجوانی و جوانی مزخرف ترین دوره زندگی انسانه. درسته یک سری خاطرات خوب داریم که شکرگزارشونم اما..
شدیدا دارم برای روزی تلاش میکنم که بالاخره روی زمین بشینم و به چیزایی که به دست اوردم نگاه کنم..
اون حسی که از روی دوشت برداشته میشه و حس میکنی دیگه به هیچ کدوم نیاز نداری حداقلش اینه که هر کاری کنی خودت تلاش می کنی درستش کنی تا به فکر این باشی که قراره سرزنش بشی و دیگران روت تاثیر بزارن درسته در فرهنگ لغت به این اصل میگیم مستقل شدن اما به نظرم مستقل شدن به معنایی این نیست که به دیگران نیاز نداشته باشیم بلکه اینه که نیاز هامون رو خودمون براورده کنیم .
+بازم نمیتونم منظورمو خوب برسونم.
وقتی اینو به خانم میم گفتم اشک ریختم. چه بخواد خوب باشه چه بد . من در کنار شکرگزار بودن چیزایی که الان در اختیارم قرار گرفته تلاش میکنم نسخه ای از خودم رو بسازم خودم با خودم. اینجوری خیلی بهتره تا اینکه ندونم میخوام چیکار کنم و همش منتظر باشم اونا برام تصمیم بگیرن . وقتی استقلال داشته باشم حتی اگر مشکلی باشه به روش خودم حلش می کنم و سعی میکنم دانشمو افزایش بدم.
وقتی اون روز بیاد حس سبکی میکنم و دنبال چیزایی که توی نوجوونیم از دستدادم میگردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
December 23
مطلبی دیگر از این انتشارات
December,19 2:30AM
مطلبی دیگر از این انتشارات
ستاره ها>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>