فرانسیسکو سوارز از ژزوییتهای ضدشاه

فرانسیسکو سوارز مهمترین نماینده فکری نظریه سیاسی ژزوییتها بود. وی گفت پاپ رهبر روحانی خانواده ملتهای مسیحی است؛ کلیسا نهادی ججهانی و آسمانی است؛ دولت خصلت ملی و محلی دارد ؛ ججامعه مدنی آفریده خخداوند نیست و انسانها بنا به حق ذاتی حکومت بر خود؛ آنرا آفریده اند حکومت بیان ضرور و نتیجه طبیعت اجتماعی انسان است. پادشاهی بهترین شکل حکومت است اما باید خیرعمومی را پیش برد و نباید با دریافتهای قانون طبیعی مغایر عمل کند و اگر فرمانروایی این دو محدودیت را در نظر داشته باشد ستمگر است و میتوان عزل کرد. کاتولیکها و کالوینیستها جدایی دولت و کلیسا را نمیخواستند؛ سوارز ظاهراا به استوار کردن برتری پاپ علاقه داشت اما نظریه او به نتیجه ای رسید که او و پیروانش بشدت با آن مخالف بودند؛ یعنی استقلال و جدایی قدرت غیردینی از قدرت روحانی.