اندیشه های سیاسی امیل دورکیم

دورکیم متولد(1858) در فرانسه است .

هرچند آگوست کنت به عنوان واضع واژه جامعه شناسی است ولی اولین کسی که توانست کرسی استادی جامعه شناسی را تاسیس کند دورکیم بود .  عمده کارهای دورکیم به مکتب اثبات گرایی گرایش دارد . او معتقد بود رخدادهای اجتماعی دارای واقعیت خاص خود هستند و از نظر او میتوان واقعیتهای اجتماعی را همچون شئی مورد بررسی قرار داد

عنوان رساله دکتری وی " درباره تقسیم کار اجتماعی " است . " خودکشی گ عنوان اثر دیگری از اوست .

به نظر دورکیم صنعتی شده نوع جدیدی از تقسیم کار در اروپا بوجود آورد که باعث درهم شکستن یک سلسله ارزشها و هنجارهای مشترک اجتماعی شد . وجود دولت قدرتمند با اختیاراتی گسترده مانع از هم پاشیدگی چنین جوامعی است .

دورکیم بسیار مدیون اسپنسر بود ، بیشتر نظرهای تکاملی دورکیم از اسپنسر سرچشمه میگیرد .

دورکیم بیشتر مجذوب فلسفه دقیق وظیفه اخلاقی کانت شده بود تا معرفت شناسی و فلسفه عمومی او .

دورکیم به اثبات رساند که جامعه شناسی مستقل از روان شناسی است ، همچنین قدرت نیروی اجتماعی نسبت به نیروی فردی را نیز آشکار کرد .

دورکیم برخلاف محافظه کاران ، خردگرایی را شرط سلامت جامعه میداند و البته علی رغم لیبرالهای فردگرا و سوسیالیستها بر ضرورت تنظیمات اجتماعی و اخلاقی برای حفظ سلامت فردگرایی اصرار دارد.

دورکیم در کتاب " تقسیم کار اجتماعی " از دو نوع همبستگی نام میبرد . همبستگی مکانیکی و ارگانیکی . وی مینویسد : در جوامع سنتی مردم با ارزشهای مشترک به همدیگر پیوند یافته بودند ، دورکیم آنها را _ به پیروی از روسو _ وجدان جمعی مینامد . این نوع همبستگی را همبستگی مکانیکی مینامد .

در جوامع صنعتی وابستگی متقابل فزاینده ای پدیدار میگردد وو همبستتگی ارگانیک دارند . همبستگی ارگانیک نه از همانندیهای افراد جامعه بلکه از تفاوتهایشان ناشی میشود . جامعه باید در درون فرد وجود داشته باشد .

دین انظباط بخش است؛ حیات بخش است ، انسجام بخش است و خوشبختی بخش .

دورکیم در جامعه شناسی دینی اش میکوشد نشان دهد که ریشه تعهدات دینی انسان را میتوان سرانجام در تعهدات اججتماعی اش پیدا کرد .

" ما به خوبی احساس میکنیم که فرمانروای ارزش گذاری های خویشتن نیستیم، بلکه موجوداتی مقید و مجبوریم و آنچه ما را مقید میسازد همان آگاهی جمعی است . "

" جامعه فرمانروای ماست چون بیرون از ما و بر فراز ماست ، اما چون از سوی دیگر چون از ما و از خود ماست آنرا دوست داریم ...  چیرگی او بر ما بی پایان است . "  ( برگذیده سایتها )

دورکیم دولت را نتیجه کار اجتماعی میداند . تقسیم کار اجتماعی به خاطر افزایش جمعیت و پیچیدگی امور اجتماعی اجتناب ناپذیر است . پیدایش دولت شهروندان را از قید و وفاداری خلاص میکند .

جامعه یک کل به هم پیوسته و تجزیه ناپذیر است ، جوامع سنتی به خاطر همبستگی مکانیکی و عاطفی نسبت به جوامع متجدد تابع همبستگی ارگانیک و ناشی از تقسیم کار اجتماعی از اصالت بیشتری برخوردارند . در هر صورت سیطره کل ( جامعه ) بر اعضای خود ( فرد ) آنچنان است که برای تمامی رفتارهای به ظاهر فردی و اجتماعی فرد جنبه تعیین کننده دارد .

به نظر دورکیمم منازعه نشانه بیماری و ضعف همبستگی اجتماعی بشمار میرود .

به نظر مارکس منازعه مایه اصلی دگرگونیهای اجتماعی بود

به نظر زیمل هم منازعه و نظم  و هم گسیخت و ادغام ، خود از روندهای بنیادین محسوب میشوند که با نسبتی متفاوت در همه واحدهای اجتماعی وجود دارند. ( جامعه شناسی نقیب زاده )

از نظر جامعه شناسی دورک هایمر جامعه توده ای مظهر وضعیت آنومی  یا بی هنجاری است . با پیدایش ارتباطات و سازمانهای اجتماعی فرهنگهای جزئی و محلی در مقابل پیدایش فرهنگ توده ای محو میشوند .

دورکهایم مهمترین کار ویژه مذهب را در همبستگی اجتماعی میداند .

شاید بتوان گفت مسلط ترین نگرش در جامعه شناسی معاصر غرب نگرش اصالت کارکرد یا " فونکسیونالیسم" است که ریشه های فکری آن نخست به امیل دورکهایم و سپس تاکوت پپارسونز برمی گردد ، در این برداشت فرض میشود که کل جامعه همانند سیستمی است که مرکب از بخشهای مختلفی که هر یک کارویژه ها و وظایف خاص خود را انجام میدهد و بین اجزای سیستم روابط مکمل و متقابل وجود دارد . ( بشیریه )

(( گردآوری و تلخیص : عیسی وجدی سیسی ))