سنکا از حقوقدانهای روم

اندیشه های سنکا (متولد ۳ پیش از میلاد ومتوفا در ۶۵ میلادی ) بر آموزه های رواقی تاکید میکرد. سنکا در اصل متفکری اخلاقی بود نه فیلسوفی سیاسی. سنکا همانن سیسرو معتقد بود که طبیعت معیاری است که انسان باید هماهنگ با آن زندگی کند؛ هر دو اصل برابری انسان را قبول داشتند. سنکا معتقد بود ارباب و برده فقط از لحاظ حقوقی فرق دارند بردگی به جسم انسان مربوط است و نه روح و نفس او ؛ فکر و ذهن را نمیتپان به بردگی برد؛فقط بد اقبالی کسی را برده میکند. پیوند برادری بشر از پیوند برادری شهروندی برتر است. (سیسرو تاکید به پیوند برادری شهروندی داشت.) سنکا هم معتقد بود که انسان تکلیفی اخلاقی دارد اما این تکلیفی در قبال جامعه بزرگتر بشری نه صرفا در قبال شهروندان کشور خود ؛ به نظر سنکا دولت بازتاب طبیعت شر انسان است.

به نظر او پیش از عصر حاضر عصر طلایی بود که اوضاعی دیگر بود؛ در وضعع طبیعی مالکیت خصوصی که منشا همه اختلافات بشر است وجود نداشت؛همه چیز به طور مشترک مصرف میشد. رهبران بودند ولی قانون نبود و مردم با هدایت فرمانروایان خردمند از قواعد طبیعت پیروی میکردند. مالکیت اوضاع را خراب کرد.

حکومت استبدادی نسبت به دموکراسی بهتر است چون مردم فاسدتر و بیرحمتر از یک ستمگر هستند. پادشاه منشا قانون ؛ دربرابر اقتدار شاه نباید مقاومت کرد. نظرات سنکا با آموزه های در حال پیدایش مسیحیت همانندی داشت. باغ عدن مسیحیت و عصر طلایی سنکا همچنین شیطان اعث دوزی از باغ عدن واز عصر لایی بود. اشتراک مالکیت که هم مسیحیان و هم کمونیستها شیفته آن بودند مورد دیگریست. آ باء کلیسا؛ حتی گرگوار بزرگ؛ پیدایش دولت را به شیوه سنکا تبیین کردند.