خایون دوماریانا از ژزوییتهای ضدشاه

دوماریانا از ردیف عادی اندیشه متفکران ژزوییت منحرف شد؛ وی میهن دوستی اسپانیایی بود که تحت تاثیر ماکیاولی قرار داشت. مثل ماکیاولی انسان را در اول فاقد قانون و ححکومت و در وضع طبیعی میدانست . انسانها مثلل حیوانات بودند؛ حیله نمیکردند و دروغ نمیگفتند و البته ترس و آرزوی تامین خواستها آنها را به همکاری واداشت. فرمانروایی گمماشتند و اختیارات واگذار کردند. شاه با حقوق الاهی فرمانروایی نمیکرد بلکه بنا به رضایت مردم که در مجلس ملی بیان شده است فرمان میراند؛ در واقع مجلس ملی در قدرت پادشاه شریک است. باید فرمان مقاومت در برابر شاه ستمگر در دست مجلس ملی باشد.

انقلاب چیز خطرناکی است اما اگر شهریار با مججلس ملی به ستیز پرداخت ستمگر میشود که میتوان او را کشت و یا عزل کرد. ستمگرکشی از راه وو به هر وسیله مگر با زهر پذیرفتنی است. کوشش شهریار در راه تغییر مذهب موجود ستمگری است؛ شهریار نباید بگذارد دو مذهب در یک ملت باشد.. پاپ اختیار عزل شهریار را به دلخواه مگر برای حفظ مذهب راستین ندارد.