اندیشه های سیاسی مارتین هایدگر

مارتین هایدگر ( Heidegger ) در سال 1889 در آلمان متولد شد . او چند سالی در یک مدرسه مذهبی یسوعی تحمیل کرد . این تحصیلات اثر عمیقی بر او گذاشت به طوری که بعدها نوشت اگر اصل و خاستگاه الهیاتی ام نبود هرگز به راه تفکر نمی افتادم. در دانشگاه فلسفه خخواند و هوسرل استادش شد و رهیافت پدیدارشناسانه اوو را در مسائل فلسفی اتخاذ کرد . بعد از اتمام استاد فلسفه شد.

هدف هایدگر در تمام طول زندگی اش پرداختن به پرسش درباب معنای وجود یعنی وجود در عامترین معنای آن - بود، وجود بما هو. او عقیده داشت که در راه تامل در این پرسش آنست که درباره خود وجود پرسش کننده ( یعنی انسان ) پرسش شود . از دید او وججود در معنای عام با دازاین ( Dasien اصطلاحی که  هایدیگر برای وجود وویژه انسان استفاده میکند ، موجودی ککه از همه موجودات دیگر متمایز است ) پیوند و ارتباط دارد. از نظر هایدگر انسان تنها موجودی است که درباره معنای وجود پرسش میکند

هایدگر در مورد آنچه مایه تفاوت میان انسان و موجودات دیگر میشود به دو موءلفه اشاره میکند اول اینکه ذات انسان ذات انسان (دازاین) در وجود خاص او نهفته است . موجودات دیگر خصوصیات و ویژگیهایی دارند که بنابر طبیعتشان به آنها داده میشود اما دازاین امکانهای مختللفی پیش روی خود دارد که با انتخاب هر یک از آنها به راه های مختلف می افتد . دوم اینکه فردیت یگانه و منحصر به فردی به دازاین تعلق دارد ، دازاین ( واقعیت خاص انسان ) در هر حال مال من یا مال تو یا مال شخص دیگری است و به هر روی به شخص تعلق دارد به عبارت دیگر هر دزاین جانشین ناپذیر است اما مثلا کتابی میتواند نسخه دیگری داشته باشد .

مفهوم شئ: یکی از مباحث مهمی که در فلسفه هایدگر مطرح میشود ماهیت شی . وقتی از شی سخن به میان میآید معمولا یک امر عینی عادی را به تصویر درمی آوریم چیزی که پیش دوتایمان قرار دارد . اما در نظر هاایدگر این شیوه عینی گرایانه، نگریستن به اشیاء امری انتزاع شده از یک شیوه عملی تر یا کاربردی تر است. مثلا ما چکش بوودن را به اصطلاح نه با اینکه چکش از چیزی ساخته شده بلکه با دیون اینکه شخصی از آن در هنگام چکش کاری استفاده میکند میشناسیم.

تکنولوژی : هایدگر در تکنولوژی خطری میدید ، خطر این است که آنچه در آغاز ابزار و وسیله ای در اختیار انسان بود از کنترل آدمی خارج شود و زندگی کسانی را که از ارباب آن بوده اند تحت سلطه و انقیاد خود درآورد و به آن شکلی خاص دهد. به تعبیر مک کواری نظر هایدگر درباره تکنولوزی خالی از ابهام نیست . هایدگر از یک سو ، ناخرسندی خود را از تکنولوژی مدرن نشان میدهد چه به دید هایدگر تکنولوژی مدرن نشانه جذب و غوطه ور شدن در موجودات و غفلت از وجود است. اما هایدگر از سوی دیگر به این واقعیت اشاره میکند که انسانها اکنون دیگر در برابر تکنولوژی راه تسلیم درپیش گرفته اند و به اصطلاح در فضای تکنولوژی به سرمیبرند. و راه بازگشتی برایشان نیست ، از این رو به ناچار باید با آن ساخت و یادگرفت که با آن زندگی کرد .دیگر برای طرح این پرسش که آیا باید در یک جامعه تکنولوژی زندگی کنیم یا نه خیلی دیر شده است چون ما پیشاپیش در آن زندگی میکنیم.هایدگر پس از به قدرت رسیدن هیتلر رئیس دانشگاه فرایبورگ شد و به حزب ناسیونال سوسیالیسم پیوست اما سال بعد استعفا کرد و ااز آن زمان به بعد از حزب نازی فاصله گرفت و به کار تدریس تا آخر عمر مشغول شد.( چکیده سایت باشگاه اندیشه).

هایدیگر کسی است که برای مطالعه در خصوص اگزیستانسیالیسم، هرمنوتیک، پدیدارشناسی و پست مدرنیسم بایستی آثار او را خواند .

در اندیشه های هایدگر یکی از کلیدیترین واژه های هستی است. که مفهوم بودن، موجود بودن، برون جستگی و هستی را میدهد و در مقابل عدم قرار میگیرد .

در کتاب " هستی و زمان" او هدف کتاب خود را کشف معنای هستی از راه تحلیل هستی انسان بر اساس بودن در ظرف زمان میداند. هستی موجب شناخخت جهان آدمی و فهم انسانیت است .هایدگر هستی را از راه پژوهش درباره انسان طرح میکند زیرا عقیده دارد که بشر دارای رابطه ویژه با هستی است .

آدمی یگانه موجودی است  که وجودش  صورت سوال دارد به عبارت دیگر آدمی تنها موجودی است که درباره اینکه قرار است چه باشد و  در خصوص آینده خویش و امکانات هستی خود نگرانی به دل دارد . یک شی هرگز نخواهد دانست به کجا میرود و سوالی در این رابطه نخواهد داشت . بنابراین آینده او همواره بصورت سوال نزدش مطرح است .

هایدگر مفهوم انسان را با مفهوم "دازاین گ تکمیل میکند .da : جا و مکان است و sein : بودن . دازاین یک رخداد است ، یک واقعه است که میان توللد و مرگ اتفاق میافتد.

هایدگر و نهیلیسم: نهیلیسم در نظر هایدگر کارکردی دوگانه دارد و عملکرد بسیاری از آن منتج میشود ، از سویی فراموشی هستی و منجر شدن آن به انکار هستی و چیرگی  مبتزلترین احساسات ، از سوی دیگر برافتادن مقولات و معیارها ، راه  را برای حصول تتجربه ای بدیع از اسرار وو شکفتیهای وجود میگشاید .

بنابرایت هایدگر معتقد است که نهلیسم هم حاوی امکان نابودی خود و هم امکان نججات و دستکاری بشر است منتها این امکانی است که باید مغتنم شمرد و به فعلیت رسانی شود .

هایدگر و آزادی : در الگوی وجود شناسانه ، بجای محوریت سوژه انسانی تاکید بر " درجهان بودن " آدمی است . آرای هایدگر از جمله شاخص ترین انواع تفکر غیر سوژه محو در باب آزادی است . وجه هستی شناسانه انسان ممکن بدن وی است و این ممکن بوودن به انسان توان آزادی را میدهد و حضور وی با آزادی همراه است . هایدگر آینده مدرنیسه را نهیلیسم و پوچی میداند چراکه او عقلگرایی صرف را نتیجه ای جز پوچی نمیداند او معتقد است انسان با فراموشی هستی هر گامی به سوی نابودی و پوچی برمیدارد . او هرگونه فعالیت سیاسی انسان مدرن را ختم به فاشیسم میداند. انسانها به دلیل مسخ شدن در عقل گرایی صرف و زندگی مدرن به سمت پوچی سیر میکند و هیچ دولتی چه لیبراللیسم با آمریکا مابی اش و چه مارکسیسم و چه فاشیسم انسان را به سمت اصالت و اصل او راهنمایی نمیکند. ( سایت: علوم سیاسی و فلاسفه و اندیشمندان سیاسی ).

به نظر هایدگر مدرنیته در نقطه اوج میانجامد به فراموشی کامل وجود و تهی شدن آدمی از صفات انسانی . انسان سرانجام به ماده خام تکنولوژی جهان مبدل میشود که یگانه هدف آن تداوم و رشد خودش در سایه نهیلیسم است. تاریخ به ما اجازه میدهد زمان را اندازه گیری و مرزبندی کنیم تا بلکه با تعیین اصل و جایگاه خود به نسبت چیزهای دیگر کامیاب شویم و در برابر عدم یقین هولناک ناشی از بیهدفی شدن به ایمنی برسیم.

تاریخ وو ایدئولوژی چیزی جز دو وسیله به منظور تخسیر کره زمین به کمک تکنولوژی نیستند و حتی رقابت بر سر سیادت را افزایش میدهند و بتعث پپیکارهای ایدئولوژیکی میشوند که فقط به جنگهای جهانی میاانجامد . فرجام فاعلیت و آزادی مدرن به این مفهوم آوارگی و بیگانگی جهانی تحت قیادت تمامیت طلبی ایدئولوژیک است که هدفش سیادت جهانی و بهره کشی از انسان و هم از طبیعت است پس شکهای ممختلف زندگی مدرن چیزی نیستند مگر صورت نهادینه شده نهیلیسم.

آدمی نمیتواند بر نهیلیسم غلبه کند اما میتواند آماده پذیرایی جدیدی شود .. برنامه هایدگر درواقع عبارت از اینگونه آمادگی است و مشتمل بر 1_ رهانیدن انسان از قید کلیه مقولات و مفاهیم و معیارهای مابعدالطبیعی از طریق گونه ای تعبیر مجدد و انهدای و بنیادی اندیشه غرب 2- کمک به حصول تجربه ای اصیل از نهیلیسم معاصر با دعوت انسان به رویارویی محکم با مرگ و بی معنایی 3_ متقاعد ساختن آدمی به پذیرفتن قسمت خویش از سرنوشت قو یا نسل خود که در ضمن پیدایی هستی آشکار میگردد ( اندیشه سیاسی هایدگر ترجمه فولادوند)

پاسخ هایدگر به پرسش راجع به معنی وجود اینست که وجود در افق زمان مفهوم میشود و بدان میتوان میتوان پی برد و زمان حقیقت وجود است . هستی ما ذاتا سیر و جریانی در زمان است و وجود را از عدم و حیات را از مرگ جدا میکند.

انسان الزاما معتاد به پاس داشتن خود است و اسیر تقدر یا سرنوشتی است که نسبت بدان تنها میتواند چشمان خود را ببندد. زمان آینده مهم است زیرا انسان عمدتا مخلوقی فرارونده است . فلسفه پاسخی در برابر مرگ است.

مردن از آن ماست و هیچکس نمیتواند کسی را از مردن بازدارد . در اندیشه هایدگر انیان در عین جستجوی حقیقت از آن میگریزد . انسان در عالمی هبوط کرده که خود آنرا انتخاب نکرده .

( تفکر هایدگر برای ما بویژه از آن روست که غرب را حجاب غفلت از حق و عالمی میداند که در آن بشر از قرب وجود دور مانده و خدا را از یاد برده و لفظ آنرا برای توجیه غفللت خود نگه داشته است .او باطن بما مینمایاند . هایدگر راه تفکر آینده را گشوده است در حقیقت آموزگار تفکر ، آینده است . )

هایدگر در تمام آثار خود از وحدت انسان با خدا یاد میکند و او چنین عنصر عرفانی را نه تنها از عرفان مسیحی ماقبل خود بلکه شدیدا از مذهب وحدت " فیورباخ" و " اسپینوزا" اخذ کرده .

هایدگر مدعی حل هیچ یک از معماهای عالم هم نیست . الهیات از نظر هایدگر با " دازاین انسانی " یعنی هستی نزد خدا و هستی زمانمند در انسان سروکار دارد.

اظطراب ندای وجدان است . هایدگر به همان نحو که کل تاریخ فلسفه را تاریخ غفلت از وجود میداند. تاریخ فلسفه اخلاق را نیز تاریخ غفلت از اخلاق اصیل میداند . هایدیگر  فاصله بین فرد و تججربه را از بین بررد و آن دو را به عنوان عوامل سازنده یکدیگر وجود داشته باشند تغییر نمود.

( گردآوری و تدوین : سیسی)