December 23

زندگی تبدیل به برشی از زمان شده برای امر بقا.


+ نه عزیزم، ما هم که نگفتیم بیست و چهار ساعته باید درس بخونی ،هم باید درس بخونی هم باید تفریح داشته باشی.

- آها..

همون لحظه تفریحات من:

کم اوردن جوهر خودکار هر شب برای اینکه خاطرات قشنگ شش ماه زندگیمو فراموش نکنم که تا حدودی خوشبختانه جواب داده تا فراموشی نگیرم

گذروندن شب با پنیک و اورثینک

کش رفتن دفترای خاطرات پدربزرگم برای اینکه بفهمم پدرم چطور آدمی بوده و چطور باید باهاش حرف بزنم تا بتونم ببرم.

پیاده کردن تمرینای کتاب تحلیل رفتار متقابل روی خانم میم و در امان تلاش برای

نگه داشتنش از شخص مادر.

خلع سلاح کردن( اون دو تا خ) برای اینکه نتونن بهمم بریزن و بهم نفوذ کنن تا مثل خانم میم نشم.

تلاش زیاد برای درست کردن شخصیتی که دردسر درست نمیکنه تا نصیحت های مزخرف و دعواهاشون باهام تموم شه

برداشتن چهل و هشت قانون قدرتی که خاک خورده و خوندنش تا بتونم توی خونه دووم بیارم

.

.

.

همون لحظه وقتی بیست و چهار ساعته درس نمیخونم :

شروع دعوا!@#$%^&*

و زدن نمره 18 شیمی و فیزیک توی سرم