از ویروس کرونا به بورس ایران


در این یادداشت قصد دارم درمورد دغدغه‌های مردم ایران صحبت کنم؛ گرچه گفتنی‌ها آن‌قدر زیاد هستند که اگر قرار باشد همه را در یک یادداشت به رشته تحریر درآورم، مطالعه‌ی آن خارج از حوصله‌ی شما خواننده محترم خواهدبود. اما تلاش می‌کنم تا در خلاصه‌ترین شکل ممکن اصلی‌ترین عناوینی که این روزها در ذهن من و شما می‌چرخند را بررسی کنم و از ویروس کرونا به اقتصاد ایران و بورس برسم!

شوک، سوء مدیریت، وضعیتی غیرقابل پیش‌بینی و یک‌قدمی فاجعه بودن؛ این‌ها دقیقا شرایط اقتصاد ایران را شرح می‌دهند که البته در سال 1398 نمودی کاملا متفاوت و تاثیری به‌مراتب بزرگ‌تر داشته‌اند.

شروع سال با یک بحران ارزی، ادامه سال با مشکلات حاد در بازارهای مصرفی، در ادامه‌ی آن انتشار ویروس کرونا و ورود به لیست سیاه FATF، روند تکراری افزایش نرخ ارز، رشد اقتصادی منفی، کاهش قیمت نفت در بازار جهانی، وضعیت بازار سهام ، افت شدید در اقتصاد چین که بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران است و .... همه و همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا شرایطی ایجاد شود که کارآفرینان ایران‌زمین، کرونا را در مقابل خطر موجود در ساختار اقتصادی کشور، یک شوخیِ گذرا ببینند.

میدانم که سوالات بسیاری در ذهن شماست که همه‌ی آن‌ها پاسخی مبهم دارند. از جمله:

  • دلار چرا گران شد؟
  • بورس چرا همواره رشد می‌کند؟
  • کرونا چقدر بر اقتصاد ایران تاثیرگذار است؟
  • اقتصاد ایران چقدر دیگر می‌تواند ادامه بدهد؟

من در این یادداشت به تمام این سوالات پاسخی هرچند کوتاه می‌دهم و در ادامه به‌صورت مشروح به بررسی حال و روزِ بدِ اقتصاد ایران می‌پردازم.


چرا دلار گران شد؟

باید بگویم که این رشد قیمت دلار در حال حاضر در شرایط کنترل‌شده اتفاق می‌افتد و به عقیده من در آینده به شرایط کنترل‌نشده نیز می‌رسیم. در صحبت‌های مسئولین می‌شنویم که به‌دلیل نزدیکی به ایام عید و افزایش حجم تقاضا در بازار ارز، شاهد این افزایش قیمت هستیم و همواره ذکر می‌شود که "این بی‌ثباتی را کنترل می‌کنیم و اجازه‌ی ادامه‌دار شدن نوسانات در بازار ارز را نمی‌دهیم".

ابتدا دوست دارم پاسخی به این گفته‌ها داده و سپس دلایلی را که بر رشد قیمت دلار موثرند بیان کنم.

اولا که در وضعیت کنونی و شیوع ویروس کرونا عمده‌ی مرزهای ایران که با اهداف تجاری و تفریحی فعال بودند بسته شده‌اند. با این اوصاف تقاضای ارز در بازار با یک بن‌بست اساسی مواجه شده که امکان خروج ندارد.

از طرف دیگر ما هر ساله همین موضوع را داریم. نوروز بحث دیروز و امروز نیست که ناگهان با آن مواجه شده‌باشیم و اقتصاد کشور را برهم بزند.

این دقیقا بی‌تدبیری و ناتوانی اجزای تشکیل‌دهنده دولت است که در شناسایی گلوگاه‌ها و مهار فشارها همواره عملکردی ضعیف داشته‌اند. در ادامه باید یادآور شوم که در بازار ارز ما با نوسان روبرو نیستیم. نوسان به معنای زیاد و کم شدن است اما این یک رشد ممتد و معنی‌دار است که در حال اتفاق افتادن است، نه یک نوسان گذرا.

جمله‌ای از وینستون چرچیل در این وضعیت می‌تواند وصف این حال و روز باشد:

حقیقت، انكارناپذیر است. بدخواهی ممكن است به آن حمله كند. ممكن است نادانی آن را به سخره بگیرد، اما سرانجام حقیقت پایدار خواهد بود.

حقیقت این است که رشد قیمت ارز یک مشکل ریشه‌ای و کاملا بدیهی در ساختار مریض اقتصاد ایران است که گاهاً به روش‌هایی که چون داروی‌های موقتی عمل می‌کنند کنترل می‌شود. من این موضوع را در دو بخش بررسی می‌کنم.

بخش اول پاسخ را در همین سرفصلِ از ویروس کرونا به بورس ایران ارائه کرده و بخش دوم را در سرفصل‌های آتی یادداشت ذکر می‌کنم؛ چراکه موارد مندرج در این یادداشت ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند.

تولید نقدینگی در وضعیتی که تولیدات و خدمات در ساختار اقتصادی رشد نکنند، قائدتا باعث تضعیف پول ملی می‌شود. این دقیقا اتفاقی است که در اقتصاد ایران می‌افتد. در سال جاری رشد اقتصادی منفی بوده‌است؛ درحالی‌که در همین سال به اندازه‌ی کل نقدینگی موجود در کشور در سال 1391 نقدینگی تولید شده‌است.

اما من می‌خواهم دلایلی را مطرح کنم که برای عموم جامعه قابل درک باشد. رشد نقدینگی و کاهش سایز اقتصادی همواره شاخص‌هایی مبهم و کلیشه‌ای برای عموم جامعه است. منظور از عموم، مردمی است که دانش خاصی در زمینه‌ی اقتصاد ندارند و صرفا می‌توانند وضعیت را با کمک مشاهده، بررسی کرده و درک کنند.

رشد قیمت دلار در روزهای گذشته کاملا منطقی و قابل پیش‌بینی بود. مشخص بود که دولت ایران طبق روال سال‌های گذشته با کسری بودجه مواجه خواهد شد. کسری بودجه یعنی شما منابع (درآمد) لازم برای تامین هزینه‌های خود را ندارید.

چطور می‌توانیم کسری بودجه را جبران کنیم؟

در کشوری مثل ایران که شرایط تحریم و ضعف شدید اقتصادی حاکم است و همین‌طور حکام و مسئولین از عمل به پیشنهاد نخبگان طفره می‌روند، تنها راه ممکن، تولید پول است. در دولت ما نیز احتمالا الگوی عمل این است که " تو راضی، من راضی، گور بابای ناراضی"!

این یعنی رشد نقدینگی. حال وقتی که مقدار ارز خارجی موجود در بازار (دلار) تغییری نکرده و چه‌بسا به لطف قوانین کنترلی و امنیتیِ سازمان‌های مربوطه، کم‌تر هم شده چه اتفاقی می‌افتد؟ کاملا منطقی است که نرخ تبدیل دلار به ریال به نفع دلار تغییر کرده و ریال ارزان‌تر می‌شود تا مردم فقیرتر شوند.

البته باید ذکر کنم که تولید نقدینگیِ مستقیم توسط دولت که به چاپ پول معروف است، تنها روش تولید نقدینگی نیست. اما باید بدانید که در کشور ما به‌صورت قانونی (!!!) سالانه حدود 25% از نقدینگی کل کشور، به همین روش تامین می‌شود. به‌عبارتی دولت اجازه دارد هر ساله به اندازه 25% از کل پول موجود در اقتصاد کشور پول چاپ کند!!

اما غافل از این نباشیم که عناصر بسیاری در یک ساختار اقتصادی زیست می‌کنند که باعث تولید پول می‌شوند. شناخته‌شده‌ترین این عناصر بانک‌ها هستند. بانک‌ها به‌خصوص در وضعیت کنونی که رشد تولید و ارزش ارائه شده در بازار ایران متوسطی منفی دارد، صرفا زایندگان پول هستند.

آن‌ها 50 میلیون تومان وام می‌دهند که بازگشتی 5 ساله و سود 18% در پی دارد. چطور ممکن است وامی را گرفته و درحالی‌که فعالیت اقتصادی شما به‌صورت کلی درحال از بین‌رفتن است بتوانید آن‌را با 18% سود بازگردانید؟!

این حتی روی کاغذ هم ممکن نیست ...

باید اضافه کنم که این ناتوانی در بازپرداخت وام‌ها، خود تاثیراتی بسیار مخرب در یک ساختار اقتصادی دارد. برای مثال یکی از این اثرات مصادره‌شدن حقوق کارکنان دولت (عمده‌ی ضامن‌های وام در ایران) است. کارکنان دولت و نیروهای استخدامی بهترین مجرای توزیع پول در جامعه هستند.

شاید این تنها راه تزریق و تولید پول باشد که باعث ایجاد تورم و تخریب در ساختار اقتصادی نمی‌شود؛ چراکه شما پول را به کسی پرداخت می‌کنید که درحال تولید ارزش در ساختار اقتصادی‌ست و شما با بهبود سیستم مدیریت می‌توانید بهره‌وری را افزایش داده تا ارزش بیش‌تری کسب کنید.

پس کارکنان دولت و افراد استخدامی، بخشی قابل‌توجهی در اقتصاد شما را تشکیل می‌دهند که پول را به بازار آزاد در مقابل خرید کالا یا خدمات پرداخت می‌کنند. اگر قرار باشد این پول که خود تولید شده‌است، مستقیما به مقصدی برود که باز هم باعث تولید پول ‌شود یک فاجعه‌ی بزرگ در اقتصادی چون ایران است که دولت در آن نقش اساسی دارد.

درنتیجه باید گفت که روش تولید نقدینگی در کشور ما هیچ تناسبی با شرایط اقتصادی و ظرفیت‌های اقتصادی ندارد. از این‌رو روش افزایش قیمت دلار را باید یک پیش‌فرض ثابت در کلیه محسابات خود فرض کنیم. دولت ایران نیز به هیچ روشی نمی‌تواند جلوی این افزایش قیمت را بگیرد.

این موضوع نیازمند انجام اصلاحات اساسی در سیاست‌های پولی و بانکی است که البته ضمانت و سخت‌گیری لازم برای اجرا نیز باید ضمیمه آن گردد. مشخصا بازار دلار 18 هزار تومانی که همه آن‌را به‌خاطر داریم و پس از دلار دولتی 4200 تومانی اتفاق افتاد، ظرفیت کاهش قیمت زیادی داشت که از همین موضوع نیز استفاده شد تا رشد دویست درصدی دلار در پشت این تعدیل قیمت که به‌نام کاهش قیمت به خورد مردم داده شد پنهان شود.

تقاضا در کشور همواره مشخص است و همیشه می‌توانید حجم حداکثر تقاضا در بازه‌های فشار را نیز با کمی اختلاف محاسبه کنید. اما در ایران انگار مسئولین با افزایش تقاضا غافلگیر می‌شوند! نمیدانم اما شاید آن‌ها آن‌قدری خرید پوشاک دارند که خرید شب عید اصلا به‌نظرشان نمی‌آید. دلایل رشد قیمت دلار در بورس نیز وجود دارد که در ادامه از ویروس کرونا به بورس ایران می‌رسیم.

چرا بازار سهام در حال رشد است؟

تقریبا سهامداران بازار سهام دارند به سود روزانه 1% عادت می‌کنند. مشخصا بورس یکی از مقاصد سرمایه‌گذاری برای افراد زیادی از جامعه است. امروز همه مقداری پول دارند که می‌خواهند با آن سرمایه‌گذاری کنند و کجا بهتر از بازار سهام که هر روز سود می‌دهد؟!

ورود سرمایه‌های خرد جامعه که گزارش‌ها نیز آن ‌را تایید می‌کنند یک عامل بسیار امیدوارکننده و کورسوی امیدی در میان تاریکی است. منظورم از تاریکی، مجموعه پول‌های مخربی است که بازار سهام را باد می‌کنند. بله اولین مکان تاثیرپذیر از سود حاصل‌شده به‌واسطه خرید و فروش سهام، همان بازار بورس خواهد بود. البته درصورتی‌که سهام‌داران فعالین بازار سهام باشند، نه دلال‌های سودجو.

یکی از عوامل رشد بورس اوراق قرضه‌ایست که در سال 97 منتشر شد. این اوراق در سال 97 با هدف کنترل بازار ارز و جبران کسری دولت منتشر شد. ارزش کل بازار سهام ایران به 2400 هزارمیلیارد تومان می‌رسد که تقریبا برابر با کل نقدینگی موجود در کشور است.

ارزش اوراق قرضه‌ی منتشرشده در سال 1397 معادل 200 هزارمیلیارد تومان یعنی تقریبا معادل 8% از ارزش کل بازار سهام است که قرار بوده با نرخ سود 20% سررسید شود.

این یعنی امسال باید 240 هزارمیلیارد تومان به خریداران اوراق قرضه‌ی دولت در سال 1397 پرداخت شود. البته دولت شرایطی را نیز درنظر گرفته که در طی آن، این اوراق را با نرخ سود 18% برای یک سال دیگر تمدید می‌کند.

این را بگذارید در کنار پول تولیدشده توسط بانک‌ها که طبق گفته‌ها در سال 97 چیزی در حدود 350 هزارمیلیارد تومان بوده. به همه این‌ها نقدینگی تولید شده (چاپ پول) توسط دولت را نیز اضافه کنید که معادل یک چهارم نقدینگی کل کشور است. این بحث گفتنی‌های بسیاری دارد ...

هم‌چون آن‌که باید به‌خاطر بسپارید که 200 هزارمیلیارد تومان اوراق قرضه مربوط به سال 97 است که معادل 8% از ارزش کل بازار سهام کشور در سال 98 می‌شود. همین‌طور باید اضافه کنم که بازار سهام در ایران یک رشد +180% را طی سال گذشته تجربه کرده است.

خب با توجه به این‌که بازار سهام یک بازار ریالی است، افزایش نقدینگی در شرایط معمول اثر مستقیم روی بورس دارد. به‌خصوص زمانی که بازار سهام خود یکی از کانال‌های افزایش نقدینگی باشد. کارکرد بورس در واقع تولید ارزش‌های اقتصادی یا تسهیل روند تولید ارزش به‌واسطه تامین سرمایه است. این کارکرد با وجود سوء مصرف دولت به‌طور جدی مخدوش شده‌است.

قطعا سرریز بازار سهام به دیگر بازارهای سرمایه منتقل می‌شود و بسیاری از فعالین بزرگ بازار سهام  رشد مصنوعی بورس ایران را تشخیص داده‌اند. همین موضوع خود یکی از دلایل جهش نرخ ارز نیز هست.

ریال‌های خارج شده از بازار سهام کجا بروند بهتر از بازار ارز؟

باید توجه داشته‌باشید که جهش در نرخ ارز همواره باعث رشد دیگر بازارهای سرمایه می‌شود که بورس نیز از این قائده مستثنا نیست. رشد نقدینگی که باعث افزایش موجودی بورسی می‌شود را در کنار جهش‌های ارز قراردهید تا دلیل رشد دائم بورس برایتان واضح شود. با این‌که بورس رشد می‌کند ولی صنایع ما در مقیاس اقتصاد جهانی هر روز کوچک‌تر می‌شوند.

در شرایطی که جنگ یا تهدید نظامی رخ دهد واحدهای نظامی فشاری مظاعف را متحمل می‌شوند تا شاید بتوانند از وقوع فاجعه جلوگیری کنند. در هنگام پیدا شدن تهدیدهای اقتصادی نیز بازارهای سرمایه‌ای دقیقا نقش سربازارن اقتصادی شما را دارند که با هدف کنترل شرایط، فشاری مضاعف را متحمل می‌شوند.

اما همه سربازان نمی‌توانند ماموریت خود را موفقیت‌آمیز انجام دهند؛ چراکه نتیجه عملیات بیش‌تر از سربازان به فرماندهان بستگی دارد.

امروز عوامل بسیاری این سرباز اقتصادی ایران را تحت فشار گذاشته‌اند و بادکنک بورس را باد می‌کنند. این باد شدن می‌تواند تا مرز انفجار پیش برود اگر مسئولین در فکر تدبیری برای مهار این فشار نباشند.

حال فکر می‌کنم علت رشد سریع و منظم بورس واضح باشد. در واقع بورس تمام تلاش خود را می‌کند تا حجم نقدینگی موجود را مهار کند. بورس در حال ارائه‌ی الطاف خود به اقتصاد ایران است، اما بورس هم توانی دارد که اتفاقا نامحدود هم نیست و درصورتی‌که بیش‌تر از حد توان تحت فشار قرار گیرد، نه‌تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه شاکله خود بورس است که از بین خواهد رفت.

تاثیر کرونا بر اقتصاد ایران

در این میان کرونا هم شده نقل صحبت در هر جمعی!

تاثیر ویروس کرونا بر اقتصاد ایران و بورس را می‌توان از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار داد که احتمالا همه آن‌ها نیز صحیح هستند. اما می‌خواهم این موضوع را با برداشتی از کتاب هنر تحریم‌ها نوشته‌ی ریچارد نفیو باز کنم.

"ما در ابتدا به‌دنبال راهکارهایی بودیم تا بتوانیم بیکاری را در ایران رشد دهیم؛ چراکه تجربه ثابت کرده‌بود رشد بیکاری باعث افزایش سریع نارضایتی در جامعه شده و مردم را در مقابل حکومت قرار می‌داد.

اما نهایتا متوجه شدیم که بیکاری در ایران یک موضوع طبیعی است و حتی نهاد یا فردی نیز به‌صورت جدی برنامه‌ای برای کاهش نرخ بیکاری یا مبازره با مشکل بیکاری در ایران ندارد."

بله کرونا قطعا بر اقتصاد ایران تاثیر گذاشته. بسیاری مراکز و برنامه‌ها به تعویق افتاده یا لغو شدند و بسیاری از فرآیندها و معاملات مشمول کندی‌ها و ضررهای مختلف شدند.

نوع برخورد مردم و دولت در ایران با معظلات بهداشتی و وضعیت کلی اقتصاد ایران این اجازه را به ما می‌دهد که تاثیرات اقتصادی کرونا بر بستر اقتصاد داخلی را نادیده بگیریم.

بیش‌تر از این‌که شیوع کرونا در داخل کشور باعث محدودشدن صنایع و تشفیش اقتصاد ایران شود، پیامدهای بین‌المللی آن است که اقتصاد ایران را متاثر می‌سازد.

ضعف در ساختار اقتصادی ایران یک امر بدیهی، دیرینه و ریشه‌ای است که کرونا در آن بی‌تقصیر است!

رشد کرونا باعث رکود شدید در اقتصاد چین شده که بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران و یکی از تکیه‌گاه‌های ایران در هنگام مواجهه با بحران‌ها می‌باشد. هم‌چنین کرونا عاملی برای کندتر شدن رشد اقتصاد جهانیست که یکی از پیامدهای آن کاهش قیمت نفت در بازار جهانی است که این عامل درآمدهای محدود ایران از فروش نفت را محدودتر نیز می‌کند.

در ایران بهتر است با کرونا به عنوان یک بحران بهداشتی برخورد کنیم و از تاثیرات اقتصادی آن چشم پوشی کنیم؛ چراکه بیش‌تر تاثیرات اقتصادی کرونا منشا خارجی دارند که ما توان چندانی در کنترل آن‌ها نداریم.

ولی کنترل کرونا به عنوان یک بحران بهداشتی کاملا منوط به داخل کشور و قابل کنترل است. پس بهتر است به‌دنبال انجام کاری باشیم که از پس انجام آن برمی‌آییم تا زمان و انرژی را صرف شعارهای بی‌مقصد نکنیم.

این نوشته‌ها بدان معنا نیست که کرونا بر اقتصاد ایران تاثیری ندارد، اما من شک دارم که این تاثیر صرفا مخرب باشد. ایران اولین کشور خاورمیانه شناخته‌شد که کرونا در آن شناسایی شده. این باعث شد تا به‌سرعت مرزهای زمینی، هوایی و دریایی به روی شهروندان و محصولات ایرانی بسته شود.

برای مثال هرگونه ورود مسافران و محموله‌های تجاری ایران به ترکیه، حتی درصورتی‌که مقصدی به‌جز ترکیه در کار باشد ممنوع شد. مرز ارمنستان که یکی از تامین‌کنندگان گوشت ایران است بسته شد و همین‌طور مرز ایران و عراق که خوشبختانه با تلاش مسئولین رفت‌و‌آمد محموله‌های تجاری در مرز عراق دوباره برقرار شده‌است.

عواملی برای خنده نیز در این میان وجود دارد، مثل بسته‌شدن مرز افغانستان به روی ایران درحالی‌که مرز افغانستان و چین بدون محدودیت خاصی باز است!

بسته‌شدن مرزها را می‌توان با رایزنی وزیر امور خارجه آمریکا نیر مرتبط دانست. اما همه می‌دانیم که صادرات غیرنفتی ایران سهم چندانی در سبد صادراتی کشور ندارد. البته در سبد صادرات غیرنفتی، گاز و فرآورده‌های گازی نیز وجود دارد که این بخش مقداری قابل توجه می‌شود.

حال که به موضوع نفت و صادرات نفتی و غیرنفتی برخوردیم، بد نیست اندکی از رویاپردازی‌های من در این زمینه را نیز در مقاله‌ی نرم‌افزار جای نفت بخوانید.

بسته‌شدن مرزها در وضعیت کنونی بخش کوچکی در تجارت ایران (صادرات) را تحت تاثیر قرار می‌دهد و از طرف دیگر باعث شد سفرهای خارجی شهروندان در آستانه‌ی نوروز متوقف شود و تامین نیازمندی‌های نوروزی بازار، نظیر پوشاک با اختلالاتی مواجه شد که وضعیت را برای شهروندان سخت‌تر کرد

وقتی‌که فشار ارزی نوروز با وجود کرونا به‌صورت موثری مهار شد چطور مسئولین باز به خود جرئت می‌دادند در رسانه‌ها اعلام کنند که افزایش حجم تقاضای نوروزیِ ارز باعث رشد این بازار شده؟

.مردم نه می‌توانستند جایی بروند و نه چیز خاصی وارد می‌شد که قرار باشد تقاضایی برای آن وجود داشته باشد

همان‌طور که گفتم کرونا بر اقتصاد ایران موثر است؛ اما در شرایط کنونی که دولت به‌دلیل پیشگیری از سوء استفاده‌ی دشمنان اقدام به بستن انتشار مجازی آمار نموده، نمی‌توان بررسی آماری و دقیقی در مورد تاثیرات کرونا داشت و برداشت‌های شخصیِ بنده در مقاله از ویروس کرونا به بورس ایران حاکی از آن است که در وضعیت کنونی، کرونا یک عامل اقتصادی با تاثیرگذاری نامعلوم در ایران است که مشخص نیست مفید واقع شده یا مضر.

آنچه مشخص است این است که کرونا دست‌آویز خوبی شده برای فرار مسئولین از مسئولیت‌هایشان که دیواری کوتاه تر از کرونا پیدا نکرده‌اند. از طرف دیگر تاکید بنده بر برخورد با کرونا به عنوان یک بحران بهداشتی از این روست که شیوع کرونا در ایران زمانی اطلاع‌رسانی شد که این بیماری جان دو تن از هم‌وطنانمان را گرفته‌بود.

در نظر داشته باشید که این بیماری 15 الی 20 روز در بدن بیمار می‌ماند بدون این‌که سبب مرگ وی شود. همین‌طور اضافه کنید که از دو ماه قبل، انتشار این ویروس در چین اطلاع‌رسانی شده‌بود. پس در مورد کرونا حواستان را به جانتان جمع کنید تا ببینیم چه فکری می‌توانیم برای جیب بکنیم.

بررسی دقیق‌تر تاثیرات کرونا بر اقتصاد ایران را می‌توانید در این مقاله مطالعه کنید.

در مسیر فاجعه‌ی اقتصادی؟!

این را از من به عنوان یک شهروند ایرانی که درگیری بسیاری با مسائل اقتصادی دارد قبول کنید که اقتصاد ایران در وضعیت ناپایداری قرار دارد، ناپایدارتر از هر زمان دیگری بعد از جنگ با عراق. به‌نظر من اقتصاد ایران با سرعت به یک توقف و مرگ اقتصادی نزدیک می‌شود.

وضعیت درآمد دولت هر روز تضعیف‌تر می‌شود؛ درحالی‌که به‌دلیل ناکارآمدی سیستم، هزینه‌ها به‌صورت منظم افزایش پیدا می‌کند. هر بنگاه اقتصادی در چنین وضعیتی نهایتا ورشکسته می‌شود و ساختار اقتصادی یک دولت نیز از همین قانون ساده پیروی می‌کند.

عدم تعادل در بازار ایران به حدود زیادی رسیده و با گذشت زمان این وضعیت نامتعادل‌تر نیز می‌شود.

امروز قیمت متوسط ملک در تهران 14/5 میلیون تومان بابت هر متر است و متوسط دریافتی فرهنگیان 2/7 میلیون تومان. با توجه به اینکه یک فرهنگی پس از سی سال بازنشست می‌شود اگر یک محیط اقتصادی ثابت را در نظر بگیریم به این نتیجه می‌رسیم که یک فرهنگی با 972 میلیون تومان در طول سی سال می‌تواند یک منزل 67 متری تهیه کند. (توجه داشته باشید که در این مدت تورمی نداریم و فرهنگی نیز نه چیزی می‌خورد و نه خرجی دارد. البته خانه‌ی تهیه شده پس از این مدت هم صرفا یک چهاردیواری خالی از هر گونه وسایل زندگی خواهد بود.)

این را می‌توانید در مورد انواع محصولات موجود در بازار بررسی کنید. امروز حقوق یک فرهنگی برابر با 22 کیلوگرم گوشت در ماه است. یک فرهنگی به‌عنوان قشر تحصیل کرده و موثر جامعه که وظیفه مهمی را بر دوش می‌کشد، امروز می‌تواند حداقل ماشین بازار یعنی پراید را با پس‌انداز 19 ماه حقوق خالص خریداری کند.

در مجموع بعید است که اگر امروز به جامعه فرهنگیان جامعه پیوسته‌اید بتوانید تا سی سال آینده یک زندگی درخور داشته باشید. شما یا می‌توانید یک خانه داشته باشید و یا یک ماشین خوب. در این مدت هم احتمالا می‌تواند چند سفر را تجربه کنید یا برای چند جشن عروسی هدیه‌ای بدهید.

قطعا که امروزِ اقتصاد ایران به هیچ عنوان یک فاجعه نیست. فاجعه زمانی است که قرار باشد یک کیلو گوجه را به قیمت یک کیلو گوشت به قیمت امروز یعنی 7 اسفند 98 خریداری کنیم. با اینکه احتمالا این صحبت خوش‌آیند نیست اما معتقدم با همین فرمان که پیش می‌رویم مدت زیادی با فاجعه فاصله نداریم.

برای شما چقدر فرق می‌کند که گوشت کیلویی یک میلیون تومان باشد یا صد میلیون تومان. قیمت یک میلیون تومانی گوشت در زمانی که متوسط درآمد جامعه به سه میلیون تومان نمی‌رسد یعنی خط پایان.

بله چنین اقتصادی شاید هنوز به‌صورت سازمانی فعال باشد ولی به پایان کار رسیده‌است. چنین اقتصادی به‌عنوان نفر آخر از خط پایان عبور کرده، شاید اگر عبور نمی‌کرد کسی نیز به آخر شدنش توجهی نمی‌کرد.

در اقتصاد ایران ماهیت و عملکرد ذاتی سازمان‌ها دچار تغییر شده. بورس نمی‌تواند به‌درستی تامین سرمایه واحدهای صنعتی را عملی کند، اصلا سرمایه بورسی به بخش بزرگی از اقتصاد ارتباطی ندارد. بورس تبدیل به عاملی برای کنترل نقدینگی و بازی با پول تبدیل شده.

بانک‌ها به‌جای آن‌که کنترل‌کننده حجم پول و تسهیل‌کننده فرآیندهای اقتصادی باشند، عاملی موثر در رشد بی‌رویه نقدینگی هستند و در انجام تبادلات مالی، به‌خصوص در مورد تجارت با خارج از مرزها نمی‌توانند وظایف خود را به‌درستی انجام دهند.

سواد اقتصادی در جامعه رشد محسوسی ندارد و هنوز عموم جامعه به‌راحتی بازیچه دست برنامه‌های دلالان می‌شوند و دولت نیز به دلایل نامشخص با وجود مشخص‌بودن بسترهای سوءاستفاده نمی‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند.

از دست رفتن کارکرد سازمان‌های اساسی در ساختار اقتصادی می‌تواند به معنای زوال اقتصاد باشد.

شما نمی‌توانید با تاسیس شرکت، رسالت بورس را بازگردانید؛ تنها وظایف بورس را بر دوش صنعتی می‌گذارید که بدون بورس پشتوانه‌ی خاصی برای تامین سرمایه ندارد. شما نمی‌توانید دائما با انتشار اوراق قرضه با سودهای سرسام‌آور حجم نقدینگی را کنترل کنید؛ تنها وظایف بخش بانکی کشور را بر دوش بورسی می‌گذارید که محل سرمایه‌ی مردم است و سرمایه‌های مولد کشور را به‌نام نقدینگیِ مازاد جمع می‌کنید.

کسری مداوم بودجه را نمی‌توانید با چاپ پولی جبران کنید که پشتوانه آن یک اقتصاد درحال افت و جمعیتی روبه‌رشد است. با این کار وظیفه دولت را بر دوش مردمی می‌گذارید که باید برای پوشاندن عیوب شما و سیر کردن خانواده‌هایشان انتخاب‌های زیادی پیش‌رو ندارند.

اصلاحات اقتصادی زمانی منطقی به‌نظر می‌رسد که دولت از تامین مالی خوبی برخوردار باشد و در وضعیت کنونی به‌خصوص با توجه به این‌که ماه‌های آخر ریاست جمهوری را می‌گذرانیم، انتظار انجام اصلاح سازنده‌ای نمی‌رود. تیر خلاص دولت روحانی بر اقتصاد ایران نیز می‌تواند حذف چهار صفر از پول ملی باشد.

حذف صفرهای ریال در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری و با وجود کسری‌های عظیم مالی، یعنی این اصلاح پولی صرفا به پاک‌شدن صفرها محدود می‌شود تا صحبت در مورد مبلغ پول برای مدتی ساده‌تر شود.

مجلسی که در روزهای پایانی خود اقدام به تکمیل طرح حذف چهار صفر از پول ملی می‌کند به‌خوبی مطلع است که کل مسئولیت مدیریت این تغییر به‌صورت کامل به قانون‌گذاران بعدی و مجریان بعدی قانون منتقل می‌شود.

آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که هم‌چون یک بازیکن والیبال که تازه به زمین آمده احتمالا دولت و مجلسِ تازه‌کار نمی‌تواند در شروع، عملکردی خوب داشته‌باشد؛ چراکه نیاز به تسلط بر امور و عادت به محیط و شرایط الزامیست.

آن‌ها هم‌چنین می‌دانند همان‌طور که خودشان نتوانستند جلوی تورم و افت شدید اقتصادی کشور را بگیرند، مجلس و دولت بعدی نیز نمی‌تواند میراث بدشگون آن‌ها را مهار کند.

در نهایت باید بگویم "این ممکن است به‌نظر شما ناخوشایند باشد و ممکن است به‌نظرتان موضوعی بدیهی باشد اما عقیده من این است که ما با یک فاجعه اقتصادی فاصله چندانی نداریم. این گفته بدان معنا نیست که تنها مقصد اقتصاد ایران نابودیست، بلکه قصد دارم بگویم پایان این مسیر نابودیست.

اقتصاد غیرنفتیِ ایران علی‌رقم افت اقتصادی و کاهش اندازه اقتصاد نفتی رشد داشته، این امیدوارکننده است اما کافی نیست.

در این یادداشت قرار بود از ویروس کرونا به بورس ایران برسیم ولی به کجاها که نرسیدیم!



ما را دنبال کنید.

پیج اینستای ما: ccapcoin_blog

کانال تلگرام ما: t.me/ccapcoin_blog

blog.ccapcoin.com