اندیشه های سیاسی جان لاک بنیانگذار لیبرالیسم

جنگ داخلی ۱۶۴۰ انگلستان در برانگیختن بحث سیاسی تا حد زیادی موثر بود . پس از گردن زدن شاه چالز اول ، کرامول حکومت ولایتی تشکیل داد اما بزودی نناسازگار و بی اعتبار شد و انگلستان از بازگشت پادشاهی استقبال کرد . پدر لاک در ارتش کرامول فرمانده سواره نظام بود. جان لاک ( ۱۶۳۲ ) که پر بزرگش فو بپدرش حقوق دان و صاححب املاک بود توانست به تحصیل در شرایط خخوب ادامه دهد. ووی دانشجوی کلیسای مسیح در آکسفورد شد. دانشمندان و استادان این دانشگاه بویژه دانشکده دندانپزشکی از مدتی رهیافت تجربی را بکار میبردند که بر لاک تاثیر زیادی گذاشت و توجه او را به تجربه گرایی پرورش یافت.

لاک گفت که آنچه نخست به حس درنیاید در ذهن وجود ندارد. او به تحصیل پزشکی پرداخت ، پزشکی به لاک فرصت داد تا قریحه واقعیش را بارور سازد. لاک با لردشافتسبوری آشنا و دمساز شد. کسی که بعدا حزب ویگ را تشکیل دادکه بعدا حزب ویگ به حزب لیبرال تبدیل شد( درمقابل حزب ویگ حزب توری بوجود آمد که بعدا به حزب محافظه کار تبدیل شد ). از آثار لاک : گفتار درباره فهم بشر ، اندیشه هایی درباره تعلیم و تربیت ، دورساله درباره حکوومت ، درباره عقلنیت مسیحیت، رامیتوان نام برد.

دورساله درباره حکومت: رساله نخست برای رد نظریه فیلمر در کتابش بنام پدرسالار که لاک با تفسیری عقلانی و درک از کتابهای مقدس نکته به نکته رد کرد. و مقاله دوم درباره منشا واقعی، گستره و هدف حکومت مدنی.( کتاب پدرسالار فیلمر بحث جدلی علیه دو دشمن اصلی پادشاهی ، یکی ژزوئیتها و دیگری کالوینیستها بود، فیلمر معتقد بوود این دو فرقه پادشاهی را میان دو دزد شهید کردند  یکی پاپ و دیگری مردم.) رساله دوم که قلب نظریه سیاسی لاک است در مورد طبع انسان و وضع طبیعی است، او معتقد است همه انسانها از یک گوهرند و از استعدادها و قوای یکسانی برخوردارند. قانون راهنمای مرد آزاد و هوشمند است ، محافظت و توسعه آزادی است. لاک انسان را عضو یک نظام اخلاقی و تابع قانون اخلاقی دانست. انسان لاک ندای وظیفه را میشنود اغلب به آن توججه دارد و در مقابل انسان خودپرست هابز، موجوودی بواقع نوعدوست است.

وضع طبیعی: