صلی الله علیک یا اباصالح المهدی. لیسانس مدیریت بازرگانی - علاقه مند به روانشناسی - در انتظار فرج
مهاجرت، مد روز
حتما شما هم دور و برتون پر شده از آدمایی که درگیر رفتن هستن...
یه جوّی حاکم شده که اگر خدایی نکرده صرفا نظرت در این مورد ممتنع باشه و حتی مخالفت هم نکنی دوستان طوری مورد عنایت قرارت میدن که گویی مسئولیت تمام اختلاس های ب.ز - س.ر - کاف.گاف و حتی سین.شین هم به گردن شماست. یعنی فقط کافیه در پاسخ به این سوال که تو هم میخوای بری؟ بگی نه فکر نمیکنم. یک عده طوری از وضعیت اسفبار مملکت برات تعریف میکنن که گویی تو جزء شهروندان جامعه نیستی و اصلا همش تقصیر توئه!! یک عده هم در خوشبینانه ترین حالت احتمالا از سر دلسوزی شروع میکنن از مزایای مهاجرت و مدینه ی فاضله ای که در کشورهای اروپایی و آمریکایی حاکمه برات نطق میکنن و این کار رو تا جایی که ادامه میدن که مطمئن بشن تو دچار دل ضعفه شدی و دست و پات شل شده.
مسئله ی من نه رفتنه نه موندن!
مسئله ی من دلیل رفتن و موندنه!
در اینکه هر کسی حق انتخاب داره که کجای این کره ی خاکی زندگی کنه هیچ بحثی نیست. در اینکه ماندن در ایران به نسبت قبل سخت تر شده هم هیچ شکی نیست. طرفِ حرف من اون بزرگترهایی هستن که از مسئولیت گریزی و خودمحوری فرزندانشون می نالن. همون هایی که میگن دخترای این دوره زمونه اهل سازش و سختی کشیدن نیستن و پسرا قابل اعتماد و مرد زندگی نیستن. همونایی که میگن اگر فقط به فکر خودت باشی زندگی، زندگی نمیشه باید یه جاهایی از خودت بگذری... سوال: آیا گذشتن از خود فقط شامل گذشت برای خانواده ی خودته؟ یعنی شما زمانی باید گذشت کنی که در ازای اون خانواده و نزدیکان خودت منتفع بشن؟ اگر چنین مفهومی رو از گذشت کردن استنباط کرد آیا این مفهوم عین خودخواهی نیست؟ چون ما وقتی از خودمون داریم برای خانواده و دوستانمون میگذریم باز هم منافع خودمون رو داریم در نظر میگیریم. می پرسین چطوری؟ برای مثال شما مادرتون رو خیلی دوست دارید و برای خوشحال کردنش پولی رو که برای خرید لباس خودتون اختصاص داده بودید میدید و برای مادرتون هدیه می خرید. چرا اینکارو می کنید؟ که مادر رو خوشحال کنید. چرا می خواهید خوشحالش کنید؟ چون دوستش دارید و از خوشحالیش شاد میشید یا دست کم آرامش می گیرید. یعنی در نهایت به خاطر دل خودتونه که دارید اون کار رو انجام میدید نه برای مادر!
برای اینکه سوء تفاهمی برای مخاطبان عزیز پیش نیاد باید اضافه کنم که به هیچ عنوان نمیخوام بگم که نباید به خانواده اهمیت داد و به خاطرشون از خود گذشت. میخوام بگم این تازه پله ی اوله! یعنی وقتی من به خاطر خانواده ام از خودم میگذرم تازه اول راهم و مقصودم باید این باشه که به جایی برسم که گذشت کنم با این آگاهی که هیچ منفعتی در ازای آن نصیبم نمی شه. الان حتما میگید این داره این حرفا رو می زنه که به چی برسه؟ اصلا چه ربطی به مهاجرت داره؟ خب من وقتی صرفا برای بهترکردن زندگی خودم، آرامش و راحتی خودم و خانواده م تصمیم به رفتن میگیرم دیگه نمیتونم برای بچه م نطقِ گذشت کنم. نه اینکه بخوام بگم طرف باید بمونه و بسوزه و بسازه. نه! من میگم با خودمون رو راست باشیم. سالها شعار گذشت و فداکاری
میدیم اونوقت سر وقتش که قراره نشون بدیم چند مردِ حلاجیم حتی حاضر نیستیم بپذیریم که بابا این همه سال همه ش شعار بوده و ما اینکاره نیستیم. همین!
امیدوارم اگر روزی تصمیم برای رفتن گرفتم دلیلش فراتر از زندگی مادیِ خودم باشه یا دیگه دَم از ازخودگذشتگی نزنم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مانی خوشبین: از فقر تا امپراطوری املاک در آمریکا
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهاجرت اقوام آریایی به فلات ایران و تشکیل حکومت در این فلات
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماجرای جنجال سایت های قمار و شرط بندی