اندیشه های سیاسی ژان بدن پدر حاکمیت

ژان بدن(۱۵۳۰) هوادار بزرگ پادشاهی بود. وی پس از اینکه حقوق خواند در برخی از علوم دیگر نیز مطالعه داشت.اوو در فرانسه نماینده مجلس سوم شده بود. ژان بدن باروشهای افراطی کاتولیکهای متعصب که در جامعه کاتولیک گرد آمده بودند و از سازش دولت با پروتستان جلوگیری میکردند مبارزه کرد و طرح تحمیل مذهب کاتولیک بر همه مردم فرانسه را بی اثر کرد.بدن بر این عقیده است که اگر انسان تاریخ را با بیغرضی و هوشمندانه بررسی کند تاریخ بسیاری از پرسشها را پاسخ میدهد؛ بدن میگوید امروز همه چیز بهتر از پیش است و فردا بازهم بهتر خواهد شد. انسانها باتفسیر گذشته اصول عامی را معین کرده اند که پس از فهم و درک در راه بهبود وضع و حال فعلی بکار میرود.

انسسانها سه نوع اصلی دارند : سه منطقه اقلیمی: ۱ـ مردمان اقلیمهای جنوبی؛ باهوش اما منفعل و تنبل ومستعد تسلیم از راه دین. ۱ـ مردمان اقلیمهای شمال؛فعال و بلندپرواز و مستعد دموکراتیک که با زوور اداره شود. ۳ـمردمان اقلیمهای میانی؛ برتر و مستعد حکومت پادشاهی که با عدالت اداره شوند مثل فرانسه. ژان بدن در کتابی بنام  ِ پاسخ به تناقضات آقای مالسترواَ ـ دشواریهای اقتصادی اروپای غربی را تحلیل کرد؛ بدن از تجارت آزاد دفاع نمود.

بدن بهترین روش دینداری را  ایمان عقلی به خخداوند و پرهیز از وابستگی به کلیسا و هرگونه مذهب رسمی دانست.مهمترین نوشته بدن جمهوریست. او نخستین متفکری بود که از واقعیتهای رشد و پیشرفت بشر بازبینی دقیق علمی کرد و پایه های تعمیم اصول و عقاید تعیین کننده حکومت را گذاشت . اعلام نظریه پیشرفت بشر با احکام جامعه باستانی عصر طلایی مغایرت داشت.

بدن مالکیت را حق طبیعی خانواده میداند که دولت باید آنرا به رسمیت بشناسد. بدن بر قدرت مطلق پدر تاکید میکند و میگوید عقل پدر خوانواده برتر از سایر اعضاست. به عقیده بدن هدف دولت تامین فضیلت عقلی و فکری و رفاه جسمی همه مردم است؛ غایت برین و شادی انسان و دولت به طور یکسان در فضیلت عقلی یا تفکر است؛ افزون بر فضیلت جویی باید سرزمین وسیعی داشته باشد. به نظر بدن حاکمیت در ذات دولت است و به کار هدفی میاید که دولت بخاطر آن وجود دارد. حاکمیت قدرت مطلق و دایمی جمهوری است. مطلق بودن آنست که حکمران نباید زیر فرمان کس دیگر باشد؛ باید حق داشته باشد برای اتباع خود قانون گذارد یا لغو کند؛ قدرت حکمران از قدرت قانون برتر است. دایمی بودن آنستت کهقدرت نباید برای مدت معینی واگذار شود؛ قدرت انتقال ناپذیر است.

یگانه مشخصه حاکمیت حق گذاردن قانون است. بدن بین حکمرانی که بر مردم فقط حکومت میکند وحکمرانی که بر سرنوشت انسانها حاکم است تفاوت قطعی گذاشت؛ هر دو حکمران از قدرت برتر برخوردارند اما فقط کسی حکمران واقعی است که در راه عدالت قدرتش را بکار گیرد. ماکیاولی جامعه سیاسی را بر اساس اآنچه موجود و واقع است درنظر گرفته بود اما بدن با معیار آنچه مطلووب و حقانی است به آن نگریست. عدالت را میتوان بر پایه قوانین طبیعی تامین کرد که آن از دو قانون یعنی قوانین الاهی و قوانین بشری مهمتر دانست.

معارضه فئودالها و اشراف با شاهان و فرقههای مذهبی بدن را به مطلق و دائمی بودن کشانید؛ کوشش بدن در ججهت تحکیم قدرت پادشاه فرانسه بود وی گفت: حاکمیت تقسیم ناپذیر است و بنابراین چیزی مانند حکومت مختلط نمیتواند وجود داشته باشد. حکومت پادشاهی بهترین شکل حکومت است چراکه: بیشتر از سایر شکلها با طبیعت و فطرت انسانها سازگار استـ در پادشاهی حاکمیت مطلق و تقسیم ناپذیر است.ـ بهتر میتوان از فضیلتهای شایستگان در کشورداری بهره برد. اگر پادشاهی از راه مشروع بدست آمده باشد مردم حق ندارند آسیبی برسانند حتی اگر بر آنها ستم کند؛ اما اگر نامشروع بدست آمده باشدو حکمران ستمگر شده باشد میتوان بی هیچگونه تشریفات او را اعدام کرد.

به عقیده بدن حکومتها از هر راه که تشکیل شده باشند جاودانی نیستند زیرا کارهای انسانی ناپایدارند. بدن بر سلسله مراتب اجتماعی تاکید میکند( نه برابری افراطی) و از نظم مستقر و امتیازات در ثروت جانبداری مینمود.. به نظر بدن برای حفظ نظم و آرامش اجتماع؛ دین ضروری است اما اینکه دین چه شکلی داشته باشد اهمیت ندارد. بدن ضرورت مالیات را پذیرفت اما معتقد بود که فقط با رضایت باید مالیات بدهند مگر ناچاری بزرگی برای نجات دولت باشد.بدن مانند دیگر متفکران آن دوران پذیرفت قانون طبیعی وجود دارد که مبین اصول درست و نادرست است و اصول بنیادی معین نیز حکممران را مقید میکند مثل قانون سالیک و یا سوگند خوردن. هدف اصلی بدن رفاه ملت بود.