همه هیچ
من دانشجوی شریف نیستم! دانشجوی شریفی هستم!
از روزی که وارد دانشگاه شدم این سوال تو ذهنم میگذره! من اینجا چیکار میکنم؟
مثل سکانس آشنایی از فیلم ها و سریال هایی که دیدیم ! روایتی از لحظه ای که چشمان تاریک شخصی باز میشود و خود را در بیمارستان می بیند!
در این سکانس ها معمولا افرادی کنار این شخص هستن که به او یادآوری میکنن که هِی آروم باش! نترس! تو تو بیمارستانی و به این دلیل و این دلیل،دکترت هم گفته فلان و بمان ....!
اما وقتی من این سوالو میپرسم! کسی نیست که بگه : هی فُلانی! اینجا دانشگاهه!تو اومدی اینجا که درس بخونی (مثلا) کار پیدا کنی (!!!) ،مایه افتخار خانواده و کشورت(!) بشی....هول برت نداره!
من نمیدونم این پرسشِ شاید بی جواب تا کی میخواد تو ذهن من بگذره و بگذره تا به مُرادش برسه!
شاید هم اصلا نرسه ،کی میدونه!
اون روزی که سعی کردیم به شریف برسیم و نرسیدیم! فعل رسیدن لااقل برای من معنای دیگه ای گرفت!
همه یا اکثر ما در ایران آرزوی قبولی تو یکی از این دانشگاه های به اصطلاح تاپ کشور را داریم یا داشته ایم!
اما فقط آرزوی بعضی ها برآورده شد و آرزوی بیشتر از بعضی های دیگه نه!
روزیکه نتایج انتخاب رشته اومد و مشخص شد که چی باید بخونم و کجا باید بخونم هول برم داشت!
مدت ها بود سعی میکردم به شریف برسم و نرسیدم ،من برای به شریف رسیدن و حتی بعد از به شریف رسیدن برنامه ها داشتم!ولی تو رسیدن اول متوقف شدم و به دومی نرسیدم !
حالا که به این رشته و این دانشگاه رسیدم !خب برنامه چیه؟ انگار مغز قفل شده من فقط برای شریف برنامه داشت نه برای شریف بودن! منظورم از این جمله چیه؟
کاش زودتر میفهمیدم شریف بودن ادم ها مهم تر از شریفی بودن اونهاست! کاش میفهمیدم مهم نیست چی میخونی؟کجا میخونی؟یا اصلا نمیخونی؟ مهم این است که شریف باشی :)
حالا شاید به جواب سوالم رسیده باشم :من اینجا آدم شریفی هستم!پس با شرافت رفتار کنم :)
پینوشت اول: این اولین نوشته به اصطلاح محتوایی من در ویرگول بود ، پس تقریبا میتونم حال شما رو موقع خوندن این نوشته حدس بزنم :))) پیشاپیش عذر بنده را بپذیرید :*)
پینوشت دوم: دانشگاه شریف رو فقط به خاطر اسمش انتخاب کردم و اینکه به موضوع نوشته بیاد! و اون رو به عنوان نماد در نظر گرفتم ،امیدوارم برداشت اشتباهی نشه :) جدا از اینکه دانشگاه هدف من شریف نبوده اصلا! :)
پینوشت سوم : امروز روز دانشجوئه، روز همه دانشجو ها خصوصا ترم اولی ها (مثل خودم) مبارک!
و در آخر بیصبرانه منتظر نظرات و انتقاداتتون هستم ( استفاده از الفاظ رکیک برای اون دسته از دوستانی که موقع خوندن نوشته اذیت شدن یا حس میکنن وقتشون رو هدر دادن جایزه !) و اگر توصیه ای در مورد موضوع نوشته دارید مشتاقانه میخونم :)
[شانزدهم آذر ماه 98]
مطلبی دیگر از این انتشارات
ریچارد برانسون
مطلبی دیگر از این انتشارات
هدف از یادگیری زبان آلمانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحصیل در مدار صفر درجه