تجربه‌ی زندگی سه ماهه در سنگاپور

خب در اولین تجربه‌ی نوشتنم در ویرگول تصمیم دارم از تجربه‌ی زندگی سه ماهه‌م در سنگاپور صحبت کنم. یکی از دلایلی که خودم خیلی دوست داشتم حوصله کنم و سعی کنم با جزئیات بنویسم اینه که سنگاپور کلا ایرانی‌های زیادی نداره و در مقایسه با بقیه کشورهای دنیا خیلی دید درست و دقیقی ازش وجود نداره و شنیده‌ها و دیدگاه‌های ضد و نقیضی ازش وجود داره. خود من قبل از رفتنم وقتی داشتم در موردش توی اینترنت میگشتم با اینکه در خیلی سایت‌ها به این اشاره شده بود که جزو گرون‌ترین شهر‌های دنیاست،‌ یا بهترین اقتصاد جهان رو داره، یا پر سرعت‌ترین اینترنت جهان برای سنگاپوره بازهم حس میکردم مقداری بزرگنمایی در همه‌ی این حرفا وجود داره و ته دلم تصور جالبی به شرق آسیا نداشتم و تصور کیفیت زندگی در کشور خارجی رو فقط به غرب داشتم و فک میکنم شاید این پست بتونه به دقیق شدن تصور بقیه کمک کنه و شاید اگه یه روزی گذرتون به اون سمت افتاد، این جزئیات کمی بهتون کمک کنن.

دلیل سفر من به سنگاپور موقعیت کاراموزی‌ای بود که در دانشگاه NUS برای سه ماه گرفتم. اینکه چطوری این موقعیت رو گرفتم رو شاید بعدا در یک پست دیگه‌ای توضیح بدم ولی خب کلیتش این بود که در حوزه‌ی آموزش کار ماشین‌لرنینگ میکردم و برای این موقعیت ماهی 1500 دلار سنگاپور هم از دانشگاه اونجا فاند میگرفتم که دلار سنگاپور ارزشی در حدود دلار کانادا داره و در مدتی که من اونجا بودم نرخ تبدیلش به دلار آمریکا حدود ۱.۳۷ بود و در ادامه توضیح میدم که هزینه‌ها چطوری بود و این پول چقدر ارزش داشت.

پرواز : برای سنگاپور از ایران پرواز مستقیم وجود نداره. آپشن‌هایی که وجود داره اینه که با پرواز ترکیش (توقف در استانبول) یا امارات (توقف در دوبی) یا قطر (توقف در دوحه) و عمان (توقف در مسقط و کوالالامپور) برید. پرواز عمان به نسبت بقیه‌شون کمی ارزون تر بود ولی حدود ۲۴ ساعت با توقف‌ها طول می‌کشید و کیفیت پروازش هم ظاهرا از بقیه ایرلاین‌ها به طرز معنی داری کمتره. پرواز ترکیش هم معمولا توقف طولانی تری نسبت به قطر و امارات داره ولی اگه بخواید بلیتتون رو از خیلی زودتر بگیرید احتمالا کمی ارزونتر از قطر و امارات شه. من خودم با امارات سفر کردم که با احتساب توقف مجموعا ۱۳ ساعت تو راه بودم و بی اندازه از کیفیت پرواز و خوراکیا و نظم و ترتیبش راضی بودم. از ۴ پروازی که برای رفت و برگشت هم داشتم برای ۳ پروازم مسافرای پرواز خیلی کم بودن و تقریبا هر کسی یک ردیف داشت که میتونست به راحتی استراحت کنه و واقعا خوب بود. قطر هم شنیدم که به همین منواله. یه راه دیگه‌ای هم که معمولا تورهای ایرانی استفاده میکنن اینه که با پرواز ماهان برید کوالالامپور و از اونجا خودتون یه پرواز دیگه بگیرید که چون کانکشن نیست باید خودتون حواستون به ریسک تاخیر خوردن و زمان جا به جایی بین فرودگاه باشه یا هم از کوالالامپور زمینی و با اتوبوس (۶ ساعت تقریبا)‌ بیاید سنگاپور که احتمالا هزینه‌هاش کمتر بشه ولی برای حالتی که مقصد نهاییتون سنگاپور باشه بنظر من زیاد نمی‌ارزه. ولی خب برای تورها چون معمولا ترکیبی مالزی‌هم هستن و چند شب میمونن خیلی به صرفه در میاد.

مسکن : دغدغه‌ای که در بدو ورود به هر کشوری وجود داره اسکانه. مخصوصا اینکه در سنگاپور وقتی شما هنوز در هواپیمایید یه فرمی رو باید پر کنید که آدرس محل اقامتتون هم در اون فرم ازتون میپرسن و شما قبل از اینکه به سنگاپور برسید باید آدرس خونه یا رزرو هتلتون همراهتون باشه. هتل در سنگاپور خیلییییی گرونه. من الان عدد دقیقی یادم نیست ولی یادمه اصلا نمی‌ارزید. اتاق‌های airbnb بیخود تریناشون تا جایی که یادمه حدود شبی ۴۰ دلار بودن. خلاصه مسکن خیلی گرونه در سنگاپور. اگه برای چند ماه در سنگاپور قراره بمونید یه سری سایت هستن مثل 99.co و یکی دیگه اسمش یادم نمیاد که مثل دیوار ما هستن و آگهی خونه میذارن و میتونین با صاحب خونه‌ها چت کنید. مسئله‌ای که وجود داشت اینه که اکثر خونه‌ها برای کوتاه مدت قابل اجاره نیستن و یکم پیدا کردن رو سخت میکنن. اجاره‌ی یک سوییت تنهایی در سنگاپور از ۱۵۰۰ دلار سنگاپور شروع می‌شه، اتاق تکی در خونه‌ی اشتراکی حدود ۷۰۰-۹۰۰ دلاره (اینجور خونه‌ها دو دسته‌ن، hdb و condo. کندو ها کمی لاکچری‌ترن، استخر و باشگاه دارن و در برج‌های نوساز‌تری هستن و به نسبت گرون‌ترن. برای کوتاه مدت احتمالا hdb انتخاب مناسب تری باشن) و اتاقی که با یک نفر دیگه هم مشترک باشه حدود ۴۰۰-۶۰۰ دلار میشد.

ایرانیان در سنگاپور: ایرانی‌های سنگاپور کلا کمن. یکی از دلایلش اینه که سنگاپور خیلی سخت اقامت یا شهروندی میده و ایرانیا معمولا دنبال جایی برای مهاجرتن که بتونن بمونن. یک گروهی به اسم گروه ایرانیان سنگاپور در تلگرام وجود داره که الان که حدود ۳۰۰ نفر عضو داره که با توجه به چیزی که دیدم خیلی از اعضاش هم کسایی هستن که یه بازه‌ای سنگاپور بودن و الان دیگه نیستن. برای همین فکر میکنم جمعیت ایرانیای سنگاپور خیلی هم از این عدد بیشتر نباشه. شاید برای کسایی که از ایران و ایرانی‌ها فراری‌ن خیلی گزینه‌ی خوبی باشه ولی بنظر من برای ما نقطه ضعف بود. برای مثال این باعث می‌شد در صورتی که برای تمام کشور‌های اروپایی و آسیایی (حتی خاورمیانه) رستوران‌های متعددی در سنگاپور بود، کلا یک یا دو رستوران ایرانی در سنگاپور باشه که بی‌نهایت گرون بودن. یا مثلا به وضوح میدیدم که هندیا چقدر هوای همدیگه رو دارن ولی خب کلا من حس غربت بیشتری میکردم. با این حال یه سری از اعضای این گروه یکشنبه‌ها ساعت ۷ صبح میرن باهم والیبال ساحلی که من هیچ وقت نتونستم اون ساعت بیدار شم. و من خونه‌م رو هم از طریق همین گروه و یک دختر دیگه‌ای از دانشگاه خودمون که اونجا فرصت مطالعاتی بود پیدا کردم. کلا بنظر من حضور هم وطن تا یه تعداد خوبی نقطه مثبت به حساب میاد.

زندگی و درامد: سنگاپور واقعا کشور گرونیه ولی درامدهاشونم خیلی بالاست. تا جایی که من فهمیدم نسبت درامد سنگاپور اینقدر به نسبت هند و چین و باقی کشورهای شرق آسیا بالاست که خیلی‌ها از این کشورا میان و در جوونی‌شون در این کشور کار میکنن و اینقدر پس انداز براشون جمع میشه که میتونن پول برای خانواده‌هاشون بفرستن یا برن بقیه‌ی زندگی رو در کشور خودشون لاکچری زندگی کنن. کلا سنگاپور یه نسبت تهران نسبت به شهرستان داره برای بقیه‌ی کشورهای آسیا. دو سه تا دانشگاه خیلی خوب داره، برای مثال همین دانشگاه NUS فک میکنم در خیلی از رشته‌ها رتبه‌ی زیر ۱۰ رو در جهان داره و خود دانشگاه هم واقعا خفن و با کیفیت بود، فلذا فکر میکنم از لحاظ علمی سنگاپور بهشتی برای تحصیل در آسیا حساب میشه. شرکت‌های بزرگ و به نام هم زیاد در سنگاپور شعبه دارن. برای مثال در حوزه‌ی IT شرکت‌هایی مثل گوگل و فیس‌بوک اونجا شعبه دارن و یک شرکت بزرگ grab هم هست که سرویس حمل و نقل، سفارش غذا، پرداخت و .. رو به کشورهای زیادی در شرق آسیا میده. فکر میکنم جذب نیروهم در این شرکتا زیاد باشه (من یه ایونتی برای جذب نیرو در grab رفتم که خیلی جالب بود اگه شد بعدا اونم تعریف میکنم). خلاصه کیفیت زندگی نسبت به باقی کشورهای همسایه‌ش خیلی بالاست. و کلا شغل و درامد خیلی زیاده. برای مثال فک کنم یک دانشجوی دکترا حدود ۳۰۰۰ دلار میگیره ماهانه که جزو حقوق‌های بالا به حساب نمیاد و فک میکنم با همین عدد هم میشه خیلی خوب زندگی کرد و حتی سیو کرد.

رفت و آمد: رفت و آمد داخل شهری سنگاپور فوق‌العاده ست. خط مترو‌هاش از همه‌محله‌ها تقریبا میگذره و تا جایی که به کار من اومد از بین هر دو نقطه‌ی شهر یک خط اتوبوس رد میشه. اتوبوس‌هاشونم خیلی دقیق و سر ساعت و منظمن. گوگل مپ هم در سنگاپور معمولا خوب کار میکنه. اپلیکیشن SG Transport ساعت دقیق اومدن اتوبوس‌هارو بهتون میگه. و تقریبا به فاصله‌های ۵۰ متر ایستگاه اتوبوس وجود داره. این خوب بودن حمل و نقل عمومی و گرون بودن سوخت و مالیات، باعث شده افراد خیلی کمی در سنگاپور ماشین شخصی دارن، بنابراین ترافیک خیلی کمه و هوا هم واقعا تمیزه.

هزینه‌: همونطور که گفتم سنگاپور خیلی کشور گرونیه، ولی اگه از واحد پول خودشون درامد داشته باشی اصلا زندگی کردن سخت نیست. فروشگاه‌های زنجیره‌ای هستن که در همه‌ی محله‌ها شعبه دارن که اسمشون Fairprice و خرید کردن از این فروشگاه‌ها خیلی به صرفه‌تر از مغازه‌ها و سوپرمارکت‌ها درمیاد. غذا در رستوران‌های معمول سطح شهرم خیلی گرونه، ولی توی دانشگاه یه تعداد خوبی فودکورت (Canteen) هست که در دانشگاه همون غذاها قیمتشون نصف در میاد. برند‌های معروف بین‌المللی مثل Burger King و KFC و McDonalds و Subway و Starbucks هم تقریبا در همه‌ی محله‌ها شعبه دارن و هر جایی که باشید پیاده میتونید بهشون دسترسی پیدا کنید. من قیمت بعضی چیزهایی که یادم میاد رو اینجا میگم که یکم دستتون بیاد:

  • یک وعده غذا در رستوران هندی یا ترکی معمولی: حدود ۱۵ دلار
  • یک وعده غذا در فودکورت‌های دانشگاه: ۳ تا ۶ دلار
  • یک مسیر در اتوبوس یا متروی شهری: ۱.۵ تا ۳ دلار
  • یک مسیر ۲۰ دقیقه‌ای با گرب(تاکسی اینترنتی):‌ ۱۵-۳۰ دلار
  • ۲.۵ کیلو برنج تایلندی در فروشگاه زنجیره‌ای: ۶ دلار
  • یک ست دبل چیز برگر در مک دونالد (با نوشابه و سیب زمینی): ۶-۷ دلار

ادیان و نژاد‌های مختلف: یکی از چیزهایی که من در سنگاپور خیلییی دوست داشتم اینه که خیلی خوب تونستن تنوع نژادی و اعتقادی رو مدیریت کنن. کاملا به همه‌ی ادیان و نژادها احترام میذارن و من اصلا نژاد پرستی بینشون ندیدم. با اینکه شنیده بودم معمولا دید به ایرانیا در کشور‌ها زیاد جالب نیست ولی اکثر افراد وقتی میدیدن من ایرانی‌ام خیلی هم استقبال گرم و هیجان زده‌ای ازم میکردن (یکی از دلایلش این بود که میگفتن ما تاحالا اینجا ایرانی ندیدیم!). احترام به تنوع ادیان در کشورشونم تا حدیه که تمام اعیاد و روزهای مهم تمام ادیان رو تعطیلن. مثلا در سه ماهی که من اونجا بودم Good Friday که تعطیلی‌ مسیحی‌هاست و تولد بودا (Vesak day) که عید بودایی‌هاست و عید فطر که برای مسلمون‌هاست رو تعطیل بودن. کلیسا، مسجد، معبد، بار، کلاب در کنار هم به وفور یافت میشه. بخشی از فروشگاه‌ها متعلق به گوشت حلاله و در بخش دیگری گوشت خوک میفروشن. در کنار‌ همه‌ی این‌ها چینی‌هایی وجود دارن که کلا هیچ دینی ندارن. کلا فکر میکنم با هر نوع اعتقادی به هیچ کس برای زندگی در سنگاپور از این لحاظ سخت نگذره. هیچ کس دیگری رو قضاوت نمی‌کرد و من خودم این تقابل و بحث راجع به تفاوت‌ها با همکارهامو خیلی دوست داشتم و برام جالب بود که اینقدر خوب مدیریت کرده بودن و مسالمت آمیز کنار میومدن. نژاد‌های مختلف هم زیاد وجود داشتن هرچند که نسبت چینی‌ها،‌ هندی‌ها و مالزیایی ها از بقیه نژادها بیشتر بود ولی تقریبا از هر ۱۰ نفر یک نفر هم غربی بود.

امنیت و قوانین : اینکه میگن سنگاپور امن‌ترین کشور دنیاست بنظرم هیچ اغراقی درش وجود نداره. فکر میکنم جمعیت کم، کوچیک بودن کشور (اینکه کل کشور اندازه‌ی یه شهره و خیلی همه چیز تحت کنترله)، جریمه‌ها و مجازات‌های سنگین و اینکه همه جا دوربین هست باعث شده کشور خیلی خیلی امن باشه. من دو سه بار برام پیش اومد که چیزی رو جا گذاشتم یا گم کردم ولی برگشتم سر جاش بود، یا تا ساعت ۱-۲ شب بدون احساس خطر می‌شد بیرون از خونه بود. هرچند که اتوبوس‌های شهری ۱۲ تموم می‌شدن و همه جا می‌بستن و بیرون از خونه بودن بعد از اون ساعت خیلی معنی نداشت، ولی خب برای من پیش اومد و خطر عجیبی تهدیدم نمی‌کرد. اینو از دوستان آمریکایی و اروپایی هم شنیدم که در کشور و شهرای خودشون اصلا اینطوری نیست و اینجا حس امنیت بیشتری میکنن. راجع به قوانین عجیب هم زیاد شنیده بودم، آدامس جویدن، آشغال ریختن رو زمین، خوراکی خوردن در مترو جرم های سنگینی محسوب می‌شن، ولی اینطوری نبود که بیان تو راه دهنتو چک کنن ببینن آدامس نداشته باشی، یا یه چیزی از دستت بیفته بیان بگیرنت. من برخوردی نکردم اقلا.

جاذبه‌های دیدنی و قشنگیا: خب دیگه از این تیکه‌ هرچقدر خوبی بگم کم گفتم. همونطور که گفتم سنگاپور کل کشورش قد یه شهره. برای همین به همه‌ی جاذبه‌های دیدنی که یک کشور پیشرفته و ساحلی میتونه داشته باشه می‌شد با یک خط اتوبوس/مترو دسترسی داشت و این بنظرم پوینت مهمی بود. بیشتر بافت ساختمون‌های شهر هم برج‌های بلند و خیلی شیک بودن. برای این بخش دو تا جای خیلی توریستی و دیدنی‌ای‌ که اگه به سنگاپور سفر می‌کنید نباید از دستش بدید رو جداگانه توضیح میدم:

  • جزیره‌ی سنتوزا (Sentosa Island): سنتوزا با اینکه اسما یه جزیره‌ی دیگه‌ست عملا به سنگاپور وصله. برای اینکه به این جزیره رفت باید رفت به ایستگاه متروی Harbourfront که به پاساژ ویوو سیتی باز (Vivo City) که خودشم پاساژ خوشگلیه. از اون پاساژ یه دری داره که میخوره به سمت این جزیره، میتونی یه جور قطار سریع السیر سوار شی که ۴ دلاره و تا لب ساحل‌های جزیره میره (برگشت همین قطارا مجانیه) و می‌شه هم پیاده رفت. من تقریبا همیشه پیاده رفتم این مسیرو چون مسیر رفتنش به خوشگلیه خود جزیره هست. از کنار آب رد میشی و کلی جاذبه‌ی تفریحی در این مسیر و در این جزیره وجود داره. خفن‌ترین شهربازی آسیا به اسم Universal Studio در سنتوزاست که حدود ۷۰ دلار ورودی میدی و یه از صبح تا شب میتونی همه بازیارو نا محدود انجام بدی که با اینکه هزینه‌‌ش زیاد بود ولی بنظرم اگه آدم وقت داشته باشه کاملا می‌ارزه. زیپ‌لاین و بانجی جامپینگ در جنگل و ساحل هم در این جزیره وجود داره که اونم حدود ۷۰ دلار بود برای هر دوی این‌ها ولی بنظرم نمی‌ارزید. پارک آبی چند تایی هست که من نرفتم. تلکابین هست که من نرفتم. یه چیزی شبیه تله اسکی و یه جور ماشین که با سرعت از یه پیستی توی جنگل میره به اسم (Sky Ride & Ludge) هست که این‌هارو با هم میشه بلیتش رو گرفت که الان قیمتش یادم نیست ولی می‌ارزید. (فک کنم حدود ۱۸ دلار میدادی و هر کدوم رو دو بار میرفتی). یه سری امکانات تفریحی دیگه مثل VR یه سری شو و اینکه بری داخل یه برجی که یه شیره که دمش ماهیه (نماد سنگاپور) و از دهن شیره عکس بگیری هم بود که من اینارو نرفتم. و یه عالم ساحل خوشگل داره که تو بعضیاش شنا کردن هم مجاز بود. و پیاده رفتن از سر تا تهش یه نیم روز وقت میگیرفت ولی همون مسیرش هم کلی خوشگل بود. تفریح غالب آخر هفته‌های من این بود که همون اولا از پاساژه از یه مغاز‌ه‌هایی به اسم Bread Talk که شیرینی های هیجان انگیز رو دونه‌ای میفروشن (و در سطح شهرم زیاد شعبه دارن) با قهوه بگیرم و این مسیر رو طی کنم و برم لب ساحل بخورم و غروب آفتاب رو تماشا کنم و وقتی هوا تاریک شد با اون قطارها مفتی برگردم به ایستگاه مترو. این اواخر فهمیدم از سنتوزا زیرگذر هم رد میشه که میشه با اتوبوس رفت و از وسط جزیره بدون پیاده‌روی ظاهر شد ولی من هنوزم بنظرم خود پیاده رویش خیلی خوش میگذشت.
قوت غالب من در سنتوزا
قوت غالب من در سنتوزا


  • مارینا بی سندز و گاردن بای د بی (‌Marina Bay Sands and Garden By the Bay): این دو تا جاذبه‌ی دیدنی تقریبا نزدیک هم قرار گرفتن و یه تیکه‌ی بسیار توریستی و شیک هستن. به این صورته که یک هتل و یک پاساژ بسیار خفن در دو طرف خیابون قرار گرفتن،‌ پشت پاساژ یه خلیج طوری هست که شبا ساعت ۸ و ۹ یه شوی موسیقی و نور توی آب داره که مجانیه و دیدنش خیلیی جالبه و پشت هتل یک باغی هست (Garden By the Bay) که اون هم یک شوی موسیقی و نور مجانی هر شب ساعت ۷:۴۵ و ۸:۴۵ داره که برای دیدنش ملت روی زمین دراز میکشن و من خیلییی دوستش داشتم. خود هتل هم اون برج‌های دوقلوی بلندی هستن که بالاشون به شکل کشتیه و اون بالا (Sky Park) هست که ویوی ۳۶۰ درجه‌ی سنگاپور رو داره و یه استخر و کافه‌ی خوشگلم رو بام همون هتل زدن که البته ورود به اون بام یه بلیت حدود ۱۸ دلاری داشت. اون پاساژم بنظر من خیلی خوشگل بود. درسته که قیمتاش و سطح لاکچری بودنش طوری نبود که بشه به چشم پاساژ مناسب برای خرید نگاه کرد، ولی وسط پاساژ رودخونه گذاشتن و توش قایق حرکت میکنه. در سمت گاردن بای د بی هم دو جای دیدنی کنار هم هستن که Flower Dome and Cloud Forestن که یه گلخونه‌ی خیلی خوشگل و یه جنگل ابر مصنوعی درست کردن که مناسب برای عکس‌های زیبا گرفتن بودن. بلیت این دو تا جا هم معمولا ترکیبی میفروشن و این‌هم حدود ۱۸ دلار بود تا جایی که یادمه. خود این محدوده بنظرم برای دل سیر تماشا کردن اقلا دو روز زمان میخواد.
شوی موسیقی و نور گاردن بای د بی
شوی موسیقی و نور گاردن بای د بی
ویوی اسکای پارک
ویوی اسکای پارک
اون پاساژی که توش رودخونه داشت
اون پاساژی که توش رودخونه داشت
اون هتله که بالاش شبیه کشتی بود و خیلی به عنوان نماد سنگاپور به کار میره
اون هتله که بالاش شبیه کشتی بود و خیلی به عنوان نماد سنگاپور به کار میره


از لحاظ جای دیدنی هزاران جای دیدنی دیگری در سنگاپور وجود داره ولی من فک می‌کنم همین الانش هم خیلی طولانی شده و به همین دو مکان اصلی اکتفا میکنم. ولی خب اگه خواستید بیشتر بگردید، Chinatown, Botanic Garden, Clarke Quay رو بهتون توصیه میکنم.