آک

تجربه ی کاراموزی و اپلای

مصاحبه کننده: نرگس حاجی قاسمی/فاطمه رضوانی

شماره ۲ نشریه اکسیر تیر ۹۹

ورودی ۹۴

شرکت داروسازی تهران شیمی

در تابستان ۹۸ توسط یک آشنا به شرکت داروسازی تهران شیمی معرفی شده و به عنوان کارآموز به آنجا رفت.

شرکت شامل دو بخش QC (کنترل کیفیت) و IPQC (کنترل کیفیت حین تولید) بود که او از بخش IPQC و دستگاه‌های آن قسمت تنها بازدید داشت. چون محیط این بخش بیشتر کارگری بود و در قسمت qc، در چند بخش محصول، مادهٔ اولیه و آنالیز دستگاهی مشغول به کار شد.

کاری که بیشتر انجام می‌داد آنالیز و تست‌های تعیین مقدار نمونه‌های روز و ادواری و یکنواختی قرص‌ها بود.

قسمت دستگاهی تا حدی شبیه آزمایشگاه تجزیه ۳ بود و کار با دستگاه‌های کروماتوگرافی مثل HPLC و GC را یاد گرفت.

تست‌های pH ، تعیین نقاط اکی‌والان، محاسبات نتایج آزمایش‌ها و... مطالبی بود که در آزمایشگاه‌ها زیاد تجربه داشت و آنجا هم به‌کار برده می‌شد و برای انجامشان مشکلی نداشت.

این شرکت کارآموز زیاد نمی‌گرفت و وتنها دو کارآموز داشت که او به مراتب از لحاظ جایگاه علمی از دیگری بالاتر بود.

اسم دانشگاه هم واقعاً مؤثر بوده و خیلی‌ بیش‌تر به او اعتماد می‌کردند! به عنوان مثال آنالیز نمونه‌های روز را که خیلی مهم بود به او می‌دادند.

بعد از اتمام دورهٔ کارآموزی، به او پیشنهاد کار هم دادند. اما چون کار سنگین بود و لازم بود هر روز از ۷ صبح تا ۷ شب بماند ، به علت همین حجم کاری و اینکه حقوق نسبت به ساعت کاری، بالا نبود، نپذیرفت.

سنجش شرکت بر اساس کیفیت کارها و عملکرد کارآموز بود، که شامل انضباط کاری مثل رعایت ساعت کاری، رضایت سرپرست‌ها و غیره می‌شد.

او شیمی محض می‌خواند و کارآموزی برایش اجباری نبود. اما خودش اصرار داشت برود. چون می‌خواست بداند کار در صنعت چگونه است و همین‌طور می‌خواست محیط کاری و اداری را تجربه کند و به همین خاطر برایش خسته‌کننده نبود و در انتها هم خیلی راضی بود و تجربهٔ مفیدی کسب کرده بود، هم از لحاظ کار عملی خیلی موارد را یاد گرفته بود و هم با روابط اداری و نحوهٔ برخورد در محل کار آشنا شد.

ورودی ۹۴ کارشناسی

تافل: ۱۱۱- GPA 3.78/4 - دارای مدال نقره کشوری

برای دانشگاه‌های مختلفی در کانادا، اروپا و امریکا اپلیکیشن فرستاده که در حال حاضر در دانشگاه مک‌گیل کانادا (مونترال) دکتری پیوسته شیمی می‌خواند.

در مورد نحوهٔ رفتار اساتید و‌انشجویان می‌گوید، کانادا و خصوصاً مونترال شهر بسیار مهاجرپذیری است و این برای همه خیلی پذیرفته شده و در طول این مدت رفتار بدی از دانشجوها و اساتید ندیده و دانشجوها به افراد جدید خیلی کمک می‌کنند و استادها خیلی صمیمی هستند و تفاوت سطح استاد/دانشجو به شدت ایران حس نمی‌شود.

مشاور و وکیل نداشته و خودش همهٔ فرایند اپلای را با پرس‌وجو از بچه‌ها در گروه‌ها و کانال‌ها انجام داده است.

با دوستانش خانه دارند و ندیده است ایرانی‌ها زیاد به خوابگاه بروند و غالباً چندنفری خانه می‌گیرند. شنیده است که با حداقل با هزار تا هزاروصد دلار در ماه می‌شود زندگی کرد که حال بستگی به نوع زندگی و خواسته‌های افراد دارد.

فاندی که او گرفته در حدود سالی ۱۸.۱۹ هزارتا برایش باقی می‌ماند که کفاف زندگی او را می‌دهد و به غیر از فاند هم منبع درآمد دیگری ندارد. اما کار هم پیدا می‌شود و می‌توان درآمد دیگری هم داشت.

می‌گوید شاید برای نظر دادن کمی زود باشد اما در این مدت چیزی نبوده که در ذوقش‌ بزند و از انتخابش راضی است.

طبیعتاً جدا شدن از خانواده و دوست‌های نزدیک خیلی سخت است. اما اگر برگردد قطعاً باز هم همین راه را انتخاب می‌کند و با وجود سختی‌هایی که داشته و دارد، ناراضی نیست.

نکات مثبتی که در این راه برای او خیلی مهم بود، این است که مستقل می‌شوی و یاد می‌گیری تنهایی زندگی کنی. یاد می‌گیری یک‌سری سختی‌ها باشد و تو همچنان سعی کنی زندگی خوبی داشته باشی و اینکه آدمیزاد دوست دارد چیزهای چالش‌برانگیز و سخت انجام دهد و موفق شود.

و بزرگ شدن در این مسیر و تلاش برای ساخت چیزی که در آینده مدنظر است، بسیار ارزشمند است و این چیزی بوده که باعث شده او از انتخابش پشیمان نشود و می‌گوید کسی که قصد اپلای دارد طبیعتاً باید تحمل جدایی و دوری داشته باشد و بتواند رو پای خودش بایستد؛ طوری که مسائل دانشگاه، مسائل شخصی، حساب‌وکتاب و همه‌چیز با خودش است و هرکس ‌که می‌خواهد بیاید، با هر شخصیتی، باید قبل از آن به این مسائل فکر کند و در ذهنش بپذیرد که باید بتواند تنهایی با کوچکترین چالش‌ها تا بزرگترین آن‌ها کنار بیاید و این مسائل نباید مانع او شود. زیرا که بالاخره دیر یا زود قرار است با آنها مواجه شود! در کل زندگی در اینجا بسیار به شخصیت هر فرد بستگی دارد! بهترین راه این است که خودت را جدا نکنی، تنها در خانه ننشینی که افسرده شوی! وارد جمع‌ها بشوی - به خصوص ایرانی‌ها که زیاد هستند - و سر خودت را گرم کنی تا به شرایط عادت کنی.

و در انتها اینکه این‌ها تجربه شخصی او بوده و نمی‌توان آن را به همه توصیه کرد!