کارشناس ارشد روابط بین الملل
اندیشه های سیاسی هربرت مارکوزه از مکتب فرانکفورت
مارکوزه در سال 1898 از خانواده ای یهودی و موفق در برلین متوولد شد. عازم فرایبورگ شد تا در زمره شاگردان هوسرل و هایدیگر که صاحبان کرسی پدیده شناسی و اصالت وجود بودند قرار گیرد( بعدها از عقاید هایدیگر روی برتافت). به حزب سوسیال دموکرات پیوست ولی بعد از مدتی خارج شد. به هرحال تجربه او در حزب سوسیال دموکرات آلمان و سیاستهای حزب کمونیسم در جمهوری وایمار آلمان همگی باعث شد تا از مارکسیسم سنتی سرخورده شده و از روند تکامل کمونیسم بیش از پیش ناامید شود.
به مطالعه آثار هایدیگر در کنار دست نوشته های اقتصادی_فلسفی مارکس پرداخت و سعی نمود تا تفسیری اگزیستانسیالیستی از مارکس ارائه کند. لوکاچ با انتشار کتاب تاریخ و خودآگاهی طبقاتی جنبه های انقلابی نظرات مارکس را از نو زنده کرده بود، او معتقد بود که تاثیر تضادهای عینی باعث به حرکت درآمدن پرولتاریا میشود درحالیکه مارکوزه به عوامل ذهنی در نظریه اگزیستانسیالیست مارکس بیش از لوکاچ اهمیت میداد. وی مدتی بعد و ظاهرا به دعوت هورکهایمر به نیویورک میرود دراین زمان مارکوزه از یک مارکسیست اگزیستانسیالیست به یک تئوری پرداز انتقادی تبدیل شده است( فاصله از عقاید هایدیگر).
تئوری انتقادی در حقیقت پروژه ای بود که هورکهایمر و همکارانش ( بویژه پولوک و فیلکس وایل) سعی داشتند به کمک آن نکاتی که دیگر در نظریات مارکس قابل قبول نبود بازسازی کرده و به اصطلاح آنرا با نیازهای روز همراه سازند
وی همیشه یک انقلابی باقی ماند ولی در دوران اقامت در واشنگتن از همکاری با لیبرالها و حتی سازمان ضدجاسوسی آمریکا با هدف شکست فاشیسم در جهان دریغ نکرد و این امر انتقادی بود تر علیه او .هرچند مارکوزه این عمل را به دلیل مبارزه با فاشیسم توجیه کرد اما کمونیستها همکاری با وزارت خارجه آمریکا را عملا مبارزه با کمونیسم تلقی کردند
به عقیده مارکوزه فرهنگ موجود محصول نهایی فرهنگ اثباتگرای بورژوازی است که چون زینتی مصنوعی سعی در پنهان کردن تمام کزی های خود دارد. مارکوزه خواهان انهدام این فرهنگ بوده و به حیات فرهنگ سنتی اصرار دارد. مارکوزه تحت تاثیر عقاید فروید نیز بود.
کتاب "انسان تک ساحتی" مارکوزه در حقیقت کیفرخواستی در برابر جوامع صنعتی و رو به رشد سرمایه داری بویژه ایالات متحده آمریکا به عنوان سردمدار جوامع فوق صنعتی است.
ارزش آزادی با قدرت اقتصادی افراد سنجیده میشود . تولید و مصرف زیاد باعث شده است تا انسانها به وابستگان کالا تبدیل شده و این از مشخصات جامعه تکنولوزیک و سرمایه داری نوین استکه حتی انسانها را تبدیل به کالا نموده است. در این حالت انسانها متاثر از تبلیغات کالایی، رستگاری خود را د رخرید و مصرف بیشتر میدانند که نتیجه آن کار بیشتر است و درنتیجه حالتی ازخودبیگانگی در جامعه پدید آمده و منجر به انسانهای تک ساحتی شده است .
عقل نظری به سود عقل عملی کنار رفته است سپس برداشتهای انسانها از واقعیت دور میشود. امروزه کارگر صنعت برده مادی و معنوی تکنولوژی شده است زیرا ماشین کارایی بیشتری از خلاقیت کارگر پیدا کرده است . جوامع صنعتی پیشرفته رفاه آدمیان را بالا برده ولی در عین حال روح آزادی و پرخاشگری و انتقادی را از افراد سلب کرده و باعث انسانهای تک بعدی شده است. در همین رابطه است که مارکوزه ادعا میکند هر آنکس که در فکر زندگی آزاد فردا باشد، از نظر حکومت و ذی نفوذان اقتصادی به عنوان دشمن جامعه سرمایه داری و تکنولوژیک مانع بهره وری و منافع صاحبان صنعت خواهد شد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندیشه های سیاسی میشل فوکو
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندیشه های سیاسی ادوارد کوک
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندیشه های سیاسی ریمون آرون