علاقهمند به نوشتن | دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران | دانشآموختهی دانشگاه شهید بهشتی
ریشهها و تبعات اقتصادی مهاجرت نخبگان
مهاجرت عبارت است از جابهجایی مردم از مکانی به مکان دیگر به علل مختلف و به امید دستیابی به شرایطی بهتر. از دیرباز پدیدهی مهاجرت در بین جوامع مختلف وجود داشته و از عواملی چون جنگ، بلایای طبیعی، وضعیت سیاسی، معضلات فرهنگی، مسائل اقتصادی، انگیزههای شخصی و... تاثیر پذیرفته است. امروزه با گسترش جهانیشدن، مهاجرت سرعت بیشتری یافته و اهمیت پرداختن به این موضوع بیش از پیش مشخص شده است.
آنچه که ما در این مقاله مدنظر داریم مهاجرت بینالمللی یعنی حرکت در امتداد مرزهای سیاسی از یک واحد جغرافیایی به واحدی دیگر بهمنظور اقامت دائم و یا موقت است. طبق آمارهای سازمان جهانی مهاجرت (IOM) در سال 2018، حدود 258 میلیون نفر یعنی حدود 4درصد جمعیت کره زمین در کشوری غیر از کشور زادگاه خود سکونت داشتهاند. بدون تردید این تحرک عظیم جمعیت، پیامدهای مختلفی از جمله پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، جمعیتی و... برای هر دو گروه کشورهای مبدا و مقصد به همراه دارد.
در بخش نخست این مقاله به بررسی اثرات متقابل اقتصاد و پدیدهی مهاجرت خواهیم پرداخت، در بخش دوم نوعی خاص از مهاجرت یعنی مهاجرت نخبگان را همراه با علل آن معرفی خواهیم کرد، در بخش سوم به بررسی تبعات اقتصادی مهاجرت نخبگان خواهیم پرداخت، در بخش چهارم نگاهی به وضعیت مهاجرت نخبگان در ایران خواهیم داشت و در بخش نهایی راهکارهایی برای پیشگیری از مهاجرت نخبگان ارائه خواهیم داد.
اثرات متقابل اقتصاد و مهاجرت
یکی از حوزههایی که رابطهی متقابلی با پدیدهی مهاجرت دارد، حوزه اقتصاد است. یعنی شرایط اقتصادی هم بر مهاجرت اثر میگذارد و هم از آن تاثیر میپذیرد. نقش اقتصاد در شکلگیری مهاجرت بدین صورت است که شاخصهایی چون تولید ناخالص داخلی، بیکاری و حکمرانی خوب از عوامل اثرگذار بر مهاجرت در بلندمدت هستند.
در کشورهایی که رشد اقتصادی بالاتری دارند به دلیل رونق اقتصادی و فراهم بودن فرصتهای بیشتر، میل کمتری برای مهاجرت به چشم میخورد. همچنین اگر رشد اقتصادی همراه با افزایش درآمد ملی سرانه باشد، میتواند از میزان مهاجرت بکاهد. همچنین باید توجه داشت که متغیر رشد اقتصادی میتواند تصویری کلی از شرایط اقتصادی کشورها و حتی شرایط حکمرانی و مدیریتی باشد؛ بنابراین مهاجرت از کشوری که رشد اقتصادی منفی و یا پایین دارد دور از ذهن نیست.
اشتغال یکی از عوامل تاثیرگذار در تصمیمگیری برای مهاجرت است. افراد برای امرار معاش نیاز به درآمد دارند تا هم نیازهای اولیه و هم نیازهای مترقیتر خود را ارضا کنند و این درآمد از طریق کار کردن تامین میشود. بیکاری نیروی واقع در سن کار علاوه بر اثرات اقتصادی بر زندگی فرد، تاثیرات روانی نیز برای وی به دنبال دارد که سبب دلبریدن فرد از زادگاهش میشود. علاوه بر بیکاری، اشتغال در مشاغل پایینتر از حد انتظار نیز نقش پررنگی در مهاجرت دارد. نارضایتی از شرایط شغلی میتواند به دو دلیل نامناسب بودن شغل و نامناسب بودن درآمد به وجود بیاید. از نظر تئوری انتظار میرود مهاجرت از نواحی با درآمد پایین به نواحی با درآمد بالاتر صورت بگیرد، یافتههای آماری نیز تا حدود زیادی این ادعا را تایید میکنند.
عامل تعیینکنندهی دیگر در مسالهی مهاجرت، شاخص حکمرانی خوب است. کشورهایی که در مولفههای حکمرانی خوب نظیر مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، کارایی و... دچار مشکل هستند با نرخهای بالاتری از مهاجرت مواجه میشوند. در این کشورها به دلیل بالا بودن فساد اقتصادی و وجود رانتهای مختلف، کارایی بخشهای مختلف اقتصاد کاهش مییابد و نیز فرصتهای یکسانی برای افراد وجود نخواهد داشت.
ثبات اقتصادی نیز نقش موثری در مقولهی مهاجرت دارد. در کشورهایی که اقتصاد با نوسانات مداوم رو به رو است نارضایتی بهصورت مداوم افزایش مییابد. بیثباتی در سطح عمومی قیمتها نرخهای بالای تورم را رقم میزند؛ با افزایش تورم، قدرت خرید افراد کاهش مییابد و در نتیجه از رفاه آنها کاسته میشود. در شرایط تورمی معمولا افزایش نرخهای ارز نیز رخ میدهد و از ارزش پول ملی کاسته میشود. بیثباتی در اقتصاد ریسک نامطلوب فعالیتهای مختلف اقتصادی را نیز افزایش میدهد، به همین علت حجم فعالیتهای اقتصادی از جمله تولید، خدمات، سرمایهگذاری و... کاهش مییابد. در این هنگام عدم امنیت شغلی افزایش مییابد.
بنابراین انتظار میرود افرادی که از شرایط کشورشان ناراضی هستند نسبت به مهاجرت به کشورهایی که وضعیت بهتری در شاخصهای فوق دارند و یا از ثبات اقتصادی بیشتری برخوردارند ترغیب شوند. مسلما با بهبود در شاخصهای نامبرده شده و برقراری ثبات در اقتصاد کلان، میل به مهاجرت در کشورها کاهش خواهد یافت.
اما رابطه اقتصاد و مهاجرت همینجا خاتمه نمییابد، پس از این که مهاجرت انجام شد شاهد تغییراتی در اقتصاد هر دو گروه کشورهای مبدا و مقصد خواهیم بود. آثار اقتصادی مهاجرت تاکنون بارها مورد مطالعه پژوهشگران قرار گرفته است اما همچنان برداشتهای متفاوتی از آن صورت میگیرد. به طور کلی دیدگاه غالب در خصوص کشورهای مبدا این است که مهاجرت به ضرر آنها تمام میشود، به این موضوع در بخشهای بعدی خواهیم پرداخت.
در خصوص کشورهای مقصد این پرسش مطرح است که آیا مهاجرت یک منفعت برای این کشورها محسوب میشود یا تنها باری است اضافی بر دوش اقتصاد آنها؟ با ورود نیروی کار به کشور مقصد، سطح دستمزدها میتواند دستخوش تغییر شود. با افزایش عرضه نیروی کار اگر تقاضا برای نیروی کار به همان میزان افزایش نیابد با به وجود آمدن مازاد عرضه، دستمزدها کاهش مییابد. این موضوع اگرچه به نفع کارفرما است اما به زیان نیروی کار قدیمی (اعم از افراد بومی و مهاجران پیشتر مهاجرتکرده) است. از طرفی با ورود مهاجران و افزایش جمعیت تقاضا برای بسیاری از کالاهای مصرفی (به ویژه کالاهای ضروری نظیر غلات و مسکن) افزایش مییابد که منجر به افزایش قیمتها و در نتیجه افزایش نرخ تورم میشود.
از طرفی مهاجرت برای کشورهای مهاجرپذیر این امکان را فراهم میکند تا از نیروی کار ارزانتر استفاده کنند و این در حالی است که هزینه تربیت و آموزش نیروی کار مهاجر در گذشته توسط کشورهای مهاجرفرست پرداخت شده است.با ورود نیروی کار متخصص، بر انباشت سرمایه انسانی کشور مقصد افزوده میشود که میتواند افزایش رشد اقتصادی را در پی داشته باشد. بنابراین مهاجرت برای کشورهای مقصد هم منفعت اقتصادی دارد و هم زیان اما به نظر میرسد که منافع آن بسیار بیشتر از زیانهای آن است.
مهاجرت نخبگان و ریشههای آن
دانشآموختگان دانشگاهی و متخصصان برخوردار از دانش حرفهای که نخبگان علمی نامیده میشوند، نقش بهسزایی در توسعهی اقتصادی کشورها دارند، بهگونهای که امروزه سرمایه انسانی به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای توسعه شناخته میشود. کمبود نیروی انسانی متخصص موجب کندی در پیشرفت اقتصادی یک کشور میشود. یک کشور به هر اندازه هم که دارای منابع طبیعی فراوان و سرمایه کافی باشد، اگر نیروی انسانی لازم و در حد احتیاج نداشته باشد، نمیتواند به برنامههای اساسی که برای روند توسعهی اقتصادی لازم است، روی آورد. اهمیت نیروی انسانی تا جایی است که گروهی از صاحبنظران از نیروی انسانی دانشآموخته و ماهر بهعنوان زیرساخت نرم توسعه یاد میکنند که در کنار زیرساختهای سخت توسعه مانند شبکهی حمل و نقل، ارتباطلات، انرژی و... جزو ملزومات توسعهی پایدار و خوداتکایی جوامع بهشمار میآید. بنابراین مهاجرت نخبگان از کشور میتواند کشورها را با مصائب و چالشهای بسیاری در مسیر توسعه مواجه کند.
اگر سردمداران یک کشور شرایط مناسب را برای نخبگان خود فراهم نکنند نارضایتی در میان آنها به وجود میآید. برآیند چنین شرایطی پدیده "مهاجرت نخبگان" و یا در تعبیری بدبینانهتر "فرار مغزهاست". پدیدهی مهاجرت نخبگان هم در زمینههای داخلی کشور ریشه دارد و هم در زمینههای خارج از کشور. این پدیده به کنش متقابل همزمان عوامل مختلف در کشور مهاجرفرست (عوامل بازدارنده یا منفی) و کشور مهاجرپذیر (عوامل جذبکننده) مربوط میشود. عوامل متعددی در وقوع این پدیده دخیل هستند. تقسیمبندی کلی در این زمینه وجود دارد که میگوید یکی عوامل دافعه است که موجب خروج نیروی کار متخصص از کشورهای در حال توسعه میشود و دیگری عوامل جاذبه است که موجب جذب نیروی کار ماهر متخصص در کشورهای توسعهیافته میشود.
در پژوهشهای بینالمللی معمولا به چهار عامل در تشدید پدیدهی فرار مغزها در کشورهای مهاجرفرست اشاره میشود: عامل اقتصادی و وضعیت بازار کار و درآمد (که در بخش قبلی به تفصیل توضیح داده شد)، عامل سیاسی درخصوص بیثباتی یا فشارها و ناامنی سیاسی (استبداد، سرکوب، بیقانونی، بحران و جنگ)، عامل فرهنگی و اجتماعی (فساد، تبعیض جنیستی، مذهبی و قومی و محدویتها) و عامل علمی و دانشگاهی (از جمله کمبود امکانات پژوهشی و آموزشی). از این رو، شرایط مساعد اقتصادی و علمی و نیز سیاستهای جذب نیروی انسانی کارا در کشورهای مهاجرپذیر نقش تشدیدکننده را در مهاجرت ایفا میکنند.
تبعات اقتصادی مهاجرت نخبگان
اما مهاجرت نخبگان چه تبعات اقتصادیای برای کشور مبدا به دنبال دارد؟ در ابتدا باید گفت اگر مهاجرت از نوع غیردائمی باشد و فرد نخبه پس از کسب دانش، مهارت و تجربهی بیشتر به کشور بازگردد و یا اگر مهاجرت دائمی و بدون بازگشت باشد اما مهاجر از خارج از کشور برای کشور خود منفعت ایجاد کند، این نوع از مهاجرت میتواند از نظر اقتصادی بسیار سودمند باشد. اما آنچه که در فرار مغزها رخ میدهد عمدتا قطع ارتباط مهاجر با زادگاه خود است. این نوع از مهاجرت تبعات اقتصادی سوئی را برای کشور مبدا بههمراه دارد. در اینجا نکتهی بسیار مهم این است که کشوری که در حفظ نخبگان خود ناموفق است قطعا نخواهد توانست نخبگان دیگر کشورها را جذب کند. بنابراین یک جریان یکطرفه به سود کشورهای توسعهیافته و به زیان کشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه شکل میگیرد.
نخستین پیامدهای منفی مهاجرت مغزها در بازار نیروی کار کشور ظاهر میشود. با خروج متخصصان تحصیلکرده رفتهرفته از سهم نیروی کار با کیفیت در بازار کار کاسته میشود و سهم نیروی کار غیر ماهر در نیروی کار شاغل افزایش مییابد.
مهاجرت مغزها نوعی فرار سرمایهی ملی محسوب میشود و همانگونه که دنیای پیشرفته تا به حال در غارت منابع کشورهای جهان سوم عمل کرده است، با جذب افراد متخصص موجب انتقال سرمایه انسانی از این کشورها میشود. برآورد هزینه تعلیم و تربیت یک فرد از زمان تحصیلات ابتدایی تا پایان دوره دبیرستان و دانشگاه نشاندهندهی سرمایهگذاری دولت در زمینه منابع انسانی است. همچنین اتلاف هزینهها مهمترین اثر مهاجرت مغزها بر کشور مبدأ است؛ یعنی هزینههایی که صرف تعلیم و تربیت نیروی ماهر و تحصیلکرده شده است. کشورهای در حال توسعه هر سال با صرف هزینههای هنگفت براي بخش آموزش و پرورش که در واقع، سهم مهمی از بودجه ناچیزشان است، به آموزش و تربیت انسانهای ماهر میپردازند، اما با مهاجرت این افراد به کشورهای پیشرفته منابع عظیمی از سرمایه خود را از دست میدهند و این سرمایه به سوی کشور میزبان سرازیر میشود. هر چه سطح تحصیلات بالاتر برود، مقدار هزینهی صرف شده در بخش آموزش هم بیشتر میشود و بنابراین، با عزیمت دائم دانشآموختگان به خارج از کشور صدمات مالی فراوانی به کشور مبدأ وارد میشود.
مهاجرت مغزها همچنین نوعی انتقال معکوس فناوری از کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه به کشورهای پیشرفته است. مهاجرت نخبگان به کشورهای توسعهیافته آثار زیانباری بر پیشرفت جوامع در حال توسعه داشته است. طبق برآورد کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد (UNCTAD)، مشارکت فناورانهی افراد متخصصی که از کشورهای توسعهنیافته به سه کشور آمریکا، کانادا و انگلستان رفتهاند، فقط طی سالهای 1960 تا 1972 بیش از 51 میلیارد دلار برای کشورهای صنعتی ارزش داشته است. در واقع، کشورهای در حال توسعه به کشورهای صنعتی پیشرفته سرمایه و فناوری ارزشمند صادر میکنند تا رشد و توسعه اقتصادی آنان تسریع شود و زمینه برداشت هر چه بیشتر و بهرهوری هر چه عمیقتر از امکانات و اقتصاد خویش را به نفع آن کشورها فراهم کنند.
مهاجرت نخبگان اثرات قابل ملاحظهای بر رشد اقتصادی نیز دارد. سرمایه انسانی یکی از عوامل تأثیرگذار بر رشد اقتصادی است و بنابراین، خروج یکباره سرمایه انسانی نهتنها زیان کوتاه مدت است، بلکه موجب کاهش سرمایه انسانی و به دنبال آن کاهش رشد اقتصادی در بلندمدت میشود.
نکتهای که باید در نظر گرفت این است که در بسیاری از پژوهشهای انجام شده، تنها هزینهی صریح مغزهای از دسترفته برای کشورها محاسبه و کشورهای بازنده در این رقابت مشخص شدهاند. اما موضوعی که در بسیاری از این پژوهشها مغفول مانده، تأثیرگذاری نخبگان بر فرایند تولید علم، ارزشآفرینی و بهبود تولید و فعالیتهای اقتصاد بوده است. مهاجرت نیروی انسانی با استعداد فقط از دست دادن نیروی کار ماهر برای کشورهای جهان سوم نیست، بلکه آینده و فرایند پیشرفت کشور است که با خروج هر متخصص به تأخیر میافتد. خروج افراد نخبه و متخصص از کشور سبب میدانداری افراد ناکارآمد میشود که این مساله سبب تداوم چرخهی توسعهنیافتگی در کشور مبدا میشود.
مهاجرت نخبگان در ایران
ایران بهعنوان یکی از کشورهای دارای جمعیت جوان که بخش قابل توجهی از آن شامل جوانان در حال تحصیل و همچنین دانشآموختگان دانشگاهی است از جمله کشورهای در حال توسعه است که با مشکلات خاص خود در زمینه رسیدگی به امور نخبگان روبهرو است. از همین رو ایران همواره با خروج درصدی از نخبگان مواجه بوده است. مهاجرت نخبگان پدیدهی تازهای نیست اما در دوران جدید و همگام با پدیدهی جهانیشدن فرهنگ و گسترش ارتباطات افزایش چشمگیری داشته است.
این در حالی است که پیشبینیهای صورتگرفته درباره پویشهای جمعیتی در کشور حاکی از آن است که اکنون فرصت مناسبی جهت استفاده از نیروی عظیم جمعیت جوان در کشور است؛ چرا که بخش عمدهای از جمعیت کشور را در مقطع کنونی افراد آماده تحصیل، تولید و کار تشکیل میدهند. این شرایط بهواسطه کاهش رشد جمعیت در سالهای گذشته، ظرف یکی دو دههی آینده دگرگون خواهد شد و جمعیت جوان به تدریج مسن خواهد شد. بنابراین تبعات مهاجرت نخبگان جوان در آینده شدیدتر خواهد بود.
اگرچه آمارهای مربوط به این نوع از مهاجرت چندان شفاف و دقیق نیست اما در مجموع آمارهای رسمی و غیررسمی گویای این واقعیت است که امروزه نیروی انسانی کارآمد بسیاری متشکل از استاید دانشگاهها، پزشکان، پژوهشگران، مهندسان و... به امید بهبود وضعیت خود کشور را ترک میکنند. بنا بر آمار مجلس شورای اسلامی در سال 1389، 60هزار نفر از ایرانیانی که در این سال مهاجرت کردهاند، در زمره مهاجران نخبه دستهبندی میشوند. این افراد غالبا دارای مقامهایی در المپیادهای علمی یا جزو نفرات برتر کنکور یا دانشگاهها هستند. با وجود آنکه تلاش شده است تا از این روند کاسته شود، اما درصد زیادی از دانشآموختگان علمی هنوز مایلاند به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند.
طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 1387روزانه 15 نفر با مدرك کارشناسی ارشد، 3.2 با مدرك دکتری و در مجموع 5475 نفر با مدرك کارشناسی از کشور مهاجرت کردهاند. در سال 1388 وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرد 60هزار دانشجوی ایرانی خارج از ایران تحصیل میکنند؛ همچنین از ابتدای انقلاب اسلامی در سال 1357، از میان 12هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفتهاند، 400 نفر بازنگشتهاند. طبق آمارهای رسمی نسبت خروج دانشآموختگان از ایران به تعداد کل این افراد 15درصد است.
صندوق بینالمللی پول در گزارش سال 2009 خود اعلام کرده است که کشور ایران از نظر مهاجرت نخبگان در میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعهنیافته جهان مقام نخست را دارد. طبق این گزارش در آن سال بیش از 250هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالی در کشور آمریکا ساکن بودهاند. گزارش صندوق بینالمللی پول در ادامه افزوده است که بیش از 15درصد سرمایههای انسانی کشور ایران به کشور آمریکا و 25درصد به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا (OECD) مهاجرت میکنند.
واضح است که کشور ایران نتوانسته است شرایط مناسبی را فراهم کند تا نخبگان آن برای بهبود رفاه و موقعیت خود رهسپار کشورهای دیگر نشوند. تقریبا تمامی علل اقتصادی و غیراقتصادی که برای مهاجرت برشمردیم در ایران به چشم میخورند. علاوه بر این عللی چون ناکارآمدی اقتصاد دولتی، ضعف در ساختار پژوهشی و پایین بودن بودجه پژوهشی سبب شده تا نخبگان کشورهای دیگری را برای ادامهی زندگی خود انتخاب کنند تا بخش عظیمی از سرمایهی انسانی کشور از دست برود.
راهکارهایی برای پیشگیری از مهاجرت نخبگان
در کشورهایی که "پدیدهی مهاجرت" به "بحران مهاجرت" تبدیل شده است برای مدیریت این بحران باید با نگاهی به درون، تحولی عظیم در ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور به وجود آورد؛ چرا که نمیتوان از جاذبه کشورهای مقصد کاست و هر انسانی حق دارد برای بهبود وضعیت خود محل زندگی مناسبتری پیدا کند. اما کاستن از دافعههای داخلی امری ممکن است. انسانها زمانی مهاجرت میکنند که چارهی دیگری نداشته باشند. بنابراین با کاهش و یا از بین بردن عوامل منجر به مهاجرت میتوان تا حد زیادی از میزان مهاجرت (از جمله مهاجرت نحبگان) کاست. این امر مستلزم برنامهریزی و بهکارگیری روشهای درست و فعالانهی مدیرتی است. اگر سردمداران کشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه (از جمله ایران) بتوانند فضایی مطمئن، عادلانه و تهی از رانت و فساد را برای فعالیت نخبگان به وجود بیاورند میتوان امیدوار بود که از بسیاری از مهاجرتها پیشگیری شود. جذب پیشگیرانه بهعنوان راهبردی کارآمد باید کانون توجه قرار گیرد. هدف از این راهبرد درگیر کردن نخبگان در مقولهی توسعه و ایجاد شرایطی است که آنها دیگر خود را قربانیان توسعهنیافتگی تلقی نکنند، بلکه توسعهنیافتگی را مشکل خود فرض کنند و در شرایط سخت بمانند و برای نیل کشورشان به توسعهی اقتصادی و پیشرفت مشارکت کنند.
فهرست منابع و مآخد
خاورینژاد، سعید؛ اقتصاد سیاسی مهاجرت نخبگان در ایران، انتشارات دنیای اقتصاد، تهران، 1393.
حیدری، حسن؛ داوودی، نرمین و طالبی فرزانه؛ آثار کلان اقتصادی و بخشی مهاجرت نیروی کار متخصص و غیرمتخصص، فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی، دوره 22، شماره 4، 1395، صفحات 25 تا 42.
متقی، سمیرا؛ تاثیر عوامل اقتصادی بر مهاجرت در ایران؛ تاثیر بر شاخصهای درآمد و بیکاری، فصلنامه سیاستهای راهبردی و کلان، سال سوم، شماره یازدهم، پاییز 1394، صفحات 63 تا 74.
عیسیزاده، سعید؛ مهرانفر، جهانبخش؛ مهاجرت بینالمللی و اثرات اقتصادی آن در بازار کار کشورهای مهاجرپذیر، فصلنامه جمعیت، جلد 21، شماره 90 و 89، صفحات 53 تا 72.
عربمازار، علی اکبر؛ مشرفی، رسام، مصطفیزاده، محمد؛ مهاجرت نیروی کار از ایران به کشورهای OECD و عوامل اقتصادی موثر بر آن، فصلنامه اقتصاد و الگوسازی دانشگاه شهید بهشتی، دوره 8، شماره 30، تابستان 1396، صفحات 63 تا 94.
این مطلب در شماره پنجم نشریه دانشجویی "شاخص" دانشگاه شهید بهشتی (بهار 1398) منتشر شده؛ همچنین در نهمین جشنواره داخلی دانشگاه موفق به کسب رتبه اول در بخش بهترین مقالهی اقتصادی شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندانی شدن در ایران یا مهاجرت؟(ماجرای یک انتخاب!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنچه در دوره چهارم کیمیا کالج گذشت ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحصیل در خارج از کشور