سینمای منقضی

چهارصد ضربه - فرانسوا تروفو
چهارصد ضربه - فرانسوا تروفو

چهارصد ضربه، ترجمه اى قرضى از عنوان اصلى فيلم هست و ظاهراً معنى عنوان فيلم "زندگى سختى داشتن" هست. فيلمى از فرانسوآ تروفو. فيلمسازى كه از قضا دشمن سينماى پوسيده بوده و تلاش مى كرده براى ايجاد موجى نو در سينما. نظرش درباره ى سينماى پوسيده با نظر نگارنده يكسان هست و تلاشش قابل تحسين هست ولى حالا فيلم خودش، فيلمى كهنه است و گرفتار دشمنى به نام زمان شده. البته كه به جز بخش فنى اثر كه قديميه، فيلم در نحوه ى روايت هم لنگ ميزنه و لكنت داره. يه پسرك شيطون داريم كه از همون اول از شرهاى مدرسه است و نمى فهمم چرا بايد طرف چنين كسى باشيم و مهم باشه برامون سرنوشت اش؟! پسرك خانواده اى داره كه ظاهراً نمى تونه تحملشون كنه، اگر چه خيلى هم خانواده ى جهنمى و بدى هم نيستن و صرفاً از پسرشون ميخوان درسش رو بخونه و دست به شرارت نزنه. پسرك از خانه فرار مى كنه و... فيلم شهر رو خوب مى سازه و نماهاى خوبى ميده ازش. برخى تصاوير و پلان ها هم خوبن امّا مسئله ى پسرك واضح نيست و نمى دونيم چه مرگشه؟!  بيايد مقايسه كنيم فيلم رو با اثر درخشان نادين لبكى "كفرناحوم". چقدر اونجا مسئله عالى در مياد و همراه هستيم با مشكل كودك در فيلم و بازى عاليش. اينجا بازى ژان پير لئو در نقش اصلى بالا و پايين زيادى داره، چند جا خوبه و چند جا حواسش به پشت دوربين هست و گيجه. باز هم ميگم فيلم بايد تو تصوير حرفش رو بزنه نه تو كتاب ها و مقالات تفسيرى و... . شخصاً ذره اى به اين موضوع اهميت نميدم كه فيلم استارت فلان انقلاب سينمايى رو زده. الان چه حرفى براى گفتن داره فيلمت؟ از فِيد و ديزالوهاى فيلم هم نميگم كه نه اعصاب شما رو به هم بريزم و نه خودم.