برنامهنویس ارشد در رسانا شکوه کویر، دانشجوی دکترای نرمافزار در دانشگاه شهید بهشتی
راه سخت یک دانشجوی دکتری
سلام. من سعید امیری هستم. دانشجوی مقطع دکترای نرمافزار دانشگاه شهید بهشتی تهران. عنوان کاملا گویاست که درباره چه قرار است حرف بزنم. راه سخت دکتری خواندن در ایران. البته اطمینان دارم دکتری خواندن در خارج از کشور آسانتر از ایران نیست، اگر سختتر نباشد. اما چرا دکتری خواندن از نظر من سخت است؟ دلایل مختلفی وجود دارد که یک به یک به آنها خواهم پرداخت. اگر قصد ادامه تحصیل در مقطع دکتری دارید احتمالا نکات جالبی در این متن برایتان وجود داشته باشد.
چرا؟
سوال اساسی این است که چرا میخواهید دکتری بخوانید؟ ما در کشوری زندگی میکنیم که مدرک به شکل غریبی دچار قداست شده است. همچنین اگر بین سالهای 65 تا 75 به دنیا آمده باشید، به احتمال قوی خانوادهای دارید که معتقد است "ادامه تحصیل، تا جایی که امکان داشته باشد، همیشه بهترین گزینه است! " از طرف دیگر برای مردان ادامهی تحصیل راهی برای فرار از سربازی، جهنم بیکاری، و یا مسئولیتِ به دوش گرفتن زندگی مشترک است. در بین خانمها بعضا دکتری خواندن راهی برای فرار از خواستگارها است. قطعا این موضوع شامل حال همه نمیشود، ولی چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم، این یک واقعیت در جامعه و فرهنگ امروز ایران است.
غیر از مواردی که بالاتر گفتم، دلایل دیگری نیز برای خواندن دکتری هست. هر چند مفاهیمی مثل دانش، دانشگاه، دانشجو، پژوهش و تعلیم روز به روز در جامعه ما که به شدت مادی، کوتاهمدت، و درگیر معیشت است کمرنگتر میشوند، اما ممکن است شما همانند بسیاری دیگر هنوز به آنها اعتقاد داشته باشید. واقعیت این است که خواندن دکتری دارای مزایایی ذاتی است که باید ببینید مطلوب شما هستند یا نه.
در وهله اول، خواندن دکتری شما را با سطح جدیدی از زندگی اکادمیک آشنا میکند. پژوهش در مقطع دکتری بسیار مهم است و استانداردهای نگارش مقاله و روش تحقیق در آن بسیار جدی گرفته میشوند. همچنین مقطع دکتری فرصت تجربه کردن تدریس در دانشگاه را به شما خواهد داد. هیچ چیز مثل تدریس تسلط شما بر موضوع مورد مطالعهتان را عمیق نمیکند. از طرف دیگر، دانشجوی دکتری بودن در ایران فرصت خوبی برای شبکهسازی با نهادهای صنعتی، دولتی، و فرهنگی در اختیار شما میگذارد. داشتن مدرک دکتری به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید عضو هیئت علمی دانشگاه شوید و علاوه بر حقوق و مزایای استادی راه خود به سمت مناصب دولتی را هموارتر کنید.
پس به صورت خلاصهتر، میتوان علل دکتری خواندن در ایران را به دو دستهی "فرار" و "فرصت" تقسیم کرد:
فرار
1. سربازی نرفتن
2. "فعلا قصد ادامه تحصیل دارم"
3. نبودن شغل
4. ترس از تشکیل زندگی مشترک
فرصت
1. مطالعه، پژوهش، دانشاندوزی
2. توسعهی فردی
3. شبکهسازی برای یافتن شغل خوب بعد از فارغالتحصیلی
4. جذب هیئت علمی شدن
به نظرم باید موضع خودتان نسبت به هر کدام از این هشت دلیل را مشخص کنید. اگر فرصتها برای شما جذابیت کمی دارند و در عوض راههای فرار پررنگ به نظر میرسند توصیه میکنم جدیتر به آینده خود، و اینکه دکتری خواندن به نفع شماست یا نه، فکر کنید.
فرآیند
فرآیندِ گذراندن مقطع دکتری کمی غریب است و دانشجوهای کمتری نسبت به دیگر مقاطع درگیر آن هستند. برای همین افراد زیادی نیستند که تجربه خودشان را در اختیار شما بگذارند. اساتید راهنما اغلب از دستورالعملهای آموزشی و اداری جدید بیخبرند و شما را به آموزش دانشکده حواله میدهند. اینکه آموزش دانشگاه چقدر به شما کمک کند بستگی به شانس شما، خلقیات روزانه کارمندان و پیگیری خودتان دارد. سایت دانشگاه هم اغلب کمک چندانی به شما نخواهد کرد (تازه اگر به روز باشد). فرایند خواندن دکتری به خلاصهترین شکل ممکن به شرح زیر است:
1. ترم اول: در این ترم باید از درسهای تحصیلات تکمیلی واحد بردارید. من ترم اول 6 واحد برداشتم. حداقل نمره پاس شدن 14 است. اگر معدل زیر 16 شود مشروط میشوید.
2. ترم دوم: مشابه ترم اول
3. ترم سوم: آزمون جامع (آموزشی): اگر دو ترم قبلی را با موفقیت گذرانده باشید، در این ترم باید خود را برای آزمون جامع آماده کنید. در این آزمون به صورت کتبی از سه درس که در دو ترم قبل (یا بعضا در دوره کارشناسی ارشد) گذراندهاید امتحان گرفته خواهد شد. همچنین به صورت شفاهی اساتید سوالاتی را خواهند پرسید. امتحان شفاهی اغلب در روز دیگری غیر از امتحان کتبی برگزار میشود. در دانشگاه شهید بهشتی در کمال بیرحمی (!) آزمون جامع کتبی معادل امتحان پایانترم سه درس سه واحدی در یک جلسه بود. پس آزمون جامع را جدی بگیرید، جزوههایتان را نگه دارید و از همه مهمتر، رابطه خود را با چند استاد قوی کنید تا کمتر به شما سخت بگیرند.
4. ترم چهارم: دفاع پروپوزال (آزمون جامع پژوهشی): در این ترم باید با همکاری استاد راهنما پروپوزال خود را آماده کنید. پروپوزال عبارت است از موضوعی که قرار است در ادامه تحصیل خود روی آن کار پژوهشی کنید. توصیه میکنم که در طول سه ترم قبلی با استاد راهنما درباره موضوعاتی که دوست دارید دربارهی آنها پژوهش کنید صحبت کنید، با هدایت او مقاله انتخاب کنید و آنها را بخوانید، و در نهایت به تسلط کامل بر ادبیات موضوع برسید. نگارش پروپوزال دست کمی از نگارش پایاننامهی ارشد ندارد. همچنین جلسه دفاع از پروپوزال یک جلسه رسمی تمامعیار است و هرچه در دفاع ارشد بر سرتان آمده باشد تکرار خواهد شد. نهایتا اگر پروپوزال شما تصویب شود فاز آموزشی تحصیلات دکترای شما تمام شده و وارد فاز پژوهشی میشوید. اگر علاقهی خاصی به لفظ "دکتر" دارید از این پس میتوانید به صورت رسمی از این عنوان برای خود استفاده کنید!
5. ترم 5 الی 8: اول این که در این چهار ترم باید رسالهی دکترای خود را بنویسید. همچنین باید سه درس "تدریس1"، "تدریس2" و "تدریس3" را بگذرانید. به طور خلاصه، تدریس درسهای آزمایشگاهی یا درسهای مبانی در دانشکدههای دیگر را به شما میسپارند. مثلا اگر دانشجوی دکترای ادبیات فارسی باشید احتمالا تدریس درس ادبیات فارسی در دانشکدهای مثل مهندسی برق را به شما بدهند. به پول هم خیلی فکر نکنید، چون در دانشگاههای ایران شوخی بدی محسوب میشود! کار دیگری که باید بکنید "احراز کفایت علمی خود برای دفاع از رساله" است. کفایت علمی شرایطی دارد که دانشگاه به دانشگاه و حتی دانشکده به دانشکده کمی فرق میکند. ولی به طور کلی باید تعداد مشخصی مقاله ژورنالی و کنفرانسی در نشریات یا همایشهای خارجی و داخلی منتشر کنید. رتبهبندی نشریات یا کنفرانسها بسیار اهمیت دارد و کمک میکند تا سریعتر امتیازات لازم را اخذ کنید. تا زمانی که مسئله کفایت علمی حل نشود اجازه برگزاری جلسهی دفاع از رساله را نخواهید داشت، پس مقاله نوشتن را جدی بگیرید!
کار، زندگی، زن، بچه، دوستان
اگر در 19 سالگی وارد دانشگاه شوید و دوره کارشناسی را چهار ساله و دوره ارشد را دو ساله طی کرده باشید در سن 25 سالگی وارد مقطع دکترا خواهید شد. برای کسی مثل من که یک بار پشت کنکور کارشناسی و یک بار هم پشت کنکور ارشد معطل مانده است این زمان 27 سالگی بود. در هر صورت شما اکنون در سراشیبی دهه سوم زندگی خود هستید. لازم به تاکید نیست که این دورهی مهمی از زندگی شماست. ممکن است خانواده به فکر سر و سامان (!) دادن شما افتاده باشد. یا شاید خودتان به این نتیجه رسیده باشید که باید زندگی عاطفی خود را وارد مرحلهی جدیدی کنید.
زندگی عاطفی به کنار، زندگی شغلی شما هم در مرحله مهمی قرار میگیرد. جامعه، خانواده و به احتمال زیاد خودتان انتظار دارید که تا این مرحله وارد بازار کار شده و برای وضعیت اقتصادیتان راهبردی در نظر گرفته باشید. همهی اینها بخشی از ذهن، زمان و توان شما را اشغال خواهند کرد. در چنین شرایطی ورود به مقطع دکتری میتواند قوز بالای قوز شود. بنابراین لازم است تا خوب به عواقب کار خود فکر کنید!
از طرف دیگر تحصیلات تکمیلی فضایی کاملا متفاوت با دوره کارشناسی دارد. در دوران تحصیلات تکمیلی، و به خصوص دورهی دکتری، خبری از جمعهای دوستی صمیمی، مهمانیهای شب جمعه، خاله زنکبازیهای جوانی و کافهگردیهای لشگونه نخواهد بود. زندگی ناگهان خیلی جدی میشود و شما را شوکه میکند. در دوران دکتری احتمالا بیشتر با همان دوستان دورهی کارشناسی معاشرت کنید. توجه داشته باشید که تعداد دانشجوهای تحصیلات تکمیلی بسیار کمتر از دانشجویان کارشناسی است. به علاوه دانشجویان تحصیلات تکمیلی خیلی کمتر در دانشگاه حضور پیدا میکنند. بنابراین انتظاراتتان را تعدیل کنید.
امیدوارم هر راهی که برای زندگیتان انتخاب کردهاید موفق باشید. توصیه من نهایتا یک چیز است:
کاری را بکنید که دوست دارید، زندگی خیلی آسانتر خواهد بود اگر بتوانیم از هر دردسری که برای خود درست کردهایم لذت هم ببریم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه مشکلات را حل کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
ریشهها و تبعات اقتصادی مهاجرت نخبگان
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای سفر به مونیخ آلمان