"کار با معنا" عملکرد ما را متحول میکند

تولد "کار با معنا"

5 آذر ماه 97 بود. یک روز بعد از حادثه تلخ زلزله سر پل ذهاب. از آن روزها که وقتی صبح پشت میزت می‌نشینی دلت نمی‌خواهد چشمت به هیچ سایت خبری بیفتد. صحنه ها تلخ است و دلخراش. کودکان گریان، مادران داغدار، مردان درمانده و هموطنی که زندگی اش در عرض چند ثانیه زیر و رو شده است. دردناک‌تر زمانی است که شغلت فروش بلیط است و ناگهان با هموطنانی از نوع دیگر روبرو می‌‌شوی که حتی ازگرفتن ماهی‌های این آب گل آلود هم نمی گذرند. جستجو میکردیم بلیط "تهران به کرمانشاه" و با قیمت‌های نجومی روبرو می‌شدیم. دلگیر بودیم و ناخشنود و البته عصبانی. به این فکر می‌کردیم نقش ما به عنوان علی بابا در این اتفاق چه می‌تواند باشد؟ ما کجای این معادله سراسر نا عادلانه قرار گرفته ایم؟

در عرض کمتر از یک ساعت تصمیم بر این شد که هزینه خرید بلیط هواپیما برای هر پرستار و پزشک داوطلب اعزام به کرمانشاه به صورت رایگان توسط علی بابا پرداخت شود و بلیط برای داوطلبین صادر گردد.

در شرایط معمول پیاده سازی این فیچر حداقل چهار روز زمان نیاز دارد. از هماهنگی‌های واحد‌های مالی و پشتیبانی گرفته تا توسعه صفحات لازم و گرفتن منابع زیر ساختی و برنامه ریزی و تست و اجرا، و تازه این تسک خارج از اسپرینیت بود که دوستان اجایلی می‌دانند عبور از چه خط قرمزی است.

اما به جرات می‌توانم بگویم آن روز بهترین روز کاری همه ما بود. تقسیم کار در عرض چند دقیقه انجام شد، تیم بازاریابی مسئول اطلاع رسانی در رسانه های مرتبط شد با این خط قرمز که از این اقدام به عنوان PR استفاده نخواهد شد. مالی عهده دار تامین مبلغ و بودجه مربوطه شد. پشتیبانی شیفت‌های فوق العاده ترتیب داد و تمامی کارکنان داوطلب حضور 24 ساعته خارج از شیفت کاری خود شدند. تیم توسعه نه شکایت کار خارج از اسپرینت کرد و نه داکیومنت تحلیل طلب کرد. زیر ساخت سرور داشت و دواپس مرج ریکوِست‌ها را خارج از برنامه کامیت کرد. هر کس نمی‌توانست بخشی از کار را انجام دهد فرد دیگری بلافاصله جایگزین می‌شد.

تا قبل از ظهر یک صفحه در سایت بالا بود تا مدارک پزشکان در آن آپلود شود. مدارک در عرض چند ثانیه تایید می‌شد و بلیط به دست داوطلبین می‌رسید.

درست است که از لحاظ فنی کار دشوار و پیچیده ای نبود. اما کاری که انجام آن در شرایط عادی حداقل چهارروز زمان نیاز داشت در عرض کمتر از 3 ساعت انجام شده بود. ما همه حس غرور می‌کردیم و در آن چند ساعت عاشق ترین کارمندان روی زمین بودیم. و بعد از انجام آن آنچنان حس رضایتی داشتیم که می‌توانستیم چندین روز بی وقفه کار کنیم.

تجربه کوچکی است اما برای من درس‌های مهمی دارد. "معنا در کار" می‌تواند عملکرد افراد را متحول کند. ظرفیت کار تیمی را دگرگون کند و ارتباطات درون سازمانی را به شکل فوق العاده ای بهبود بخشد. تفاوت آن چند ساعت با بقیه روزهای کاری ما در چند موضوع به ظاهر کوچک اما عمیق و پر اهمیت است:

1- کاری که انجام دادیم برای ما سرشار از "معنا" بود.

2- همگی بر سر آن "معنا" هم نظر بودیم و در یک صفحه قرار داشتیم.

3- کاری که انجام دادیم ما را به "به فراتر از خود" متعهد کرده بود.

4- نتیجه کار بسیار ملموس بود.هر فرد مسئولیتش را به روشنی می‌دانست و تاثیر کارش را به وضوح می‌دید.

5- در انجام این کار هیچ اجبار خارجی وجود نداشت. انتخاب به عهده افراد بود

6- تیم یکپارچه بود و هیچ ساختار سلسله مراتبی وجود نداشت.

بلوغ "کار با معنا"

با من همراه شوید و یک روز کاری معمولی را تصور کنید: صبح پشت میزتان می‌نشینید و قرار است استوری های اسپرینت بعدی را تعریف کنید دغدغه تان ولوسیتی تیم و کارهای در حال انجام وبک لاگ مفصل و فیچر‌های آماده لانچ است. به نمودارهای جیرا خیره شده اید و به مکالمات جلسه رترو بعدی با تیمتان فکر می‌کنید. تجربه کار با معنا برایتان تبدیل به یک خاطره دور شده است که با یاد آوری آن نهایتا لبخندی بر لبتان می‌آید و آهی می‌کشید و به دوردست خیره می‌شوید. با خود فکر می‌کنید چرا استوری‌ها را با معنا نکنم؟ خلق معنا برای مسئولیت‌های روزانه، بهره وری تیم را متحول نخواهد کرد؟ "چگونه می‌شود این معنا را برای کارهای روزانه و یا هفتگی و یا هر اسپرینت برای تیم ایجاد کرد؟


شاید با معنا کردن کارهای روزانه راه حلی برای یافتن رضایت شغلی و افزایش بهره وری تیمی و متحول کردن قابلیت‌های حرفه ای تیممان باشد. با این چالش همراه شوید و این بار شما بگویید این استوری را چگونه "با معنا" می‌کنید:

"ارسال اس ام اس به مسافران در صورت تغییر ساعت پرواز تا مسافرین در ساعت مقرر پرواز در فرودگاه حاضر شوند."