مکتب شیکاگو

حکومتهای فردگرا و جمعع گرای قرن بیستم هریک خود را مدافع توده و دموکراسی میخوانند و دیگری را استتثمارگر ، به همین جهت بعضی از متفکران علم سیاست در قرن بیستم سعی نمودند تا مکتب یا مکاتبی را بنا نمایند که در چارچوب دموکراسی ، بهترین عناصری که در این دو مکتب افراطی وجود دارد دست چین و به عبارت بهتر منافع فرد و اجتماع را در یک سیستم جمع نمایند . پس مکاتبی چون عملگرایی و ابزارگرایی ( سودمندگرایی ) سعی کرده اند تا حقیقت دموکراسی را در عمل نشان دهند.

روند مطالعات در چارچوب مکتب عملگرایی ، پژوهشگران علم سیاست در آمریکا را واداشت تا دست به ایجاد مکتب دیگری بزنند که بر اساس عقاید ماکیاولی از یک طرف و بررسی صرف حقایق و فرایندهای قدرت که در پشت روشهای دموکراتیک چهره پنهان نموده از طرف دیگر استووار باشد .